کوچکترین دلیر پس از شیرخواره بود
طفلی که در سپهر شجاعت ستاره بود
هرچند که اجازه ی جنگاوری نداشت
آماده باش, منتظر یک اشاره بود
از اینکه رفتهاند همه داشت میشکست
از اینکه مانده بود دلش پر شراره بود
دستش به دست عمه و چشمش پی عمو
در جست و جوی یافتن راه چاره بود
چون دید شاه کشور جانها چنین غریب
در حلقه محاصره ی صد سواره بود
خود را به آستانه ی جسم عمو رساند
جسمی که زخمهاش فزون از شماره بود
عباسوار دست به دستان تیغ داد
و یک سهشعبه در پی ذبحی دوباره بود
در قتلگاه ماند تنی که پس از قتال
تنها تن شبیه عمو پاره پاره بود
در خیمهها اگر که نمیرفت شاهدِ
دعوا سر کشیدن یک گوشواره بود
محمد بیابانی
#مرثیه_عبدالله_بن_الحسن علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
اِبـتلایش فرق داشت
چون که در نزد عـمو “قالوا بلایش” فرق داشت
بر عمـو لبّیـک گفت…
وقتِ حَجّش بود و لَحنِ ” رَبّـنایش ” فرق داشت
مثل نامـش خاص بود
روضه ی او با هـمه حـال و هوایش فرق داشت
“لا أُفـارِق گو”دویــد
صـوت غــرّایِ “أنَا بْنُ المُجـتَبایــش” فرق داشت
هم سـپر شد هم قلم
ای به قُـربانش که جنسِ دستهایش فرق داشت
گـشت آویزان به پوست
پس گریزِ روضه ی دســـت جُــدایش فرق داشت
بـین آغـوش حُـسـین
آخــرین نذری این قُـــربان , مِـنایش فرق داشت
گفت “واأمّاه ” لیک
آخِرین دَمْ , خـواهـشِ مادر بیـایـش فرق داشت
بـا سه شعبه ذبح شد
گرچه با شش ماهه خیلی حجم نایش فرق داشت
مانـْد در گـودال , آه
وقت دفنش استخوانهایش صدایش فرق داشت
محمّدقاسمی
#مرثیه_عبدالله_بن_الحسن علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
لب گودال زمین خورد و به دریا افتاد
آنقدر نیزه تنش دید که از پا افتاد
سنگ ها از همه سو سمت عمو آمده اند
یک نفر در وسط معرکه تنها افتاد
بر روی خاک که با صورت خونین آمد
تیرها در همه جای بدنش جا افتاد
در دهانی که پر از خون شده ... بی هیچ خبر
نیزه ای آمده و ذکر خدایا افتاد
عرق مرگ نشسته است به پیشانی او
بر سر سینه کسی آمده با پا افتاد
زیر شمشیر غمش رقص کنان آمده ام
قرعه ي کار به نام من شیدا افتاد
بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند
که چنین پای دم آخرش از پا افتاد
بازویم ارثیه ي فاطمه باشد که کبود
پیش چشمان پُر از گریه ی بابا افتاد
خوب شد مثل پدر مثل عمو عباسم
سر ِمن در بغل حضرت آقا افتاد
خوب شد کشته شدم ، اهل حسد ننوشتند
پسر مرد جمل از شهدا جا افتاد
عليرضا لك
#مرثیه_عبدالله_بن_الحسن علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضهshab panjom03.mp3
زمان:
حجم:
1.36M
خدا کنه که عمه جون نبینه
که صورت عمو رویِ زمینه
ببین که راه نفسش رو بستی
بی حیا پا تو بردار از رو سینه
تو معرکه هلهله بود و فریاد
تیره سه شعبه که به سمتت افتاد
اونی که عمامه رو از تو دزدید
برا چی وایساده ؛دیگه چی میخاد!؟
عجب قیامت، تو قتلگاهت جماعتی
هنوز تو زنده ای، ولی شروع شده چه غارتی
هوا نمونده که نفس بگیرم
باید تنت رو رویِ دست بگیرم
عمو اجازه بده تا از اینا
عبایِ پیغمبرُ پس بگیرم
به سمت خیمه هاست هنوز نگاهت
کجا بره خواهر بی پناهت
گفتی که تشنه ای ولی یه نامرد
آبُ میریزه دوره قتلگاهت
رسیده مادرت، نشسته بالاسرِ پیکرت
رسیده قاتلت، میخوادچیکارکنه باحنجرت
آخ، دعواشده برا بریدن سرت
#سیدمجید_بنی_فاطمه
#مرثیه_عبدالله_بن_الحسن علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
سند کرب و بلایی شدن امضاءشده است
یا حسن ذکر لب عرش معلا شده است
میروم تا که ببینند اهالی حرم
ته گودال حسن یاور مولا شده است
همه ی کرب و بلا بوی مدینه دارد
نوبت روضه واشک حسنی ها شده است
کودکی از طرف خیمه دوید و میگفت
کور خواندید نگویید که تنها شده است
من خودم یک تنه حامی عمو خواهم شد
و عمو دید که یادآور سقا شده است
بازوی او شده بَر پوسته ای آویزان
چشم او تارتر از روضه ی زهرا شده است
صورت دسته گل فاطمه ای بود کبود
العجل ذکر لب زینب کبری شده است
حسین ایمانی
#مرثیه_عبدالله_بن_الحسن علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
دردی به سینه هست که خاکسترم کند
در دستهای محکم تو مضطرم کند
خشکم کند به شعله ی این داغ، ماندنم
با ابرهای اشک بیاید ترم کند
آه ای خدا به عمّه چه گویم که لحظه ای
بالم دهد، رها کُنَدم، باورم کند
من می پرم خدا کند او تیغ خویش را
جای عمو حواله ی بال و پرم کند
قیچی زد و برید و مرا تکّه تکّه کرد
اصلاً اراده کرد گلی پرپرم کند
حالا که من به سینه ی زخمش رسیده ام
بگذار، دست های کسی بی سرم کند
علیرضا لک
#مرثیه_عبدالله_بن_الحسن علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini
در قتلگاه، گل پسر حضرت حسن
گشته مدال سینه ی ارباب بی کفن
وقتی رسید دور عمویش شلوغ بود
دف می زدند دور و برش قوم راهزن
بعضی به فکر غارت عمامه و عبا
بعضی به فکر غارت انگشتر یمن
در لابلای خنجر و شمشیر و نیزه ها
فریاد می زد: حرمله، ای بی حیا نزن
می گفت بین معرکه با لحن حیدری
من باشم و غریب بماند عموی من؟!
دست نوازشش به سرم بوده سال ها
دست و سرم فدایی این پاره پاره تن
آمد سه شعبه و رجزش ناتمام ماند
لبریز عطر یاس شد آن کهنه پیروهن
جان داد مثل گل پسر حضرت حسین
در قتلگاه، گل پسر حضرت حسن...
محمد جواد مهدوی
#مرثیه_عبدالله_بن_الحسن علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini
در قتلگاه، گل پسر حضرت حسن
گشته مدال سینه ی ارباب بی کفن
وقتی رسید دور عمویش شلوغ بود
دف می زدند دور و برش قوم راهزن
بعضی به فکر غارت عمامه و عبا
بعضی به فکر غارت انگشتر یمن
در لابلای خنجر و شمشیر و نیزه ها
فریاد می زد: حرمله، ای بی حیا نزن
می گفت بین معرکه با لحن حیدری
من باشم و غریب بماند عموی من؟!
دست نوازشش به سرم بوده سال ها
دست و سرم فدایی این پاره پاره تن
آمد سه شعبه و رجزش ناتمام ماند
لبریز عطر یاس شد آن کهنه پیروهن
جان داد مثل گل پسر حضرت حسین
در قتلگاه، گل پسر حضرت حسن...
محمد جواد مهدوی
#مرثیه_عبدالله_بن_الحسن علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini
دست در دست کسی که جگرش غم دارد
داشت میدید که ارباب، سپر کم دارد
داشت میدید حسین بن علی افتاده
و حرامی به سرش نیزه دمادم دارد
بی قرار است حسن زاده ی این دشت بلا
به سرش شوق رسیدن به پدر هم دارد
ناگهان دست رها شد... و شتابان میرفت
باز این دشت ،حسن های مجسم دارد
پسر شیر جمل جانب مقتل برود
گفت انگار عمو خط مقدم دارد
بدنش مثل عمو زیر سم مرکب ها
زیر و رو گشته و یک ظاهر مبهم دارد
وسط معرکه انگار به خود می پیچید
باز هم کرببلا سوره ی مریم دارد
دید زینب همه ی واقعه را از خیمه
چشمهایش دو سه تا قطره ی نم نم دارد
پوریا یاقری
#مرثیه_عبدالله_بن_الحسن علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
طفلی اگر بزرگ شود با کریم ها
یک روز میشود خودش از کریم ها
عبدلله حسین شدم از قدیم ها
دل میدهند دست عمو ها یتیم ها
طفل حسن شدم بغلت جا کنی مرا
تو هم عمو شدی گره ای وا کنی مرا
آهی که میکِشد جگر من ، مرا بس است
شوقی که سر زده به سر من ، مرا بس است
وقتی تو میشوی پدر من ، مرا بس است
یک بار گفتن پسر من ، مرا بس است
از هیچ کس کنار تو بیمی نداشتم
از عمر خویش ، حس یتیمی نداشتم
دستي كريم هست كه نذر خدا شود
وقتي نياز بود ، به وقتش جدا شود
از عمه ام بخواه كه دستم رها شود
هركس كه كوچك است ، نبايد فدا شود؟
بايد براي خود جگري دست و پا كنم
با دست كوچكم سپري دست و پا كنم
ديگر بس است گرم دلِ خويشتن شدن
آماده ام كنيد براي كفن شدن
حالا رسيده است زمان حسن شدن
آماده ي مبارزه ي تن به تن شدن
يك نيزه اي نماند دفاع از عمو كنم؟!
يورش بياورم ، همه را زير و رو كنم؟!
آماده ام كه دست دهم پاي حنجرت
تير سه شعبه اي بخورم جاي حنجرت
شايد كه نيزه اي نرود لاي حنجرت
دشمن نشسته مستِ تماشاي حنجرت
سوگند اي عمو به دلِ خونِ خواهرت
تا زنده ام جدا نشود سر ز پيكرت
اين حفره روي سينه ي تو اي عمو ز چيست؟
اين زخم ِ روي سينه ي تو ارثِ مادريست
اين جاي زخم نيزه و شمشيرها كه نيست
بر روي سينه ي تو عمو جان جاي پاي كيست؟
عبداللهت نمُرده ذبيح از قفا شوي
بر روي نيزه هاي شكسته فدا شوي
#مرثیه_عبدالله_بن_الحسن
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
می خواست دست وپا بزند نیزه ها نذاشت
بابایِ خود صدا بزند نیزه ها نذاشت
در قتلگاه هر دو بدن زیرو رو شده
نیزه به رویِ نیزه به پیکر فرو شده
با پنجه های گرگ تنش جستجو شده
عریان به دستِ لشگرِ بی آبرو شده
مقتل نوشته با عجله مو کشیده اند
مثل کبوتری سر او را بریده اند
در قتلگاه روی تن او قدم زدند
با نعل تازه هر دوبدن را بهم زدند
یک عده جا نبود اگر ضربه کم زدند
بر نیزه جسم بی سر او چون عَلَم زدند
زینب گرفته دست به سر می کند نگاه
درهم شده حسین و حسن بین قتلگاه
قاسم نعمتی
#مرثیه_عبدالله_بن_الحسن علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini
رها کن عمه مرا باید امتحان بدهم
رسیده موقع آنکه خودی نشان بدهم
رها کن عمه مرا تا شجاعت علوی
نشان حرمله و خولی و سنان بدهم
دلم قرار ندارد در این قفس باید
کبوتر دل خود را به آسمان بدهم
عمو سپاه حسن می رسد به یاری تو
من آمدم که حسن را نشانتان بدهم
عمو شلوغی گودال بیش از اندازه است
خدا کند بتوانم نجاتتان بدهم
سپر برای تو با سینه می شوم هیهات
اگر به نیزه و شمشیرها امان بدهم
مگر که زنده نباشم که در دل گودال
اجازهء زدنت را به کوفیان بدهم
من آمدم که شوم حائل تو با عمه
مباد فرصت دیدن به عمه جان بدهم
عمو ببین شده دستم ز پوست آویزان
جدا شود چو علمدار اگر تکان بدهم
کسی ندیده به گودال آنچه من دیدم
عمو خدا نکند من ز دستتان بدهم
صدای مرکب و نعل جدید می آید
عمو چگونه خبر را به استخوان بدهم
فقط نصیب من و شیرخواره شد این فخر
که روی سینۀ مولای خویش جان بدهم
عزیز فاطمه انگشتر تو را ای کاش
بگیرم و خودم آن را به ساربان بدهم
برای آنکه جسارت به پیکرت نشود
خودم لباس تنت را به این و آن بدهم
مهدی مقیمی
#مرثیه_عبدالله_بن_الحسن علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini