eitaa logo
صبح حسینی
462 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
ای پیکر برهنه ی بی سر حسین من  آیا تویی عزیز پیمبر، حسین من؟  پیدا نمی‌کنم به تنت جای بوسه‌ای  جز جای تیر و نیزه و خنجر حسین من  بگذار تا زنم به گلوی بریده‌ات  یک بوسه با نیابت مادر حسین من  ای بر تنت سلام، جواب سلام ده  از حنجر بریده به خواهر حسین من  زخم تنت ز حد تصَوّر، بوَد فزون  زخم دلت هزار برابر، حسین من  ترسم کشند دختر مظلومه ی تو را  او را نگیر این‌همه در بر حسین من  برخیز و بر مسافر شامت، اذان بگو  قرآن بخوان، در این دم آخر حسین من  من آن مسافرم که ز خون گلوی تو  کردم خضاب، جان برادر، حسین من  گر بی‌تو می‌روم سفر شام، غم مخور  همراه ماست شمر ستمگر حسین من  «میثم» ز سوز سینه ی ما شعله می‌کشد  دستش بگیر در صف محشر حسین من  (غلامرضا سازگار)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
زنده هستم به امیدی که بیایی بابا  باز هم مرغ دلم گشته هوایی بابا  ذکر هر روز و شبم گشته کجایی بابا  شام یا کوفه و یا کرب و بلایی بابا  رخ نما و دل ما را به نگاهی بنواز    ناز کم کن قدمی رنجه کن ای چشمه ناز  بی گل روی تو از جان و جهان سیر شدم  بی فروغ رخ تو زار و زمین گیر  شدم  آری از داغ غم دوری تو پیر شدم  باورت نیست و لی بسته به زنجیر شدم  نفسم تنگ شده بسکه دویدم بابا        بسکه از دوری تو ناله کشیدم بابا  یاس بودم من و از جور خزان افسردم  وقتی از ناقه فتادم چو گلی پژ مردم  هر کجا نام تو را  روی لبم می بردم  بی امان ز دشمن تو تازیانه خوردم  دیده بگشا به سویم ای زاده خیر الورا     ترس آن دارم گشایی چشم و نشناسی مرا  دیده بگشا و ببین عمه قدش خم گشته  رزق روز و شب من ناله و ماتم گشته  دیده ام از غم تو همچو دو زمزم گشته  سوی چشمان ترم ز دوریت کم گشته  روزها تیره شده پیش دو چشم تارم      مدد از عمه گرفتم که قدم بردارم  شهر آذین شده بود وهمه جا همچون عید  نه تو بودی نه عمو بود تنم می لرزید  خواهرت ناله کشید و به گمانم فهمید  دختر حرمله از دور به من می خندید     بی سبب نیست که اینگونه زمین گیر شدم    بی تو هرجا هدف طعنه و تحقیر شدم    (مجید رجبی)  سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
مژده‌ای ناب‌تر از ناب به دنیا دادند خبر از آمدن لیلی دل‌ها دادند چه مبارک سحری گشت و چه فرخنده شبی رحمت واسعه را هدیه به زهراء دادند حسن دوم این خانه به دنیا آمد شکر حق باز ولیعهد به مولا دادند باز زهراء و علی معجزه کردند امروز  بین گهواره عجب معرکه‌ای جا دادند او همان است که پای عَلَمش روز ازل  آن همه معجزه را یاد مسیحا دادند این چه عشقی است که آرامش عالم را برد این چه شوری است خدا بر دل شیدا دادند عالَم پیر! نخور غم که جوانی آمد ساقیا باده بده عشق جهانی آمد  ای دل و دلبر و دلدار سلام آقاجان حضرت سید و سالار سلام آقاجان بوی سیب حرم کرببلا می‌آید تا صدا می‌زنم هر بار سلام آقاجان دل و دین همه را روی تو نه، نام  تو برد یوسف حیدر کرار سلام آقا جان ای وفادارترین عشق اباعبدالله بهترین مونس و غمخوار سلام آقاجان ناامید آمدم اما تو امیدم دادی آی مهتاب شب تار سلام آقاجان ای رفیق غم و شادی و من بیچاره بهترین محرم اسرار سلام آقاجان کرمت سنگ صبور دل ما نوکرهاست لطف تو بیشتر از لطف پدر مادرهاست  آتش عشق تو از عالم ذر روشن بود دست هر کس که کسی بود برین دامن بود نه زمین بود نه لوح و نه قلم بود ولی نام زیبای تو در عرش طنین‌افکن بود چشم واکردی و دادند به فطرس پر و بال اولین کار تو تقدیر عوض کردن بود روز محشر چه جوابی به ابالفضل دهد آن که با گریه کن مجلس تو دشمن بود وقت مردن مدد حضرت زهراء گیرد دست آن بنده که مشهور به سینه زن بود جاودانه است کسی که شده مست جامت مرده آن است که یکبار نبرده نامت تو شدی شاه و چه خوب است که رعیت هستیم در کرم خانه تو صاحب عزت هستیم از خدا ما چه بخواهیم ازین بالاتر سالیانی است که جاروکش هیئت هستیم خوب و بد بودن ما ربط ندارد به کسی هر چه هستیم سر سفره حضرت هستیم می‌‌خورد غبطه به ما زاهد سجاده‌‌نشین تا که با نام تو مشغول عبادت هستیم روی ما هیچ دری بسته نگردد هرگز تا که پشت درِ این بیت کرامت هستیم کوله‌بار گنه از شانه ما بردارند در همان ثانیه که تحت لوایت هستیم رحمت حضرت حق باد برین چشمه نور ما کجا این همه خیر، این همه عشق، این همه شور هر نفس اهل مناجات صدایت کردند عرشیان سجده به ایوان طلایت کردند هر کجا تا که شنیدند بهشت، عشاقت هوس علقمه و کرببلایت کردند به خدا ظرفیت معجزه کردن دارند آن جماعت که جوانی به فدایت کردند  سال‌ها پیش‌تر از آمدنت روی زمین انبیاء تک تکشان گریه برایت کردند عرش هم کرببلا گشته، ملائک از بس گریه با فاطمه بر رأس جدایت کردند نه شدی غسل و کفن، نه بدنت شد تشییع تن بی سر! ته گودال رهایت کردند یک تنه فاطمه شد گریه کن و سینه زنت «غسلت از خون گلو ، خاک بیابان کفنت» علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
         يا قمرالعشيره لبریز از تو گفتنم اما نمیشود اصلا زبان برای سخن وا نمیشود لکنت زبان گرفته و مانده ام هنوز دم از شما زدن به تقلا نمیشود عمری قلم گرفته و یک خط نوشته ام بر روی دفتر دلم آقا نمیشود وصف تو کار من نه، که کار خود شماست مجنون که از قبیله ي لیلا نمیشود فرض محال کردم و دیدم که باز هم در این خیال وسعتتان جا نمیشود   ساقی بریز باده که بر خود قلم زنم دم از ظهور حضرت صاحب قلم زنم   گفتم که جرعه ای زنم از آبشارتان لکنت زبان گرفته ام اما کنارتان سر،سرخوشم نذر توام تا ابد،ابد هر،هر نفس ز،زنده ام از،از بهارتان من،من غلا،غلام دَ،درگه توام من،من کجا،كجا و شَشَه شهریارتان از،از ازل شُ شده ام مبتلای تو دل،دل دلم شُ شده، شده دُ دُ دچارتان ال الکنم مَ مدح تورا گُ گفتنم خطاست بگشا گره،گره ز من شرمسارتان   باب المراد، باب دلی، ابوالفضائلی ای شکل مرتضی چقدر خوش شمایلی   جان دوباره ای به شجاعت دمیده اند وقتی حماسه را به تَصَوُر کشیده اند روز ازل میان تمامی واژه ها نامی برای معنی مردی گزیده اند وقتی که نام حضرتتان برده میشود دلها رمیده اند و نفس ها بریده اند زیبایی و وقار و شب و صبح پیش هم در چشم های مست شما آرمیده اند میخواستند کعبه بلرزد تمام قد عباس را شبیه علی آفریده اند   جبر است و اختیار شدم آشنای تو عشق است اگر که سر بدوانم برای تو   این شال نیست، رلف دل آرای دلبر است این سرو نیست، قامت شمشاد پرور است این تیغ نیست، ابروی پیوسته ای کمان این شانه نیست، اوج هزاران کبوتر است این هیبت که هست که این سان قیامت است این بازوی که هست که این سان تناور است مژگان نگر که وسعت دلها گرفته است چشمش نگر که آینه ی مهر گستر است از هرچه بگذریم سخن دوست خوش ترین عباس مرتضی و ابالفضل حیدر است   تو انتخاب فاطمه ای بی قرین شدی تو سرفرازی سر اُمّ البنین شدی   وقتی نبرد تازه نفس گیر میشود لبخند بر لبان تو تصویر میشود وقتی زره به سینه خود میزنی گره این شانه ها به هیبت یک شیر می شود تو نعره میکشی به رجز خوانی ات عجیب تا هفت آسمان پُر ِتکبیر میشود وقتی که تیغ ِتیز کمی چرخ می دهی یک دشت پر سپاه زمین گیر میشود هر سو نگاه میکنی از کشته پشته است انگار ضربه های تو تکثیر میشود   موسی بگو عصای خودش را رها کند جایی که کوه را دم تیغت جدا کند   ای آرزوی ماه و خیال شهاب ها تنها ترین تجسم زیبای آبها ای ابر پر کرامت بارانی ام ببار بر این کویر خشک به جان سراب ها ما را نگاه کن نظری زیر و رو شویم شاید که بگذریم همه زین حجاب ها حک گشته است روی تمامی نخل ها ای مشکت آبروی تمامی آبها ای یک تنه سپاه خیام امیر عشق ای جان پناه زینب و جان رباب ها   کاری که کرد چشم تو ما را شکار کرد ما را همیشه در به در روزگار کرد   پای شریعه چشم به چشمت برادرت آمد ولی خمیده کمر پای پیکرت طفلان هنوز چشم به راه رسیدنت چشم رباب، چشم علی، چشم خواهرت یک دختر سه ساله در خیمه مانده است در انتظار دیدن لبخند آخرت اما ز بس بر بدنت تیر خورده است جايي نمانده است بر این جان پر پرت اُمّ البنین نبود نشینی به دامنش زهرا گرفته رأس تو را جای مادرت   با تو کسی به کوچه ي غم ها گذر نکرد با تو کسی به قامت زینب نظر نکرد علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
يوسف اگر هست خريدار توست چند صباحي است كه بارانيم در به در كوچه ي حيرانيم سر به بيابان بگذارم دگر خسته از اين شهر بيابانيم دست كسي هست به دادم رسد من كه دگر روي به ويرانيم دور و بر كوچه ي معشوق خود روز و شبان گرم غزل خوانيم كاش كه از دست قضا لحظه اي دور سر يار بگردانيم دور سر ماه بني هاشمي نذر قدوم قمر فاطمي صحن دله شهر چراغان شده عشق در اين باديه مهمان شده هوش و حواس همه ي عرشيان جمع به يك زلف پريشان شده شمع شب خانه ي خورشيد ها جلوه ي يك ماه درخشان شده دامنه ي دامن ام البنين با گل رويش چو گلستان شده پاي به سر كودكي حيدر است اين كه در اين مهد نمايان شده قند دل مادر او گشت آب تا پدر عباس نمودش خطاب آمدي اي نور كه پيدا شوي ماه شب چارده ي ما شوي آمدي اي چشمه ي خورشيد تا روشني چشم مسيحا شوي ساقي لب تشنه ي كرببلا آمده اي تا كه تو دريا شوي آمدي از صلب امير عرب تا پسر حضرت زهرا شوي كودك شيرين علي آمدي تا نمك سفره ي مولا شوي ما همگي تشنه لبان توايم زودتر اي كاش تو سقا شوي ما همگي كاسه به دست توايم تشنه ولي يكسره مست توايم يوسف اگر هست خريدار توست نرخي اگر هست به بازار توست بردن دل از همه ي اهل بيت كار كسي نيست فقط كار توست هر كه فقط خواب تو بيند به خواب تا ابد الدهر گرفتار توست هفت بهشتي كه خدا گفته است باغچه اي در پس ديوار توست مادر من داده مرا دست تو گفته ابوالفضل نگهدار توست ذكر مدام دل من صبح و شام حضرت عباس عليه السلام اي پسر شير خداوندگار وي خم ابروت خم ذوالفقار در صف صفين زدي كآن چنان روز به چشم همه شد شام تار بازي در كودكي ات بود و شد لشكري از بازي تو تار و مار ميمنه تا ميسره ي شام بود يكسره در ناله اي أين الفرار زاده ي «شعثا» كه همه گفته اند يك تنه او هست خودش صد هزار با پسرانش به درك رفته اند با لب شمشير تو اي تك سوار گر بروي ميمنه تا ميسره كار سپاهي بشود يكسره سوره ي خورشيد اگر مي رسد در پي آن شأن قمر مي رسد عاقبت از جلوه ي اين مهر و ماه ظلمت ما نيز به سر مي رسد همت و هميّت خون پدر هر چه كه باشد به پسر مي رسد تا كه علم بر سر دوش تو هست كي به سوي خيمه خطر مي رسد اي پدر مشك به اشكت قسم زخم غم تو به جگر مي رسد قبل رسيدن به كنار تنت دست برادر به كمر مي رسد قد تو طوبي است چرا اينقدر قبر تو كوچك به نظر مي رسد اي علم افراشته در عالمين اكشف يا كاشف كرب الحسين علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
تا روز محشر پرچمت بالاست عباس مدیون کام خشک تو دریاست عباس گرچه به ظاهر مادرت امّ البنین است. اما به باطن مادرت زهراست عباس پشت و پناه اهل بیتی یا اباالفضل دلگرم نامت زینب کبراست عباس یک رکن عاشورا اگر نام حسین است نام تو هم یک رکن عاشوراست عباس بر ارمنی‌ها هم کراماتت رسیده لطف و کریمی تو یک دنیاست عباس بابُ الحوائج منسبی شایسته‌ی توست محشر دخیلت دست‌های ماست عباس شرمنده‌ی لب‌های تو آب فرات است کی مثل تو هم تشنه! هم سقّاست؟ عباس اهل حرم در انتظار تو نشستند دیدند که در علقمه غوغاست عباس دیدند که با قدِّ خم برگشته مولا داغ غم تو از رخش گویاست عباس آمد حسین و خیمه ات را واژگون کرد یعنی که افتاده دگر از پاست عباس گفتا؛ از این پس من علمداری ندارم بی تو حسین فاطمه تنهاست، عباس گفتا به زینب؛ زیور از دستت دَرآور شام غریبان بی تو واویلاست عباس شش ماهه، لب تشنه، به آغوش رباب و لبهاش مثل خشکی صحراست عباس من با سکینه از تو و قولت چه گویم حال تو را از من اگر که خواست؟ عباس…» «رضا رسول زاده» علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ای مناجات تا خدا رفته عرش را تا به انتها رفته کیسه کیسه به شانه نان برده خانه خانه سوی گدا رفته بی تو معراج هم کسی برود بی وضو محضر خدا رفته بس که در حال سجده افتاده رنگ پیشانی شما رفته برکت می رسد غلامت اگر... سر سجاده ی دعا رفته محمل ما به گِل فرو رفته محمل ما شکسته وا رفته چاره ای کن برای ما ور نه رمضان، آبروی ما رفته آبرودار پنجم شعبان دارد از راه می رسد رمضان چه مقامی ست مادر تو شدن مثل پروانه ی سر تو شدن بال جبریلِ عرش مال خودش راضی ام با کبوتر تو شدن علی اکبر است و آرزوی چند سالی برادر تو شدن می شود برتر از سلیمان شد ظرف یک روز نوکر تو شدن این غلام سیاه را نفروش کردم عادت به قنبر تو شدن به خدای یگانه می ارزد کشته ی نام اطهر تو شدن پدرت هم به تو ولی می گفت «بابی أنت یا علی» می گفت آمدی و حسین خندان شد همه جا جز بقیع چراغان شد آمدی و به برکت نامت نام جدت علی فراوان شد مادرت شد عروس زهرا و افتخارش نصیب ایران شد آشنا با صحیفه اش کردی هر که بر سفره ی تو مهمان شد رمضان ماهِ سِرِّ شعبان است رمضان شرح ماه شعبان شد ابر و خورشید و ماه در کارند خاکی از زیر پات بر دارند تب تو تب نبود درمان بود راویان تب تو بیمارند دوستان قدیمی زهرا به تو و مادرت بدهکارند در اسیری مادرت حتی از مقامات او خبر دارند هر چه مِهریه اش گران باشد باز قوم علی خریدارند به غلامت بگو دعا بکند این گرفتارها گرفتارند با مناجات تو ملائکه هم سر شب تا به صبح بیدارند تا نگاهی به بالشان بکنی از کرم خوش به حالشان بکنی کاش میشد بنا درست کنند گنبدی از طلا درست کنند همه جای مدینه را نه، نه لااقل پنج تا درست کنند گرد و خاک بقیع را ببرند تا برایم دوا درست کنند شیعیان حاضرند با گریه آستان تو را درست کنند با النگوی دختران عجم چند ایوانْ طلا درست کنند سنگ ها می خورد بر سر تو تا که شاید صدا درست کنند عمه را زد ولی سر تو شکست هم سر عمه هم سر تو شکست ای مناجاتی سرای حسین ذکر آمین ربنای حسین ای تمام صحیفه ات شرح آخرین ناله و دعای حسین مقتل تو صحیفه ات باشد داده ای شرح کربلای حسین کاش مثل تو روضه خوان بشویم تا اقامه کنیم عزای حسین به زبان دعا بیان کردی چه کشیدند بچه های حسین آه تیر سه شعبه و حلق طفل معصوم بی خطای حسین الامان از حکایت زینب وای از روز ماجرای حسین چقدر گریه می کنی یعقوب مژه ات ریخته برای حسین بعد از آن که بدن مرتب شد سر بنه روی بوریای حسین روی قبرش نوشتی یا مظلوم! لک روحی فدا ابا المهموم!   علی اکبر لطیفیان   علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872