eitaa logo
صبح حسینی
462 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از صبح حسینی
🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) 🍃🍃🍃🍃اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد https://eitaa.com/sobhehoseini
 اول عشق تو «لَن» بود نمیدانستم آخرش هم «ابَداً» بود نمیدانستم نام عاشق همه جا بیشتر از معشوق است همه جا صحبت من بود نمیدانستم چشم من خیس شد ، عاشق شدنم هم لو رفت گریه بر من قَدِغن بود نمیدانستم بعد از این نام مرا نیز فراموش کنید عشق ، بد نام شدن بود نمیدانستم تا دم خیمه رسیدیم و ندیدیم تو را دل ما اهل «قَرَن» بود نمیدانستم از لب چشمه مرا تشنه برم گرداندند تشنگی طالع من بود نمیدانستم مرغ باغ ملکوتم به خدا حیف شدم در دلم میل چمن بود نمیدانستم شامل مرحمت فاطمه گشتم من اگر علتش سینه زدن بود نمیدانستم هر کجا نام حسین آمد، باران بارید ... ... مادرش مطمئناً بود نمیدانستم دست و پا میزد و گفتند همه تشنه لب است نیزه ای بین دهن بود نمیدانستم فاطمه زنده از آن کوچه اگر برگشته علتش کار حسن بود نمیدانستم علی اکبر لطیفیان علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) 🍃🍃🍃🍃اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد https://eitaa.com/sobhehoseini
همراه زخم های تنت گریه ام گرفت از پیرهن نداشتنت گریه ام گرفت با دیده های سرخ جگر مثل مادرم هنگام دست و پا زدنت گریه ام گرفت جایی برای بوسه برادرم نیافتم از نیزه های در بدنت گریه ام گرفت تا دیدم آن سواره ی ولگرد نیزه دار بر تن نموده پیرُهنت ، گریه ام گرفت وقتی شنیدم از پسرت ای امام اشک یک بوریا شده کفنت ، گریه ام گرفت وحید قاسمی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
251057.mp3حسین جان ای آبروی دو عالم.mp3
4.94M
حسین جان ای آبروی دو عالم
دست در دست کسی که جگرش غم دارد داشت میدید که ارباب، سپر کم دارد   داشت میدید حسین بن علی افتاده و حرامی به سرش نیزه دمادم دارد   بی قرار است حسن زاده ی این دشت بلا به سرش شوق رسیدن به پدر هم دارد   ناگهان دست رها شد... و شتابان میرفت باز این دشت ،حسن های مجسم دارد   پسر شیر جمل جانب مقتل برود گفت انگار عمو خط مقدم دارد   بدنش مثل عمو زیر سم مرکب ها زیر و رو گشته و یک ظاهر مبهم دارد   وسط معرکه انگار به خود می پیچید باز هم کرببلا سوره ی مریم دارد   دید زینب همه ی واقعه را از خیمه چشمهایش دو سه تا قطره ی نم نم دارد پوریا یاقری علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) 🍃🍃🍃🍃 اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد https://eitaa.com/sobhehoseini
چه قدر بی خبر و بی هوا زدی نامرد چه کرده بود مگر با شما ؟ زدی نامرد . همین که تیر رها شد علی به خود پیچید صدای تیر در آمد چرا زدی نامرد ؟ . نوشته اند که حتی سپاه جا خوردند صدا زدند چرا بچه را زدی نامرد ؟؟؟…. . پدر خمید و پسر رفت و مادرش افتاد سه شعبه را تو مگر چند جا زدی نامرد ؟ . حسین دور خودش بین دشت می چرخید چگونه خنده بر این ماجرا زدی نامرد . بگو که این سر کوچک چقدر می ارزد که پشت خیمه روی نیزه ها زدی نامرد . رباب را چقدر با همان کمان از عمد میان کوفه و کرب و بلا زدی نامرد علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) 🍃🍃🍃🍃 اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد https://eitaa.com/sobhehoseini
نوبت رزم شیرمردان شد از سر خیمه ها پناهی رفت رو به میدان جنگ با هیبت پسر شاه مثل شاهی رفت   باد تابی به زلف او انداخت دست در گردن عمو انداخت بغض غم پنجه در گلو انداخت پیش چشمان ماه ، ماهی رفت   ای به قربان روی زیبایت اندکی صبر کن که بابایت خیره مانده به قد و بالایت پدرش تا کشید آهی رفت   اشبه الناس به پیمبر گفت رو به ده ها هزار لشکر گفت نعره ای زد "انا ابن حیدر" گفت رنگ از صورت سپاهی رفت   دست پرورده ی یلی هستم خسته و تشنه ام ولی هستم من علی وارث علی هستم هر کس از ترس سمت راهی رفت   رقص شمشیر او تماشایی ساخت از خون کشته دریایی میرود مثل باد هر جایی گه یمین و یسار گاهی رفت   با هر آنچه که میرسید زدند چون علی بود پس ندید زدند بر سرش ضربه ای شدید زدند چشمهای علی سیاهی رفت آه از آنچه ضربه با وی کرد اسب را سمت خیمه ها هی کرد قسمتی از مسیر را طی کرد اسب در راه اشتباهی رفت   گله ی گرگها به دنبالش گفتنی نیست حال و احوالش غرق خون است یال و کوپالش یوسف اینبار در چه چاهی رفت   قلم افتاد و طاقت از کف داد صحنه ای پیش او مجسم شد زیر بار نوشتن این غم قامت استوار او خم شد   نیزه داران چه زود می آیند عده ای با عمود می آیند تیغها هی فرود می آیند نوبت سنگ و چوبها هم شد   وای من ولوله است دور و برش جنگ یا هروله است دور و برش چِقَدَر حرمله است دور و برش غرق در تیر سبط خاتم شد   چهره ای چون رخش ملیح نبود یک نفر مثل او ذبیح نبود به عمویش حسن شبیه نبود بس که تیرش زدند ، کم کم شد   کربلا دشتهای قمصر بود پُرِ گلبرگهای پرپر بود آسمان و زمین معطر بود ارباً اربا ذبیح اعظم شد   آمده بر سر پسر بابا سر نهاده به روی سر بابا میکشد آه از جگر بابا عمه اش دید و وقت ماتم شد   تک و تنها دوید صحرا را پر کند تا که جای لیلا را با پسر کشته دید بابا را حفظ جان ولی مقدم شد   ازدحام و صف است واویلا سوت و جیغ و کف است واویلا هلهله با دف است واویلا دشمنش شادمان از این غم شد   میبرد با عبا علی اش را خشک لب آیه ی جلی اش را به الست خدا بلی اش را چشمهای حسین زمزم شد سید حسن رستگار علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
سالــها  یک به  یک  گـذر  می کرد مرد   همــــسایه  پیـــرتر  می شد لحــظه ها   از  مقـابل   چـــشمش می گذشــت  و  دیـــرتــر   می شد   پسرش نیست خـانه اش قبر است دل  ا و   بیـــن  بـ ـاغ   می گـــیرد بــشنود   تــــا   شـــهید     آوردند از  جوانـــش   ســـراغ  می گیـــرد آمــد  امـــا  پســـر  نــه،  تابوتـــش پیر  شد  تا  که  او جوان شده است این  که  دق  کرده  است  حق دارد پدر  چـــند  استــخوان  شده  است تازه  حق  داشت  استخوان  را  هم تــک   و   تنــــها  نمی شود  ببری گریه  می کرد  و  زیر  لب  می گفت پـــسر   من   فــدای   آن پـــدری... کـــه   روی  خـــاک   داغ   کربـــبلا جگــری  پـــاره  پــــاره    پیـــدا کرد ســر اکــبر  حــسیـن  جان  هم داد زینــب   او   را   دوباره   احـــیا  کرد صـورت  از   صـورت  پسـر  بـرداشت بعد  از  ان  بوسه  زد  بـه روی  عــلی با  دو  انگــشت  لخــته  خون ها  را در  مــی آورد   ا ز   گــلوی   عـــلی نــــا   امیـــدانه   الـتماسش  کرد علـــی اکـــبر  جـــوان  بگـــو  بــابــا ســـر  ظــــهر  نمـــاز  آمــــده  است پاشــــو  اکبـــــر  اذان  بگـــو  بــابــا مصطفی صابر خراسانی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
که از دور نمایان گردید دل من در سفر عشق پریشان گردید غرق نور و صلوات است جهان رو در رو بس که صاحب جبروت است رضایم در رو ما که سر را به هوای سر کویت دادیم روز اول که دلِ دیده به سویت دادیم ما که سر منزل عشقت به رضایت بینیم در ره دوست ، به مشهد به کفایت بینیم راز دل را به کسی غیر رضا نسپردم که رضای دلمان ، غیر شفا نسپردم تو طبیبِ دل بیمارِ منی ، هستی بخش به شفاخانه هشتم که رِسَم همچون رخش جمله شادان و پریشان و سبک مستانیم گِردِ شمعِ حرمِ امنِ رضا گردانیم چشم در چشم کبوتر ، به تماشا بنشست آن که در دیده ی دل به سراپا بنشست سایه ی عشق رضا روی سر اهل ولا مایه ی حب علی ، پنجره فولاد رضا ماه عشق و مه دلدادگی و قرآن است ، روز بارندگی احسان است لطف ایزد برسد بر همه ی خلقِ خدا یارب این نور حرمِ امنِ رضا شاعر:مریم درگاهی پور علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini