از جان خود اگر چه گذشتم به راحتی
دل كنده ام ولی ز تنت با چه زحمتی
می خواستم به پات سرم را فدا كنم
اما به خواهر تو ندادند مهلتی
كی گفته قطعه قطعه شدن درد آور است؟
مُردن به عشق تو كه ندارد مشقتی
بهتر نبود جای تو من كشته می شدم؟
بی تو چگونه صبر كنم.... با چه طاقتی؟
از بس برای زخم لبت گریه كردهایم
چشمی ندیدهام كه ندیده جراحتی
تو رفتی و غرور حریمت شكسته شد
هنگام غارت حرم، آن هم چه غارتی
آتش زدند خیمۀ ما را و بعد از آن
دزدیده شد تمامی اشیاء قیمتی
این بچه ها تمامی شان لطمه خوردهاند
با من ولی به شكوه نكردند صحبتی
غصه نخور حقیر نشد خواهرت حسین
از فتح شام آمدهام با چه هیبتی
شرمندهام رقیۀ تو در خرابه ماند
لطفی كن و سراغ نگیر از امانتی
عباس اگر نبود اسارت چه سخت بود
ممنونم از حمایت آن چشم غیرتی
مصطفی متولی
#مرثیه_حضرت_زینب سلام الله علیها
#اربعین
https://eitaa.com/sobhehoseini
AgeRafti-02.mp3
9.72M
التماس دعا ... زائر کربلا
یادم کن کنار حرم اربابم 😭
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
https://eitaa.com/sobhehoseini
بگذار از آن شهر ریا دیگر نگویم
از قصّه ی شام بلا دیگر نگویم
من را نگاه بی حیای کوفیان کشت
زخم زبان شام را دیگر نگویم
آقا همین بس که تو را از من گرفتند
از کوفه و سنگ جفا دیگر نگویم
می دانی ای آرام جانم ای حسینم
پس از سر و تشت طلا دیگر نگویم
طاقت نداری تا بگویم ای برادر
آتش به جان خیمه ها . . . دیگر نگویم
داغ سه ساله پشت زینب را شکسته
این داغ سنگین بود و ما . . . دیگر نگویم
من بودم و یک دشت باغ لاله امّا
با داغ خود کشتی مرا دیگر نگویم
یک کربلا بس بود تا زینب بمیرد
از کربلا تا کربلا دیگر نگویم
وحید محمدی
#مرثیه_حضرت_زینب سلام الله علیها
#اربعین
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
https://eitaa.com/sobhehoseini
آمدم این جا دوباره…لشگرت یادش بخیر
قاسم و عون و زهیر و جعفرت یادش بخیر
نخستین باری کـه این جا آمدم یادت کـه هست؟
شد رکابم ساقی آب آورت یادش بخیر
نخستین باری کـه این جا پهن شد سجاده ام
با اذان دلربای اکبرت یادش بخیر
حال، من برگشته ام اما نه مثل بار قبل
قامت مانند سرو خواهرت یادش بخیر
از امانتداری ام دارم خجالت میکشم
بچه هاي من فدای دخترت… یادش بخیر
روضه ی دیروزمان این بود با بی بی رباب
اي عروس مادر من اصغرت یادش بخیر
من خودم این جا بـه جسمت پیرهن پوشانده ام
دستباف یادگار مادرت یادش بخیر
رفتی و با اشک هایم بدرقه کردم تو را
اي برادر ان وداع آخرت یادش بخیر
مثل جدم می شدي در پیش چشمان همه
وای من عمامه ی پیغمبرت یادش بخیر
مهدی نظری
#اربعین
#مرثیه_حضرت_زینب سلام الله علیها
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
https://eitaa.com/sobhehoseini
«بسم اللّه»
بَسمَلَه، معجزه این بار در این طور افتاد
جای یک خرده قبس، طره ی مصباحی داد
این خود یوسف هستی است که بازار آمد
ولی انگار که این بار خریدار آمد
یوسفی آمد و از چاه درآورد مرا
چه گرانمایه خرید و چه بپرورد مرا
به کلافی همه ی یوسفیش داد به ما
این چه فالی است در این معرکه افتاد به ما
نم چشمی بخرید و سند مصر فروخت
از خجالت همه ی داشته هایم را سوخت
ما عزیزیم به درگاه عزیز این مصر
ورنه هر توشه که داریم پشیز این مصر
ما که سرتاسر بازار همه می دانند
در هر دکه و دکان به سری می رانند
او که عالم همه یعقوب ترینش هستند
زکریا زده و سخت حزینش هستند
او خودش آمده بازار و خریده است مرا
چه بگویم به کسی، ناز کشیده است مرا
.....
وعده ای نیست که این وعده ی ما را ببرد
سکه ای نیست که این لحظه ی ما را بخرد
چه بگیریم به جای نظر رحمت دوست
چه ببینیم به جز منظره ی حضرت دوست
هر چه جز اوست همه بازی و لهو و لعب است
باید از صورت صوری به حقیقت پیوست
ننگ بر یرتع و یلعب که برادر گوید
ملک ری باشد و یا کیسه ی پولی شاید
گرگ بسیار و برادر صفتان گرگ ترند
خطر اینجاست که از خانه به این گله زنند
نفروشیم دمی از نفس پاک حرم
نگذاریم نمی از یم دریای کرم
سکه ای نیست که قیمت بدهد حال مرا
بتواند بخرد لحظه ی خوشحال مرا
سکه گر داشت شرف، سکه ی بازار نبود
نام رسوا شده اش درهم و دینار نبود
ما فقط یک قلم از جنس تجارت داریم
لَن تبور است، فقط میل شهادت داریم
اشک در مکتب ما مشک حیات است حیات
و شهادت همه اش شهد و نبات است نبات
ای خوش آن لحظه که موری به سلیمان برسد
کفتری جلب ز تاریکی زندان برهد
ما در این راه چه سرها سر کویش دادیم
چشم ها بود که در حسرت رویش دادیم
چشم ها در طلب یوسفیش گشت سپید
مرد بسیار در این حادثه ها گشت شهید
.....
سالها بود که این جاده فقط معبر بود
معبری بود ولی دیو بر او چنبر بود
معبری بسته که دلبسته ی راهش بودیم
یوسفی بود که محتاج نگاهش بودیم
بچه ها با همه ی جان به دل جاده زدند
شربتی بود که لا جرعه از آن باده زدند
معبر امروز ولی جاده و راه آزاد
برکت خون شهیدان همه ی راه آباد
گر چه این راه همه طول مسیرش عالی است
بچه ها! حیف که جای شهدامان خالی است
شاعر: رسول محمدزاده ۱۴۰۲
مثنوی #اربعین
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
https://eitaa.com/sobhehoseini
یک اربعین برای تو حیران شدم حسین
مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین
با چند قطره اشک دل من سبک نشد
ابری شدم به پای تو باران شدم حسین
زلفی اگر که ماند برایت سفید شد
در اول بهار زمستان شدم حسین
کوفه به کوفه کوچه به کوچه گذر گذر
قاری شدی مفسّر قرآن شدم حسین
دیدی چگونه آخر عمری دلم شکست
دیدی چگونه پاره گریبان شدم حسین
تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم
دارم سر مزار خودم گریه می کنم
هر چند در مسیر سرت ازدحام بود
اما درست مثل همیشه امام بود
بی تو سوار ناقه ی عریان شدم حسین
من که به روی چشم علمدار جام بود
یادم نمی رود سر بالا نشین تو
بازیچه ی نگاه اهالی شام بود
در حرف های مرد و زن پشت بام ها
چیزی اگر نبود فقط احترام بود
با دست سنگ صورت تو خط خطی شده
از بس که آفتاب تو نزدیک بام بود
تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم
دارم سر مزار خودم گریه می کنم
هم پیرهن که ماند برایم بدن نداشت
هم پیکر تو روی زمین پیرهن نداشت
ای بی کفن برادرم ای بوریا نشین
این چادرم لیاقت خلعت شدن نداشت؟
آن گونه ای که من وسط خیمه سوختم
پروانه هم دل و جگر سوختن نداشت
گل های باغت از همه رنگی گرفته اند
یعنی کسی نبود که دست بزن نداشت
مردی نبود اگر یل ام البنین که بود
هرگز کسی نگاه جسارت به من نداشت
تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم
دارم سر مزار خودم گریه می کنم
ای سایه بلند سرم ای برادرم
آیینه ی ترک ترکِ در برابرم
بالم شکسته است و پرم پر نمی زند
اما هنوز مثل همیشه کبوترم
من قول داده ام که بگیرم سر تو را
از دست نیزه ها و برایت بیاورم
حالا سری برای تو آورده ام ولی
خاکستری و خاکی و ای خاک بر سرم
بگذار اول سخن و شکوه ام تو را
ای ماه زینب از نگرانی درآورم
هر چند کوچه کوچه تماشا شدم ولی
راحت بخواب دست نخورده است معجرم
تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم
دارم سرمزار خودم گریه می کنم
دستی که چوب زد لب قرآنی تو را
زیر سوأل برد مسلمانی تو را
بالای تخت رفتی و دستم نمی رسید
تا که رفو کنم سر پیشانی تو را
می خواستند پیش همه کوچکت کنند
اما خدات خواست سلیمانی تو را
ای کاش ما برادر و خواهر نمی شدیم
حیران نبودم این همه حیرانی تو را
این سر، شکسته هست ولی سرشکسته نیست
یعنی کسی ندید پشیمانی تو را
تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم
دارم سر مزار خودم گریه می کنم
علی اکبر لطیفیان
#اربعین
#مرثیه_حضرت_زینب سلام الله علیها
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
https://eitaa.com/sobhehoseini
اول عشق شورِ شیرین است
بعد از آن روزها غمگین است
عاشقم کرده لحظه های حرم
جای من زیر پاست پایین است
ناله کن دل شبیه مادر او
گریه ای کن که گریه تسکین است
روز اول که دیدمش گفتم
آنکه روزم سیه کند این است
ناله ام از بلادِ عباس است
گریه ام خانه زادِ عباس است
بیعت خویش از همه برداشت
غیرت عشق رنگ دیگر داشت
شمع خاموش و خیمه خالی شد
ماند هر کس که شوق در سر داشت
جمع اصحاب جمع شد اما
هرچه دلشوره بود خواهر داشت
گفت با خود ولی خیالی نیست
تا که عباس بود لشگر داشت
نفس خیمه گاهم عباس است
تکیه گاهم سپاهم عباس است
یک حرم هست و یک علمدار است
پاسبان خیام بیدار است
گرچه عباس هست پس چرا اینجا
حال هرکس که دیده ای زار است
کودکان بین خیمه می لرزند
و گمانم رباب تب دار است
خواب از چشمها پریده،حرم
فکر فردا به فکر بازار است
عمه از کارمان خبر داری؟
از علمدارمان خبر داری؟
دور خیمه امیر تنها بود
چشمهایش به سمت صحرا بود
ناگهان دید یک سیاهی را
ناگهان دید قبله آنجا بود
از صدای علی دلش لرزید
خواهرش بود یا که زهرا بود
سر به زیر است زیر چشمی دید
چشم زینب پر از تمنا بود
گفت عباس این چه هنگام است
همه جا صحبت امان نامه است
حسن لطفی
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini