زینب آئینه ی جلال خداست
چشمهی جاری کمال خداست
ردّ پایش مسیر عاشوراست
خطبه هایش سفیر عاشوراست
مثل کوهِ وقار برگشته
وه چه با افتخار برگشته
پشت دروازه خواهری آمد
خواهرِ بی برادری آمد
خواهری که تنش کبود شده
رنگ پیراهنش کبود شده
نیمه جانی که کاروان آورد
با خودش چند نیمه جان آورد
کاروانی که شیرخواره نداشت
گوش هایی که گوشواره نداشت
گر چه خورشیدِ عالمین شده
چند ماهی ست بی حسین شده
چند ماه است دیدهاش ابری ست
بر سرش سایهی برادر نیست
آسمان بود و غم اسیرش کرد
خاطرات رقیه پیرش کرد
رنگ مویش اگر سپیده شده
بارها، بارها کشیده شده
بهر اُمّ البنین خبر آورد
از ابالفضل یک سپر آورد
از حسینش فقط کفن آورد
چند تا تکّه پیرهن آورد
علی اکبر لطیفیان
#مرثیه_حضرت_زینب سلام الله علیها
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
https://eitaa.com/sobhehoseini
بگذار از آن شهر ریا دیگر نگویم
از قصّه ی شام بلا دیگر نگویم
من را نگاه بی حیای کوفیان کشت
زخم زبان شام را دیگر نگویم
آقا همین بس که تو را از من گرفتند
از کوفه و سنگ جفا دیگر نگویم
می دانی ای آرام جانم ای حسینم
پس از سر و تشت طلا دیگر نگویم
طاقت نداری تا بگویم ای برادر
آتش به جان خیمه ها . . . دیگر نگویم
داغ سه ساله پشت زینب را شکسته
این داغ سنگین بود و ما . . . دیگر نگویم
من بودم و یک دشت باغ لاله امّا
با داغ خود کشتی مرا دیگر نگویم
یک کربلا بس بود تا زینب بمیرد
از کربلا تا کربلا دیگر نگویم
وحید محمدی
#مرثیه_حضرت_زینب سلام الله علیها
#روز_شانزدهم_صفر
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
https://eitaa.com/sobhehoseini
از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم
تو بر نی بودی و دیدی چه ها دیدم، چه ها کردم
گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمی بُردم
ولی فیض زیارت را تمنّا از خدا کردم
به یادم مانده آن روزی که می جستم تو را اما
تنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزه ها کردم
تو را ای آشنای دل، اگر نشناختم آن روز
مرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردم
تن چاک تو را چون جان گرفتم در برم، اما
برای حفظ اطفالت، تو را آخر رها کردم
بسانِ شمع، آبم کرد، بانگ آب، آب تو
اگرچه تشنه بودم چشمه های چشم وا کردم
میان خیمه های سوخته همچون دلم، آن شب
نماز خود نشسته خواندم و بر تو دعا کردم
شکسته جای مهرت را، ز بی مهری به نی دیدم
شکستم فرق خویش و اقتدا بر مقتدا کردم
ولی هرگز ندادم عجز را ره در حریم دل
سخنرانی میان دشمنان، چون مرتضی کردم
علی انسانی
#مرثیه_حضرت_زینب سلام الله علیها
#روز_هفدهم_صفر
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
https://eitaa.com/sobhehoseini
آنچه از من خواستى، با کاروان آورده ام
یک گلستان گل، به رسم ارمغان آورده ام
از در و دیوار عالم، فتنه میبارید و من
بى پناهان را بدین دارالامان آورده ام
اندر ین ره، از جرس هم، بانگ یارى برنخاست
کاروان را تا بدین جا، با فغان آورده ام
بسکه من، منزل به منزل، در غمت نالیده ام
همرهان خویش را چون خود، به جان آورده ام
تا نگویى زین سفر، با دست خالى آمدم
یک جهان، درد و غم و سوز نهان آورده ام
قصه ویرانه ی شام ار نپرسى، خوشتر است
چون از آن گلزار، پیغام خزان آورده ام
خرمنى، موى سپید و دامنى خونِ جگر
پیکرى بى جان و جسمى ناتوان آورده ام
دیده بودم با یتیمان مهربانى میکنى
این یتیمان را بسوى آستان آورده ام
دیده بودم، تشنگى از دل قرارت برده بود
از برایت دامنى اشک روان آورده ام
تا به دشت نی نوا، بهرت عزاداری کنم
یک نیستان ناله و آه و فغان آورده ام
تا نثارت سازم و گردم بلاگردان تو
در کف خود از برایت، نقد جان آورده ام
نقد جان را ارزشى نبوَد ولى شادم چو مور
هدیه اى سوى سلیمان زمان آورده ام
تا دل مهر آفرینت را نرنجانم ز درد
گوشه اى از درد دل را، بر زبان آورده ام
هاتفی پروانه را می گفت کز این مرثیت
درفغان اهل زمین و آسمان آورده ام
علی مجاهدی، پروانه
#مرثیه_حضرت_زینب سلام الله علیها
#روز_هجدهم_صفر
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
https://eitaa.com/sobhehoseini
یک اربعین به نیزه سر یار دیده ام
یک اربعین چو شمع به پایت چکیده ام
یک اربعین به ضربه شلاق ساربان
بر روی خارهای مغیلان دویده ام
یک اربعین تمام تنم درد می کند
با ضرب تازیانه ز جایم پریده ام
یک اربعین رقیه تو مُرد از غمت
اکنون بدون او به کنارت رسیده ام
یک اربعین به شام و به کوفه حماسه ها
با خطبه های حیدری ام آفریده ام
یک اربعین به چوبه محمل سرم شکست
همچون پدر ببین تو، جبین دریده ام
یک اربعین کنار عدو، وای وای وای!
بس جور طعنه های فراوان کشیده ام
یک اربعین به ضربه سیلی ببین حسین!
روی کبود و قامت از غم خمیده ام
مجید لشگری
#مرثیه_حضرت_زینب سلام الله علیها
#روز_نوزدهم_صفر
https://eitaa.com/sobhehoseini
یک اربعین برای تو حیران شدم حسین
مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین
با چند قطره اشک دل من سبک نشد
بری شدم به پای تو باران شدم حسین
زلفی اگر که ماند برایت سفید شد
در اول بهار زمستان شدم حسین
کوفه به کوفه کوچه به کوچه گذر گذر
قاری شدی مفسر قرآن شدم حسین
دیدی چگونه آخر عمری دلم شکست
دیدی چگونه پاره گریبان شدم حسین
تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم
دارم سر مزار خودم گریه می کنم
هر چند در مسیر سرت ازدحام بود
اما درست مثل همیشه امام بود
بی تو سوار ناقه ی عریان شدم حسین
من که به روی چشم علمدار جام بود
یادم نمی رود سر بالا نشین تو
بازیچه ی نگاه اهالی شام بود
در حرف های مرد و زن پشت بام ها
چیزی اگر نبود فقط احترام بود
با دست سنگ صورت تو خط خطی شده
از بس که آفتاب تو نزدیک بام بود
تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم
دارم سر مزار خودم گریه می کنم
هم پیرهن که ماند برایم بدن نداشت
هم پیکر تو روی زمین پیرهن نداشت
ای بی کفن برادرم ای بوریا نشین
این چادرم لیاقت خلعت شدن نداشت؟
آن گونه ای که من وسط خیمه سوختم
پروانه هم دل و جگر سوختن نداشت
گل های باغت از همه رنگی گرفته اند
یعنی کسی نبود که دست بزن نداشت
مردی نبود اگر یل ام البنین که بود
هرگز کسی نگاه جسارت به من نداشت
تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم
دارم سر مزار خودم گریه می کنم
ای سایه بلند سرم ای برادرم
آیینه ی ترک ترک در برابرم
بالم شکسته است و پرم پر نمی زند
اما هنوز مثل همیشه کبوترم
من قول داده ام که بگیرم سر تو را
از دست نیزه ها و برایت بیاورم
حالا سری برای تو آورده ام ولی
خاکستری و خاکی و ای خاک بر سرم
بگذار اول سخن و شکوه ام تو را
ای ماه زینب از نگرانی درآورم
هر چند کوچه کوچه تماشا شدم ولی
راحت بخواب دست نخورده است معجرم
تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم
دارم سر مزار خودم گریه می کنم
دستی که چوب زد لب قرآنی تو را
زیر سوال برد مسلمانی تو را
بالای تخت رفتی و دستم نمی رسید
تا که رفو کنم سر پیشانی تو را
می خواستند پیش همه کوچکت کنند
اما خدات خواست سلیمانی تو را
ای کاش ما برادر و خواهر نمی شدیم
حیران نبودم این همه حیرانی تو را
این سر، شکسته هست ولی سرشکسته نیست
یعنی کسی ندید پشیمانی تو را
تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم
دارم سر مزار خودم گریه می کنم
علی اکبر لطیفیان
#اربعین
#مرثیه_حضرت_زینب سلام الله علیها
#روز_بیستم_صفر
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
https://eitaa.com/sobhehoseini
یک اربعین بر روی نی دیدم سرت را
دیدم که زخمی کرده نیزه حنجرت را
یک قافله با سوز و اشک و آه آمد
برخیز و بنگر حال و روز لشکرت را
با ظرفی از آب آمده تا که ربابه
سیراب گرداند علی اصغرت را
برخیز ای نور دو چشمم ای برادر
تا که کمی آرام سازی همسرت را
بگذار تا شرح سفر با تو بگویم
بشنو کمی از غصّه های یاورت را
از کوفه و شام بلا ای داد بیداد
رنج اسارت پیر کرده دلبرت را
وقتی گذر دادند ما را بین مردم
دیدم سر نی گریه ی آب آورت را
دیدم ز بام خانه طفلی خیره سر با
سنگی نشانه رفته چشمان ترت را
رقّاصه های شهر را آورده بودند
تا در بیارند اشک چشم خواهرت را
تهمت زدند و خارجی خواندند ما را
آتش زدند آن جا دل غم پرورت را
آن جا نمی دانی چه زجری می کشیدم
وقتی که نان می داد شامی دخترت را
با هر صدای خیزرانی که می آمد
من می شنیدم ناله های مادرت را
چشم علمدار حرم را دور دیدند
ور نه به عنوان کنیزی گوهرت را
جا مانده گنج سینه ات کنج خرابه
با خود نیاوردم گل نیلوفرت را
این ها همه یک گوشه ای از ماجرا بود
تازه نگفتم روضه ی انگشترت را!!!
محمد فردوسی
#اربعین
#روز_بیست_دوم_صفر
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
https://eitaa.com/sobhehoseini
زینب آئینه ی جلال خداست
چشمه ی جاری کمال خداست
رد پایش مسیر عاشوراست
خطبه هایش سفیر عاشوراست
مثل کوه وقار برگشته
وه چه با افتخار بر گشته
غصه و ماتم دلش پیداست
رنگ مشکی محملش پیداست
پشت دروازه خواهری آمد
خواهر بی برادری آمد
خواهری که تنش کبود شده
رنگ پیراهنش کبود شده
نیمه جانی که کاروان آورد
با خودش چند نیمه جان آورد
کاروانی که شیر خواره نداشت
گوش هایی که گوشواره نداشت
گر چه خورشید عالمین شده
چند ماهی ست بی حسین شده
چند ماه است دیده اش ابری ست
بر سرش سایه ی برادر نیست
آسمان بود و غم اسیرش کرد
خاطرات رقیه پیرش کرد
رنگ مویش اگر سپیده شده
بارها بارها کشیده شده
بهر ام البنین خبر آورد
از ابالفضل یک سپر آورد
از حسینش فقط کفن آورد
چند تا تکه پیرهن آورد
علی اکبر لطیفیان
#روز_بیست_سوم_صفر
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
https://eitaa.com/sobhehoseini
تمام غصه ام این است , پشت پا بخوری
تو هم شبیه خودم نیزه بی هوا بخوری
خـدا کند که به فرقـم نـظر نـینـدازی
هراس دارم از این عمق زخم جا بخوری!
عـزیز فـاطـمه مـدیون زیـنبت کـــردم
اگر که ثانیه ای غصـه ي مـرا بخـوری
شبیه من جگرت آب می شود وقتی
به زیر تیغ وسنان حرص خیمه را بخوری
خلاصه عرض کنم حرف تیرها این است
قـرار نیست که از آب کـربلا بـخـوری!
وحید قاسمی
#مرثیه_حضرت_عباس علیه السلام
#روز_بیست_چهارم_صفر
https://eitaa.com/sobhehoseini
از سوزِ تب توانی به پیکر نداشتی
فکری به غیر فاطمه در سر نداشتی
یادِ خدیجه می کنی و آه می کشی
یعنی که تاب دوریِ همسر نداشتی
بعد از غدیر و توطئه هایِ منافقین
دلشوره جز غریبی حیدر نداشتی
می خواستی سفارش حقِ علی کنی
امّا چه فایده که تو یاور نداشتی
عمری برای این که هدایت شوند خلق
در سینه غیر یک دلِ مضطر نداشتی
وقتی صدایِ فاطمه آمد که سوختم
در عرش می شنیدی و باور نداشتی
رفتی از این دیار وَ اِلّا به یک نفس
تابِ صدایِ نالۀ دختر نداشتی
مسمار داغ بود و لب از سینه بر نداشت
آنجا مگر بهشت مُعطّر نداشتی
پنجاه سالِ بعد مشخص شود چرا
از روی سینه جسمِ حسین بر نداشتی
وقتی عدو محاسن او را گرفته بود
ز ره رسیدی عمّامه بر سر نداشتی
زینب نیابتاً ز تو بوسید آن گلو
زیرا که تابِ بوسه حنجر نداشتی
قاسم نعمتی
#مرثیه_حضرت_رسول اکرم صلیالله علیه و آله و سلم
#مرثیه_پیامبر_اعظم صلیالله علیه و آله و سلم
#روز_بیست_ششم_صفر
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
https://eitaa.com/sobhehoseini
بسكه از آه، دل شعله ورت مي سوزد
با تماشاي تو قلب پدرت مي سوزد
اي جگر گوشه ي من شعله مزن بر جگرم
جگرم سوخت ز بسكه جگرت مي سوزد
زودتر از همه پيش پدرت مي آيي
زودتر از همه شمع سحرت مي سوزد
بعد من هرچه بلا هست سرت مي آيد
بعدمن واي كه پا تا به سرت مي سوزد
زير پرهاي تو آرام گرفتم بابا
حيف از شعله ي در بال و پرت مي سوزد
گاه در كوچه اي از درد زمين مي افتي
گاه از ضرب كسي چشم ترت مي سوزد
گاه يك نقش به يك روي تو جا مي گيرد
گاه يك زخم به روي دگرت مي سوزد
گاه در پشت در خانه ي خود مي نالي
چشم وا مي كني و دورو برت مي سوزد
يك طرف دست تو در پاي علي مي شكند
يك طرف دختركت پشت سرت مي سوزد
از صداي تو در آن شعله علي مي فهمد
كه اگر فضه نيايد پسرت مي سوزد
حسن لطفی
#مرثیه_پیامبر_اعظم صلیالله علیه و آله وسلم
#روز_بیست_هفتم_صفر
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
https://eitaa.com/sobhehoseini
در ماتم فراق پدر گریه می کنم
همراه شمس و نجم و قمر گریه می کنم
شب ها و روزها ز غمش مویه می کنم
تا آخرین توان بصر گریه می کنم
خواب شبانه از سر زهرا پریده است
مانند شمع تا به سحر گریه می کنم
داغی عظیم دیده ام ای مردمان شهر
با لحن جانگدازی اگر گریه می کنم
پیغمبر طوایف اهل بکاء شدم
قدر تمام اشک بشر گریه می کنم
خشکد اگر که چشمه ی اشکم دوباره من
با دیده های سرخ جگر گریه می کنم
وحید قاسمی
#مرثیه_پیامبر_اعظم صلیالله علیه و آله وسلم
#روز_بیست_هشتم_صفر
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
نشستم گوشه ای از سفرهء همواره رنگینت
چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت
به عابر ها تعارف می کنی دار و ندارت را
تو آن باغی که میریزد بهشت از روی پرچینت
کرم یک ذره از سرشار ، سرشارِ صفت هایت
حسن یک دانه از بسیار ، بسیارِ عناوینت
دهان وا می کند عالم به تشویق حسین اما
دهانِ رحمه للعالمین واشد به تحسینت
تو دینِ تازه ای آورده ای از دیدِ این مردم
که با یک گل کنیزی می شود آزاد در دینت
معزالمومنین خواندن مذل المومنین گفتن
اگر کردند تحسینت اگر کردند نفرینت
برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون
که می چینند مضمون آسمان ها از مضامینت
بگو با آن سفیرانی که هرگز بر نمی گشتند
فراخوانده خدا جبراییل هایش را به تمکینت
بگو تاتیغ برداریم اگر جنگ است آهنگت
بگو تا تیغ بگذاریم اگر صلح است آیینت
خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود
علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت
بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند
محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت
تورا پایین کشیدند از سر منبر که می گفتند:
چرا پیغمبر از دوشش نمی آورد پایینت
درون خانه هم محرم نمی بینی تحمل کن
که می خواهند، ای تنها ترین تنها تر از اینت
تو غم های بزرگی در میان کوچه ها دیدی
که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت
از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی
از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت
سر راهت می آمد آنکه نامش را نخواهم برد
برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت
برای جاریِ اشکت سراغ چاره می گردی
که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت
به تابوتِ تو حتی زهر خود را کینه خواهد ریخت
چه می شد مثل مادر نیمهء شب بود تدفینت
صدایت می زند اینک یتیمت از دل خیمه
که اورا راهی میدان کنی با دست آمینت
هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر
در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت
کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟
نمک نشناس آن دستی که روزی بوده مسکینت
دعا کن زخم غم هایت بسوزاند مرا یک عمر
نصیبم کن نمک از سفرهء همواره رنگینت
سید حمید رضا برقعی
#مرثیه_امام_حسن_مجتبی علیه السلام
#روز_بیست_هشتم_صفر
https://eitaa.com/sobhehoseini
زانویِ خسته اش تکان میخورد
پیکرش را کشان کشان میبُرد
چند باری میانِ راه،افتاد
گفت یا فاطمه به راه افتاد
هردو دستش به پهلویش دارد
عرقِ سرد بر رویش دارد
تا که لرزه به پیکرش افتاد
وای،عمامه از سرش افتاد
تار می دید دیدگان ترش
گوئیا ریخته بهم جگرش
با لبِ آستین چنان زهرا
پاک میکرد خونِ لبها را
برزمین میکشید پایش را
جمع میکرد هِی عبایش را
یک نگاهی به دور وبر انداخت
اشکی از دیدگانِ تر انداخت
تا که بر آستانِ حجره رسید
جگرش پاره بود ناله کشید
کاسه صبرِ عالمین شکست
همه درهایِ حجره را تا بست
زیر لب گفت : آه «أین جواد»
سرِ پا بود یک دفه افتاد
فرش ها را یکی یکی تا زد
تا گلویش لباس بالا زد
سینه اش را به خاکِ سرد گذاشت
یک مزاحم به رویِ سینه نداشت
گردوخاکی بپاست در حجره
صحنه کربلاست در حجره
دست وپا میزد وکنار ِ تنش
نیزه جا وانکرد در دهنش
کربلا جَدِ او چه بد جان داد
وسط نیزه دارها افتاد
یک نفر زد لگد به پهلویش
یک نفر پا گذاشت بر رویش
یک نفر آستین خود تا زد
گوشه هایِ رداش بالازد
رویِ کُرسیِ عرش زانو زد
پنجه اول میانِ گیسو زد
خنجرش را گذاشت زیرِ گلو
وحده لااله الاهو
این گلو جایِ بوسه نبی است
حرز آن اشکهایِ زینبی است
هرچه خنجرکشید و باز کشید
جایِ لبهایِ خواهرش نبُرید
روضه را تا کنار عرش کشاند
وای ،جسمِ حسین برگرداند
گیسویِ مادری بهم می ریخت
حالتِ حنجری بهم می ریخت
کار بالاگرفت ای مردم
وای از ضربه دوازدهم
شکل رگها که نامرتب شد
این سخن دلخوریِ زینب شد
کاش در بین تان مسلمان بود
ذبح ِ از پشتِ سر حلال نبود
قاسم نعمتی
#مرثیه_امام_رضا علیه السلام
#روز_بیست_نهم_صفر
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
https://eitaa.com/sobhehoseini
اگرچه بر سر دارم میا به كوفه حسین
هنوز زمزمه دارم میا به كوفه حسین
سلام من به تو ای آفتاب هستی بخش
چراغ محفل تارم میا به كوفه حسین
نوشته ام كه بیائی ولی به صفحۀ خاك
به اشك خود بنگارم میا به كوفه حسین
میان كوفه غریبانه می زنم فریاد
امید و صبر و قرارم میا به كوفه حسین
به سنگساری مهمان اگرچه می كوشند
امامِ آینه دارم میا به كوفه حسین
در این دیار به سرنیزه لاله می چینند
گلِ همیشه بهارم میا به كوفه حسین
بیا به همره زینب از این سفر برگرد
امید جان فكارم میا به كوفه حسین
برای آن كه نگردی تو بی علی اكبر
دمادم است شعارم میا به كوفه حسین
نشسته حرمله در انتظار اصغرِ تو
ببین كه واهمه دارم میا به كوفه حسین
پیام آخر مسلم برای تو این است
گذشته كار ز كارم میا به كوفه حسین
به گریه گفت "وفائی" ز مسلم بن عقیل
به درد و غصه دچارم میا به كوفه حسین
سید هاشم وفایی
#مرثیه_حضرت_مسلم علیه السلام
https://eitaa.com/sobhehoseini