eitaa logo
صبح حسینی
474 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
با لب پاره؛ لب بام؛ سلامم به شما  تا بگیرد دلم آرام؛ سلامم به شما  آخر از عشق تو راهیّ سر دار شدم  ای علی زاده ببین میثم تمار شدم  باز هم شکر زن و بچّه ندیدند مرا  موقعی که وسط کوچه کشیدند مرا  هیچ کس نیست دگر دور و بر مسلم تو  بسته شد مثل علی بال و پر مسلم تو  سر عباس و پسرهات سلامت آقا  گر شکستند در این کوچه سر مسلم تو  قسمت این بود ؛ لبِ تشنه شهیدم بکنند  پیش مرگ جگرت شد جگر مسلم تو  لب من خشک و دو چشمم تر و قلبم سوزان  زده اند آتش بر خشک و تر مسلم تو  به فدای سر یک موی عزیزان تو باد  جان هر دو پسر دربه در مسلم تو  کاش می شد بنویسم که نیایی اینجا  که می آید به سر تو چه بلایی اینجا  حاصل این سفرت بی علی اصغر شدن است  بی برادر شدن و بی علی اکبر شدن است  همه ی ترسم از این است که مضطر بِشَوی  مثل این نائب دل سوخته ؛ بی سر بِشَوی  وای اگر گَرْد بر آیینه ی تو بنشیند  شمر با چکمه روی سینه ی تو بنشیند  وای اگر کار به توهین و جسارت بکشد  وای اگر خواهرتان بار اسارت بکشد  وای اگراهل و عیال تو زمین گیر شوند  دخترکهات پس از رفتن تو پیر شوند  بدنم نقش زمین است میا کوفه حسین  خواهش مسلمت این است میا کوفه حسین  (محمد قاسمی)  http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
محمل صبرم ز اشک دیده در گِل مانده است از که جویم نسخۀ درمان که دل درمانده است  خانه بر دوشم هر آن کس که مرا در کوفه دید یا که در بسته  به رویم یا که از خود رانده است  آنقدر شور پذیرایی از تو داشتند هر کسی شمشیر خود را در نمک خوابانده است  سوختم از  نیشخند مردم  اما بیشتر خنده های حرمله قلب مرا سوزانده است  از سه شعبه دایه می سازند و از نی گاهوار وای از آن طفلی که مادر در بغل خوابانده است  تیر و نیزه هر کدامش قبله گاهی یافته  کوفه سوی اکبرت هر نیزه را چرخانده است  قول سوغاتی به دخترها پدرها می دهند گوشواره خواستن هاشان مرا ترسانده است  بس که مشتاق تماشای اسیری منند کوچه کوچه پیکرم را دشمنت گردانده است تا که راه زینبت در کوفه گل باران شود خون سرخم کوچه های کوفه را پوشانده است سهم من چندین اگر سنگ است از این بام ها باقی اش آقا برای کودکانت مانده است موسی علیمرادی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
 اینجا هزار حرمله در انتظار توست  آقا برای آمدنت کم شتاب کن  رحمی به روز من نه به روز رقیه کن  فکری به حال من نه به حال رباب کن  رحمی نمی کنند عزیزم به هیچ کس  حتی به تشنه ای که فقط شیر خواره است  در کوفه ای که وعده ی سوغات مردمش  تنها برای دخترکان گوشواره است  اینجا نیا که آخر سر چشم می زنند  این چشم ها به قامت آب آورت حسین  این دستها که دیده ام از کینه می برند  انگشت را به خاطر انگشترت حسین  برگرد جان من که نبینی ز بام ها  آتش کشیده اند سر و دست و شانه را  یا از فراز نیزه نبینی که می زنند  بر پیکر سه ساله ی تو تازیانه را  می ترسم از دمی که بیایند دختران  با گونه های زخمی و نیلوفری،میا  این شهر بی حیاست به جان سکینه ات  می ترسم از حرامی و بی معجری میا  (حسن لطفی)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
من پیک عشق هستم و نامه بر حسین اول فدایی حرم خواهر حسین لب تشنه ام ولی نزنم لب به آبها سیراب میشوم فقط از ساغر حسین گرد و غبار چهره ام امضا نموده است مسلم جبین نسوده به غیر از در حسین فطرس کجاست تا ببرد این پیام را؟ باید سلام من برسد محضر حسین دلواپسم برای النگوی دخترش دلواپس ربودن انگشتر حسین مثل تنور لحظه به لحظه گداختم نقشه کشیده اند برای سر حسین خولی و شمر از عددی حرف میزنند حرف ازدوازده شد و از حنجر حسین روی قناره تشنه ی صوت حجازی ام تا که علم شود نوک نی منبر حسین پایین پای اکبر او مدفن من است در کوفه نیست مقبره ی نوکر حسین محسن حنیفی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
سر بازار و ازدحام از من کینه ی شهر انتقام از من خواهرت را فقط تو برگردان هرچه سنگ است روی بام از من بغض مردانه ی صدا از من هرچه توهین و ناسزا از من به غرور رقیه بر نخورد کم محلی کوچه ها از من این شب بی ستاره از مسلم جگر پاره پاره از مسلم سر اکبر به نیزه ها نرود سر دارالاماره از مسلم آخر کار قائله از من ریسمان ،بند ،سلسله از من خار در پای دخترت نرود آن سه تا تیر حرمله از من بر سر شانه کوه غم از من زخم خوردن زیاد و کم از من تو سلامت مدینه برگردی خنجر کُنْد و شمر هم از من هرچه دارد هزینه از مسلم پای سنگین کینه از مسلم زینت شانه های پیغمبر نفس تنگ سینه از مسلم بزن آتش که خرمنش با من از دهن نیزه خوردنش با من تو نخی از عبات کم نشود بی کفن ماندن تنش با من بعد من ناله ی حرم با تو بی قراری دخترم با تو به پر بسته ام نگاه نکن سر دروازه میپرم با تو بعد من اصل ماجرا با تو دردها با تو کربلا با تو سهم من بود گردن کوفه ته گودال و چکمه ها با تو بعد من رنج همسفر با توست سر نی گریه تا سحر با توست به زمین خوردنم صدایش ماند انعکاسش به طشت زر با توست قسمت تلخ داستان با تو شام غم پس حسین جان با تو من که چیزی نمانده از لب هام زحمت چوب خیزران با تو شاعر ناشناس علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
مرثیه های؛ سلام الله علیها علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیهم السلام سلام الله علیها سلام الله علیها علیه السلام علیه السلام علیه السلام صلی الله علیه و آله علیهم‌السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام عجل الله تعالی فرجه الشریف علیه السلام سلام الله علیها علیه السلام سلام الله علیها سلام الله علیها علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام عجل الله تعالی فرجه الشریف علیه السلام
یادش بخیر عطر خوشِ باغ سیب ها یادش بخیر شهرِ رسولِ نجیب ها دلتنگِ چشمهایِ قشنگِ توأم حسین بستم دخیلِ اشک به أمن یُجیب ها کمتر کسی دلش ز غمت شور می زند در کوفه اندک اند شبیه حبیب ها فتوا به قتل و غارتِ آل نبی دهند بالای منبر پدر تو ، خطیب ها مثل علی محاسنم از خون خضاب شد در کوفه شُهره ایم به شیب الخضیب ها قتلم بهانه ای شده تا متحد شوند گودال می کَنَند برایم رقیب ها کار از هجوم نیزه و شمشیر هم گذشت با سنگ می زنند مرا نانجیب ها با کشتنم به تجربه هاشان اضافه شد برگرد سویِ مکه امام غریب ها وحید قاسمی   علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
برگرد تا در سینه ام ماتم نماند بر گونه ام رد نم و شبنم نماند یک دم تصور کن که زینب بی تو باشد! اکبر نباشد تازه سقا هم نماند برگرد تا زخم گلوی خشک اصغر تشنه برای جرعه ای مرهم نماند نزد رقیه باش تا آرام باشد در سینه اش یک ذره درد و غم نماند برگرد تا اینکه زبانم لال، زینب... وقت شلوغی بین نامحرم نماند انگشترت دستت نمی ماند، ردش کن تا ساربان در فکر این خاتم نماند آخر وصیت را به ابن سعد گفتم! یارب کسی اینگونه بی همدم نماند ای کوفه شاهد باش جسمم ریخت برهم تا جسم شاه و دلبرم درهم نماند بر من بزن هر قدر سنگ تیز داری یک سنگ، در این شهر می خواهم نماند خیلی تنم مبهم شده روی قناره تا جسم اربابم دگر مبهم نماند طفلان من نذر علی، ای کوفه بگذار پیش علی اکبر، قدِ او خم نماند لب تشنه جان دادم که آقای غریبم... هر طور شد، لب تشنه، دستِ کم نماند دلشوره دارم غارتش سازند این ها حتی لباس کهنه می ترسم نماند دلشوره دارم وقت تکفین امیرم غیر از حصیری بین این عالم نماند محمدجواد شیرازی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
سخت در غربت این شهر شدم مضطرتان خنجر کوفه گرفته است نشان حنجرتان وای از این شهر طلبکار که راضی نشود جز به اعضاء مقطع شده پیکرتان ریختند از همه سو بال و پرم را کندند کاش مقراض نریزد سر بال و پرتان کوفه شمشیر و سنان سنگ و عصا می آرد ببرد جوشن و عمامه و انگشترتان مرد بودم من و در کوچه ای گیر افتادم آه در کوچه چه آمد به سر مادرتان حرمله در دهنم زد که نگویم برگرد دو سه دندان من افتاد فدای سرتان قصد شومیست پسِ تیر سه پر ساختنش نکند غبغب ناز علیِ اصغرتان فقط از آمدن کوفه حذر کن بلکه سر بازار تماشا نشود خواهرتان حاضرم دختر من را به کنیزی ببرند نکند دستی اشاره به سوی دخترتان هرچه در قافله مشک است پر از آب کنید خواهشم را برسانید به آب آورتان عذرتقصیر که بازوی مرا هم بستند همه هستی من پیشکش محضرتان https://eitaa.com/sobhehoseini
دارم وصیت می‌کنم شاید نیایی با باد صحبت می‌کنم شاید نیایی دارد مسیرت را نشانم می‌دهد باد از روی دروازه تکانم می‌دهد باد با داغ بی اندازه می‌گِریم که برگرد از بِین این دروازه می‌گِریم که برگرد با سر میان کوفیان مهمانم آقا تا لحظه‌ای که میرسی می‌مانم آقا روزی که می‌آیی مرا بشناس وقتی از روی این دروازه آویزانم آقا هر روز سنگم می‌زنند از دور و نزدیک بازیچه‌ی تمرین این طفلانم آقا هر روز یک دندان من کم می‌شود تا قربان دندانت شود دندانم آقا شرمنده‌ام اینجایم و بال و پَرم ریخت دیدی که کوفه خاکِ عالم را سرم ریخت من با چه رو گویم نیا رویی نمانده قلبم پُر از درد است و دارویی نمانده دستی که بیعت داد دستم را شکسته از بس مرا زد زخم بازویی نمانده طفلان من از گوشه‌ای دیدند من را از زخم‌های کوفه اَبرویی نمانده نزدیک نه از دور کوفی دوره‌ام کرد آنقدر زد تا دید پهلویی نمانده تا دق نکرده زینب از بیراهه برگرد گهوراه تا نشکسته با ششماهه برگرد هرچیز کم باشد در اینجا غم زیاد است در کوفه می بینی که نامحرم زیاد است از خیزران و تازیانه حرف کم نیست از خار و سنگ و کعب نِی مرحم زیاداست ششماهه نه حتی برای مردها نیز.. یک تیغه از تیر سه شعبه هم زیاد است دست نوازش با یتیمی نیست اما پنجه برای گیسوی درهم زیاد است آبی برای تشنگان اینجا ندارند در شهر گویا طفلِ بی بابا ندارند تنها شدم تا سر به زیری را بفهمم شد بسته دستم دستگیری را بفهمم هی سنگ خوردم زخم خوردم فحش خوردم تا رنج بازار و اسیری را بفهمم من را به زنجیرش میان کوچه گرداند تا زخم‌پاهای کویری را بفهمم دندان من خون شد به یادِ دختر تو تا درد دندانهایِ شیری را بفهمم دلها در اینجا سنگ دیوار است برگرد وقتِ حراجی‌های بازار است برگرد حسن لطفی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
کوفه لبریز بلا گشته میا کوفه حسین قسمتم سنگ جفا گشته میا کوفه حسین کوفه ای که پدرت حاکم آن بود قدیم عاری شرم و حیا گشته میا کوفه حسین آنهمه وعده وعیدی که به ما میدادند به روی آب بنا گشته میا کوفه حسین بی کسی دربه دری با دو پسر نیمه ی شب به خدا قسمت ما گشته میا کوفه حسین نگران گلوی طفل توام چون اینجا مملو از حرمله ها گشته میا کوفه حسین گرگها منتظر یوسف زهرا هستند فتنه ای سخت به پا گشته میا کوفه حسین خواب دیدم دهم ماه محرم آقا سرت از پشت جدا گشته میا کوفه حسین حبیب باقرزاده ، ۱۰ روز مانده https://eitaa.com/sobhehoseini
 زدرد غربت تو شهر،غرق آهم شد نگاه گرمِ تو از دور در نگاهم شد همین که نام تو بردم شکست دندانم سلام دادم و تنها همین گناهم شد چه زود مردم کوفه عمارتم دادند بلند مرتبه قصری که قتلگاهم شد وفای امت کوفی نماز مغرب بود عشا نیامده این قوم سد راهم شد فریب مردم پیمان شکن نباید خورد میا که بیعت نامردمان سپاهم شد تمام شهر مرا از امان خود راندند به غیر خانه طوعه که سر پناهم شد چه سخت غربت شب را به روز آوردم زلال صورت ماهت،هلال ماهم شد به این امید که گودال، قسمتت نشود به کوچه ای ته گودال، حربگاهم شد سرم قناره قصابخانه ها را دید گمان کنم که همین با تو وعدگاهم شد سخن ز کشتن وتمرین سر بریدن بود و شاهد سخنی ناسزا الاهم شد زگوشوار و گلوبند حرفها دارند و بی حیا تر از این خصمِ روسیاهم شد از این اراذل و اوباش هر چه می آید زمان هرزگی دشمن تباهم شد قسم به چادر زینب میا به کوفه حسین که وقت غارت معجر دگر فراهم شد ترا به فاطمه سوگند سیدی برگرد که زخم سینه زهرا بدون مرهم شد محمود ژولیده https://eitaa.com/sobhehoseini
کاش میشد کسی سفید کند پیش ارباب روی مسلم را ببرد سوی او پیام مرا بخرد آبروی مسلم را ببرد سویش این خبر را که کوفه در سر خیال ها دارد سر بازار نیزه سازیشان آه، خیلی برو بیا دارد کوفیانی که دعوتت کردند دربروی سفیر تو بستند کوچه گردیست کار من اما همه در خانه های خود هستند کاش بودی نگاه میکردی لبم از تشنگی ترک برداشت هردری را زدم جواب شدم مسلمت حال و روز مضطر داشت کاش بودی نگاه میکردی زیر این ماه راه میرفتم کوچه در کوچه بغض میکردم گاه و بیگاه راه میرفتم کاش بودی نگاه میکردی سهمم از کوفیان خیانت شد از من بی پناه با سنگ و آتش و طعنه ها ضیافت شد سر دارالعماره ام اما فکر خود نیستم به فکر توام غصه ی غربت تورا دارم زار و لبریز غم به فکر توام کاش میشد که از همین حالا زینب و دختر تو برگردد قبل ازینکه اسیرشان بکنند سوره کوثر تو برگردد این جماعت به دست های اسیر پیش مردم طناب میبندند مشک هارا بگو که پر بکنند که بروی تو آب میبندند تیرهارا سه شعبه میسازند تاکه بهتر سوی هدف بزنند رسمشان است وقت صید شکار رقص شادی کنند کف بزنند یوسف کربلا دراین فکرم رحم بر پاره پیرهن نکنند لال گردد زبان من آقا پیش زینب تورا کفن نکنند سید پوریا هاشمی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
 اینجا هزار حرمله در انتظار توست آقا برای آمدنت کم شتاب کن رحمی به روز من نه به روز رقیه کن فکری به حال من نه به حال رباب کن رحمی نمی کنند عزیزم به هیچ کس حتی به تشنه ای که فقط شیر خواره است در کوفه ای که وعده ی سوغات مردمش تنها برای دخترکان گوشواره است اینجا نیا که آخر سر چشم می زنند این چشم ها به قامت آب آورت حسین این دستها که دیده ام از کینه می برند انگشت را به خاطر انگشترت حسین برگرد جان من که نبینی ز بام ها آتش کشیده اند سر و دست و شانه را یا از فراز نیزه نبینی که می زنند بر پیکر سه ساله ی تو تازیانه را می ترسم از دمی که بیایند دختران با گونه های زخمی و نیلوفری،میا این شهر بی حیاست به جان سکینه ات می ترسم از حرامی و بی معجری میا حسن لطفی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
تن بى سر شده چون بیکس و بى یار شود بازى دست اراذل سر بازار شود ترسم این است بلایى که سر من آمد بین گودال سر جسم تو تکرار شود پوشیه چادر خلخال النگو معجر همه را کوفه ی نامرد خریدار شود من ندیدم سر خونى نشده در این شهر کودک و پیر کسى وارد دربار شود سنگ از بام کند کار عمود آهن همه سرها به خدا مثل علمدار شود سر هر کوچه کمى از بدنم ریخته است خاک راه پسر حیدر کرار شود سر بر نیزه و سنگ و چقدر چشم چران دختران فاطمه بد  جور گرفتار شود سر دروازه حسین منتظرت میمانم تا که اى نیزه نشین لحظه ی دیدار شود حنجر پاره شده ارثیه ی پهلو شد نوک نیزه اثرش چون نوک مسمار شود قاسم نعمتی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
 کاش میشد کسی سفید کند پیش ارباب روی مسلم را ببرد سوی او پیام مرا بخرد آبروی مسلم را ببرد سویش این خبر را که کوفه در سر خیال ها دارد سر بازار نیزه سازیشان آه، خیلی برو بیا دارد کوفیانی که دعوتت کردند دربروی سفیر تو بستند کوچه گردیست کار من اما همه در خانه های خود هستند کاش بودی نگاه میکردی لبم از تشنگی ترک برداشت هردری را زدم جواب شدم مسلمت حال و روز مضطر داشت کاش بودی نگاه میکردی زیر این ماه راه میرفتم کوچه در کوچه بغض میکردم گاه و بیگاه راه میرفتم کاش بودی نگاه میکردی سهمم از کوفیان خیانت شد از من بی پناه با سنگ و آتش و طعنه ها ضیافت شد سر دارالعماره ام اما فکر خود نیستم به فکر توام غصه ی غربت تورا دارم زار و لبریز غم به فکر توام کاش میشد که از همین حالا زینب و دختر تو برگردد قبل ازینکه اسیرشان بکنند سوره کوثر تو برگردد این جماعت به دست های اسیر پیش مردم طناب میبندند مشک هارا بگو که پر بکنند که بروی تو آب میبندند تیرهارا سه شعبه میسازند تاکه بهتر سوی هدف بزنند رسمشان است وقت صید شکار رقص شادی کنند کف بزنند یوسف کربلا دراین فکرم رحم بر پاره پیرهن نکنند لال گردد زبان من آقا پیش زینب تورا کفن نکنند سید پوریا هاشمی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
باور نمی کردم گذرها را ببندند من را که می بینند درها را ببندند خورشید بودم زیر نور ماه رفتم جان خودت تا صبح خیلی راه رفتم در شهر کوفه کوچه گردی کم نکردم این چند شب یک خواب راحت هم نکردم من شیر بودم کوفه در زنجیرم انداخت این کوچه های تنگ آخر گیرم انداخت امروز جان دادم اگر جانت سلامت دندان من افتاد دندانت سلامت حالا که می آیی کفن بردار حتما ای یوسف من پیرهن بردار حتما حالا که می آیی ستاره کم بیاور با دخترانت گوشواره کم بیاور حیرانم اما هیچکس حیران من نیست باور کن اینجایی که دیدم جای زن نیست اینجا برای خیزران لب را نیاری آقا خدا ناکرده زینب را نیاری اصلا ببین گل ها توان خار دارند؟ پرده نشینان طاقت بازار دارند؟ من راضی ام انگشتر من را بگیرند وقت کنیزی دختر من را بگیرند اینجا برای نعل پا دارند آنقدر کنج تنور خانه جا دارند آنقدر مهر و وفا که نه جفا دارند، اما اینجا کفن نه بوریا دارند اما باید مسیر تو چرا اینجا بیفتد حیف از سر تو نیست زیر پا بیفتد علی اکبر لطیفیان https://eitaa.com/sobhehoseini
پیک مجروح تو شرمنده ات آقا شده است یار آواره ات ای یار چه تنها شده است عرق شرم منو اشک دو چشمان من است اگر این شهر شبیه شب دریا شده است تا که خاکی نشده معجر زینب برگرد که برای حرمت کوفه محیا شده است کوچه هایش چقدر مثل مدینه تنگ است وای هر کوچه پر از روضه ی زهرا شده است خبرت امده و دست به کارند همه شهر ازین شده بازار چه غوغا شده است سنگ ها دست به دست از همه جا جمع شده پای خاکستر و اتش همه جا وا شده است شیرخواران پس از این خواب ندارند که با تیر چون نیزه خود حرمله پیدا شده است از همان روز که دیدند چه دارد با خود حرف شش ماهه زدن بر نوک نی ها شده است من از آن کعب نی و هلهله ها فهمیدم که از امروز سر طفل تو دعوا شده است گوشواره ،گل سر، چار قد و گهواره رسم سوغاتی نامردم اینجا شده است گرمی مجلس نامحرم بی پرواش خنده بر بی کسی دختر نو پا شده است هیزم آورده بریزد به تنورش خولی در تنوری که به امید تو برپا شده است آه برگرد که در بین حرامی هایش سند سوختن دخترت امضا شده است  حسن لطفی https://eitaa.com/sobhehoseini
گر چه ای یار، اسیر کف اغیار توام نی گرفتار عدو بلکه گرفتار توام نام تو وِردِ زبانم به سر دار شده ست تو علی هستی و من میثم تمّار توام می زند خصم مرا طعنه ولی غافل از آن بر سرم نیست هوایی که هوادار توام دستم از پشت اگر بسته، دگر قطع نشد فکر انگشت تو و دست علمدار توام گر شکافی لب من خورده دگر چوب نخورد در غم چوب یزید و لب خونبار توام دشمنم آب دهد لیک ننوشم هرگز گرچه لب تشنه ولی تشنۀ دیدار توام علی انسانی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
لب پاره؛ لب بام؛ سلامم به شما تا بگیرد دلم آرام؛ سلامم به شما آخر از عشق تو راهیّ سر دار شدم ای علی زاده ببین میثم تمار شدم باز هم شکر زن و بچّه ندیدند مرا موقعی که وسط کوچه کشیدند مرا هیچ کس نیست دگر دور و بر مسلم تو بسته شد مثل علی بال و پر مسلم تو سر عباس و پسرهات سلامت آقا گر شکستند در این کوچه سر مسلم تو قسمت این بود ؛ لبِ تشنه شهیدم بکنند پیش مرگ جگرت شد جگر مسلم تو لب من خشک و دو چشمم تر و قلبم سوزان زده اند آتش بر خشک و تر مسلم تو به فدای سر یک موی عزیزان تو باد جان هر دو پسر دربه در مسلم تو کاش می شد بنویسم که نیایی اینجا که می آید به سر تو چه بلایی اینجا حاصل این سفرت بی علی اصغر شدن است بی برادر شدن و بی علی اکبر شدن است همه ی ترسم از این است که مضطر بِشَوی مثل این نائب دل سوخته ؛ بی سر بِشَوی وای اگر گَرْد بر آیینه ی تو بنشیند شمر با چکمه روی سینه ی تو بنشیند وای اگر کار به توهین و جسارت بکشد وای اگر خواهرتان بار اسارت بکشد وای اگراهل و عیال تو زمین گیر شوند دخترکهات پس از رفتن تو پیر شوند بدنم نقش زمین است میا کوفه حسین خواهش مسلمت این است میا کوفه حسین محمد قاسمی سلام الله علیه https://eitaa.com/sobhehoseini
اگرچه بر سر دارم میا به كوفه حسین هنوز زمزمه دارم میا به كوفه حسین سلام من به تو ای آفتاب هستی بخش چراغ محفل تارم میا به كوفه حسین نوشته ام كه بیائی ولی به صفحۀ خاك به اشك خود بنگارم میا به كوفه حسین میان كوفه غریبانه می زنم فریاد امید و صبر و قرارم میا به كوفه حسین به سنگساری مهمان اگرچه می كوشند امامِ آینه دارم میا به كوفه حسین در این دیار به سرنیزه لاله می چینند گلِ همیشه بهارم میا به كوفه حسین بیا به همره زینب از این سفر برگرد امید جان فكارم میا به كوفه حسین برای آن كه نگردی تو بی علی اكبر دمادم است شعارم میا به كوفه حسین نشسته حرمله در انتظار اصغرِ تو ببین كه واهمه دارم میا به كوفه حسین پیام آخر مسلم برای تو این است گذشته كار ز كارم میا به كوفه حسین به گریه گفت "وفائی" ز مسلم بن عقیل به درد و غصه دچارم میا به كوفه حسین سید هاشم وفایی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini