eitaa logo
صبح تازه دم ( عاطفه جوشقانیان)
476 دنبال‌کننده
162 عکس
23 ویدیو
0 فایل
ای صبح زودم! رفتی و من خواب ماندم.. عاطفه جوشقانیان @joshaghanyan مجموعه شعر: _صبح تازه‌دم، انتشارات شهرستان ادب گردآوری: _زیر یک سقف _قسم به عشق، به نام تمام مادرها
مشاهده در ایتا
دانلود
«والله عزیز ذوانتقام» خودت شوراندی آخر خشم فرزندان رستم را همان شب که شکستی حرمت این خاک و پرچم را چه باک از مرگ تا ما تشنه‌ی دیدار دلداریم که با این تشنه کامی‌ها گرفتیم آب زمزم را ولی بعد از شهادت همچنان دستان ما باز است ندیدی ضرب شست ناب طهرانی مقدم را؟ صدای اقتدار ماست یا تو؟ گوش کن قدری تو که کر میکنی با ادعایت گوش عالم را چه شب ها که غذای غزه رگبار مسلسل بود تو حالا نوش جان کن وعده‌ای این مشت محکم را هنوز آن انتقام سخت مانده، انتخابش کن چه ایامی؟ چه ماهی؟ فاطمیه یا محرم را..؟ @sobhetazedam
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸دستور قرآن برای بعد از پیروزی: !🔸 ▫️ قرآن می‌گوید: «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ ...». وقتی نصر و فتح، پشت سر هم آمد و دیدی که مردم فوج فوج در دین خدا وارد می‌شوند، «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا»، تسبیح کن، حمد خدا کن، استغفار کن. ▫️ پیروزی چه تناسبی دارد با استغفار؟ یعنی خدا نکند این امت فکر کنند که بازو و توان آنها بود که پیروزی آورد؛ حول و قوۀ آنها بود، فکر و برنامه‌ریزی آنها بود. نه! باید بگویند: «استغفر الله ربی و اتوب الیه». باید بگویند که همۀ اینها بود: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ». ▫️ امام هم وقتی رزمندگان ما در عملیات بیت‌المقدس و فتح‌المبین پیروزی‌هایی بدست آوردند فرمود: «مبادا پیدا کنید که این غرور، مایۀ می‌شود». خداوند به بنی‌اسرائیل می‌گوید: «به اینکه فرزند پیغمبرید و از بین شما پیغمبران زیادی آمده‌اند تفاخر نکنید. و می‌بینید که یهود به خاطر این تفاخر، با اینکه فرزندان انبیاء هستند، خداوند شدند. فرمود: «ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَب»: «ذلت و مسکنت بر آنها بارید و به غضب خدا مبتلا شدند؛ چون نعمت‌هایی که من به آنها داده بودم را به حساب خوبی خودشان گذاشتند نه به حساب لطف من. ▫️ یاد کنیم نعمت‌های خدا را. قبلاً کجا بودیم و الآن کجا هستیم؟ ما در سابق دوست شماره یک اسرائیل بودیم؛ اما الآن ... @sobhetazedam
البته غرور ملی و عزت نفس ملی، منافاتی با شکر و استغفار نداره☺️
💢محفل شعر سننتصر با محوریت بانوان مقاومت💢 🖇ویژه بانوان 🎤با سخنرانی استاد برجسته سرکارخانم دکتر فخرروحانی 📌با شعرخوانی: سمانه خلف زاده(عرب زبان) فاطمه عفری(عرب زبان) فاطمه عارف نژاد مریم بسحاق معصومه شریف فاطمه شیخ الاسلامی سمیه خردمند عاطفه جوشقانیان 🗓زمان: پنجشنبه ۱۲ مهرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ مکان:قم المقدسه، مسجد مقدس جمکران، مسجد مرمر بانوان حضور برای عموم بانوان آزاد است. @sobhetazedam
🏞 خودت شوراندی آخر خشم فرزندان رستم را همان شب که شکستی حرمت این خاک و پرچم را ولی بعد از شهادت همچنان دستان ما باز است ندیدی ضرب شست ناب طهرانی مقدم را؟ 💠 @sazmantablighaat
📣محفل شعر "ندای هبه" 🔹با محوریت بانوان مقاومت 🔻با حضور: سید محمد جواد شرافت سید مهدی شفیعی مرتضی حیدری آل کثیر عاطفه جوشقانیان ۱۵ مهرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۰ صبح اراک، فرهنگسرای شهر @sobhetazedam
هوالنور شعر وعده‌ صادق چاپ شده در روزنامه وطن امروز https://vatanemrooz.ir/?nid=4144&pid=8&type=0 @sobhetazedam
هوالنور انشاالله دوشنبه تهران @sobhetazedam
تقدیم به داغ‌های بر دل نشسته💔 داغدار کدامتان باشم؟ بر کدامین ستاره گریه کنم؟ ابرم و آسمان به من گفته‌ست، با دلی پاره پاره گریه کنم آه ای اشک‌های پی در پی! فصل لبخند می‌رسد؟ پس کی؟ تا دمی گریه بند می‌آید، باز باید دوباره گریه کنم خون امواج آمده‌ست به جوش، ابرها می‌رسند مشکی پوش بحر تا نهر سیل اندوه است، در کدامین کناره گریه کنم؟ سوگ بغداد، ورزقان، بیروت، شده جغرافیایمان مبهوت داغ تاریخ دیده‌ام، باید، یک سده، یک هزاره گریه کنم آه این پاره‌های جان من است؟ یا تن سرخ قهرمان من است؟ غزلم تکه تکه شد بغداد! خواستی چارپاره گریه کنم؟ ماه من در میان مه گم شد، کوه یک شب کنار ده گم شد می‌روم سر به شانه‌ی تهران، روی شمس العماره گریه کنم سیب لبنانی‌ام شده‌ست انار، زیر هشتاد و چند تن آوار غم خود را چگونه شرح دهم؟ با کدام استعاره گریه کنم؟ خواست دنیا که پر ملال شوم، خواست از حجم غصه لال شوم من پر از حرفم و نمی‌خواهم با زبان اشاره گریه کنم اشک ما ابتدای طوفان است، سیل مدیون لطف باران است وای اگر داغدارتر باشم، وای اگر بی‌شماره گریه کنم ندبه روزی قیام خواهد کرد، کار غم را تمام خواهد کرد باید آن روزاشک شوق شوم، هر اذان، هر مناره گریه کنم فائزه امجدیان @Amjadiyan_Faezeh
هوالنور ۱: پنج شش سال پیش، سرویس طلای عروسی ام را برای مسئله ای، فروختم. سرویسی که با وسواس و ظرافت انتخاب کرده بودم. چندی پیش در یکی از طلافروشی ها، گردنبندی شبیه گردنبند سرویسم پیدا کردم که شرایط مالی خریدش را نداشتم. مدتی گذشت تا توانستم خودم را جمع و جو کنم و چند قطعه طلا بفروشم. به آن مغازه سر زدم. فروش نرفته بود. آن را خریدم. انقدر دوستش داشتم که گفتم این یکی را هرگز نمی‌فروشم. ۲: روزی که آقا فرمودند کمک به لبنان فرض است، به طرز عجیبی، ده میلیون، من حیث لایحتسب دستم رسید و شکرخدا توانستم آن را ، برای کمک به لبنان بریزم. اما با خودم مدام فکر می‌کردم مصداق «فرض» دقیقا چیست و چقدر است؟ جهاد تبیین و شعر، یکی از مهم‌ترین است. اما کمک مالی چقدر وظیفه است؟ آیا از گردنم برداشته شده؟ اصلا چرا حضرت آقا برای جریان حزب الله لبنان عبارت فرض را به‌کار بردند درحالیکه در مدت یکسال طوفان الاقصی به بعد برای فلسطین این عبارت به کار نرفت؟ لابد خیلی خیلی مهم است. پس باید هنوز ببخشم. اما چه؟ از بین چند قطعه کوچک طلا که دارم باید انتخاب کنم. اما کدام؟ یادم می‌آید: انفقوا مما تحبون و ذهنم سمت گردنبند شبه سرویسم می‌رود. هم سنگین‌ترین طلای من است و هم دوست داشتنی‌ترین. با خود کلنجار می‌روم که من کمکم را کرده‌ام و کافی‌ست. حالا یک چیز سبک تر بدهم و.. اما دلم راضی نمی‌شود! امروز در جمع خانواده اعلام کردم که چنین تصمیمی گرفتم. آن‌ها هم با اینکه کمک‌هایی کردند، خداراشکر تصمیم می‌گیرند کمک قابلی کنند. پس اگر آن‌ها تشویق شدند، چرا بقیه نشوند؟ شاید همین متن دیگران را نیز تشویق کند. @sobhetazedam
صبح تازه دم ( عاطفه جوشقانیان)
هوالنور ۱: پنج شش سال پیش، سرویس طلای عروسی ام را برای مسئله ای، فروختم. سرویسی که با وسواس و ظرافت
*«بسم الله الرحمن الرحیم»* استقبال دوست خوب شاعرم، از دعوت من برای کمک به حزب الله لبنان: ای دوست بیا و روح ایمانم باش آیینه بمان و صیقل جانم باش در عصر دودل بودن و ترس و تردید تو آیه ی أَنفِقُوی قرآنم باش ماهرخ درستی @sobhetazedam
هدایت شده از بانوی مجاهد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شعرخوانی عاطفه جوشقانیان در محفل شعر "ندای هبه" در اراک 🗓۱۵ مهرماه ۱۴۰۳ 📍اراک، فرهنگسرای شهر 🔸روابط عمومی و رسانه اداره کل تبلیغات اسلامی استان مرکزی ╭┅───────────┅╮ 💠 @nehzat_markazi ╰┅───────────┅╯ ✿══ بانــوی مجاهد ══✿
هدایت شده از هنرستان
🔎 💐 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ از هرکسی به غیر شما رو گرفته‌ایم برگیم و با نسیم حرم خو گرفته‌ایم مهر تو را که ضامن ما روز محشر است از آستان ضامن آهو گرفته‌ایم... ✍ شاعر: 📸 عکاس: 📅 شنبه ۲۱ مهرماه ۱۴۰۳ 🌐 ایتا | تلگرام | اینستاگرام 🆔 @Honarestan_net
⭕️ محفل شعرخوانی کربلای غزه برگزار شد 🔺روز چهارشنبه 24 آبان ماه 1402 محفل شعر «کربلای غزه» با حضور امام جمعه شهر نجف، مسئولین دانشگاه دیوانیه و جمعی از بانوان شهر قم و نجف در سالن آمفی‌تئاتر دانشگاه شهر دیوانیه برگزار شد. 🔺در این محفل عاطفه جوشقانیان، فاطمه عِفری، سمانه خلف‌زاده، فائزه امجدیان و جمعی از بانوان عراقی دانشگاه دیوانیه در سالن آمفی تئاتر این دانشگاه، سرود‌هایشان با موضوع غزه و فلسطین را در حضور دانشجویان و مسئولان دانشگاه قرائت کردند. 🔺پس از این محفل شاعران شهر قم بر مزار ابومهدی المهندس دوست و هم‌رزم شهید قاسم سلیمانی حاضر شدند و علاوه بر نثار فاتحه به روح او و دیگر هم‌رزمان مدفون در کنار او، به شعرخوانی با موضوع غزه و مقاومت اسلامی پرداختند. 🔺 متن کامل خبر: https://artqom.ir/fa/pages/News-detail/163055 @sobhetazedam
هدایت شده از شعر هیأت
اى جوهر عقل! عشق را مفهومی هم‌چون شب قدر، قدر نامعلومی قم با تو مدینهٔ ولایت شده است تو، فاطمهٔ‌ چهارده معصومی 📝 @ShereHeyat
السلام علیک یا فاطمة المعصومة از هرکسی به غیر شما رو گرفته ایم برگیم و با نسیم حرم خو گرفته ایم هوهوی باد در حرمت موج می زند او را به خدمت تو اذان گو گرفته ایم گرد و غبار از دل خود پاک می کنیم در صحن اگر که دست به جارو گرفته ایم بر شانه رواقت اگر گریه می کنیم از ابرهای صحن تو الگو گرفته ایم ای ساحل امید! کنار ضریح تو هربار یاد کشتی پهلو گرفته ایم مهر تو را که ضامن ما روز محشر است از آستان ضامن آهو گرفته ایم
محفل شعر به مناسبت وفات شهادت‌گونه‌ی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها با همکاری رسانه‌ی ،رسانه‌ی و تلویزیون اینترنتی برگزار شد... این محفل ‌که با شعرخوانی و با اجرای در موسسه فکرت برگزار گردید،به زودی از تلویزیون اینترنتی کتاب پخش خواهد شد... @damsara
هدایت شده از دیمزن
یکی از دوستانم را عید نوروز دیدم. تازه فهمیده بود باردار است. گفتم اسمش رو می خوای چی بذاری؟ گفت: نمی دونم. پسر باشه حسین. بعد از شهادت شهید رئیسی پیام داد که اگر پسر باشه اسمش رو می ذارم ابراهیم. بعد از شهادت سردار زاهدی پرسید: چرا بهش می گی حاج علی؟ مگه اسمش محمدرضا نیست؟ گفتم حالا چه فرقی می کنه؟ گفت نه می خوام بذارم جزو گزینه هام. بعد از شهادت فواد شکر می خواست اسم بچه اش را فواد بگذارد. فردایش که هنیه شهید شد گفت اسماعیل چه طوره؟ وقتی همه فرماندهان تیپ رضوان شهید شدند عکس ابراهیم عقیل را برایم فرستاد. نوشت. بچه م پسره. عقیل هم بد نیست. سید حسن که شهید شد تصمیم گرفت اسم پسرش را نصرالله بگذارد. امروز لابد دارد توی ذهنش یحیی را تست می کند. پسرش ماه دیگر به دنیا می آید. فکر کنم اسمش را بگذارد مقاومت! ی_در_راهند. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan https://ble.ir/dimzan
آهنگ رزمی، زخمه‌ی پیکاری امروز در معرکه آرامش بسیاری امروز یا کربلا می‌آفرینی در فلسطین یا کربلایی می‌شوی، مختاری امروز در جیب هایت عطر و تسبیح و فشنگ است باید جنون هم با خودت برداری امروز پیشانی‌ات فردا خبرساز است مومن! باید که بر سجاده سر بگذاری امروز تو زنده‌ای و مرد نامیرای جنگی یحیی! تو حالا بیشتر سنواری امروز* طوفان شور انگیز روز هفت اکتبر! صبحی و با خورشید هم‌دیواری امروز ## پروانه‌ها جمعند دورت، حاج قاسم! آغوش وا کن باز مهمان داری امروز *سنوار به معنی مرد جنگی‌ست. https://eitaa.com/sobhetazedam
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
🌷 و دشمنان تو امروز، سرشکسته‌ترند قسم به لخته‌ی خونِ سرِ شکسته‌ی تو... @mehdi_jahandar
هدایت شده از وحید یامین پور
🔆 چیزی در مورد یحیی سنوار که مرا رها نمیکند... که مرا در درون به یک ورشکستگی کامل کشانده است. این روزها پس از آن تصاویر تاریخ ساز از شهادت قهرمانانه‌اش به یک چیز فکر میکنم؛ او می‌توانست فقط با باز کردن چفیه از سر و صورتش، زنده بماند. فقط کافی بود کمی چفیه را پایین بیاورد. همانقدر که دوربین‌های ترسو چهره او را ببینند و هوش مصنوعی روی میز افسران ارشد اطلاعاتی جیغ بکشند که "نزنید... نزنید... او یحیی سنوار است... اورا زنده می‌خواهیم." یحیی می‌دانست زنده‌ی او چه اندازه برای اسرائیل ارزشمند است. او را می‌بردند و در بهترین بیمارستان تل‌آویو زیر نظر متخصصان، درمان می‌کردند. او می‌توانست بزرگترین شکار تاریخ تشکیل رژیم صهیونیستی باشد. آنقدر مهم که نتانیاهو اعلام کند جنگ را بُرده و غزه را به زانو درآورده و حالا گروگان‌ها و ده‌ها امتیاز دیگر را در ازای یحیی معامله می‌کند. یحیی همه اینها را می‌دانست ولی چفیه را تا زیر چشم‌هایش بالا کشید. من به آن لحظه‌ی لاهوتی می‌اندیشم که یک انسان چگونه می‌تواند مرگ را به خود دعوت کند. یحیی حتی اگر بدون چفیه دستگیر میشد باز هم در قهرمانی او شعرها می‌سرودند. او نه در تونل‌های زیر زمینی که در نقطه‌ی صفر تماس در جنگ رو در رو تا آخر مبارزه کرده بود و با یک دست قطع شده و ده‌ها جراحت دیگر به اسارت رفته بود. اما یحیی چفیه را تا زیر چشمها بالا کشید و فقط با چشم‌هایی شبیه همه‌ی چشم‌های به خون نشسته فلسطینی به شیطان معلق در سنگرش زل زد. تا او را نشناسند. تا با او همان کنند که با هر مبارز ناشناس دیگری... ➕️ @yaminpour