eitaa logo
سفره دینی
80 دنبال‌کننده
252 عکس
152 ویدیو
15 فایل
ارائه معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام در سفره دینی توسط گروه تبلیغی شهید آیت الله مدنی رضوان الله تعالی علیه پاسخگوی اعتقادی @abdolhosein_rasi
مشاهده در ایتا
دانلود
#استغفار70بندامیرالمومنین 💐🍀💐 امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوار خود نقل میکنند که امام حسین علیه السلام فرمودند: روزی نزد #امیرالمؤمنین نشسته بودم که عربی وارد شد وعرض کرد یا امیرالمؤمنین! من مرد عیالمند و #فقیر هستم و مالی که زندگی مرا کفایت کند ندارم. 🍀حضرت فرمودند: ای برادر عرب! چرا #استغفار نمیکنی تا حالت نیکو شود؟ عرض کرد: زیاد استغفار میکنم، اما تغییری در زندگی ام پیدا نشده است. 🍀حضرت فرمودند: ای برادر عرب خدای متعال می فرماید: فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً به آنها گفتم: «از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است. سوره نوح آیه ۱۰ 🍀(بعد فرمودند) چون به #گناه بودن بعضی از اعمالت آگاه نیستی #استغفار تو ناقص است؛ زیرا از آنها استغفار نمیکنی و نتیجه نمیگیری. 🍀سپس فرمود: اینک به تو استغفاری می آموزم که اگرآنرا هنگام خواب بخوانی خدا به تو #وسعت_رزق عطا فرماید. 🍀دعا را نوشته، به اعرابی داده وفرمودند: شب، قبل از خوابیدن، این استغفار را بخوان و#گریه کن و اگر اشکت جاری نشد #تباکی کن. 💐دار السلام نوری: ۳/۱۳💐 با ما همراه شوید👇 🌺@sorehdini🌺
هدایت شده از سفره دینی
💐🍀💐 امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوار خود نقل میکنند که امام حسین علیه السلام فرمودند: روزی نزد نشسته بودم که عربی وارد شد وعرض کرد یا امیرالمؤمنین! من مرد عیالمند و هستم و مالی که زندگی مرا کفایت کند ندارم. 🍀حضرت فرمودند: ای برادر عرب! چرا نمیکنی تا حالت نیکو شود؟ عرض کرد: زیاد استغفار میکنم، اما تغییری در زندگی ام پیدا نشده است. 🍀حضرت فرمودند: ای برادر عرب خدای متعال می فرماید: فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً به آنها گفتم: «از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است. سوره نوح آیه ۱۰ 🍀(بعد فرمودند) چون به بودن بعضی از اعمالت آگاه نیستی تو ناقص است؛ زیرا از آنها استغفار نمیکنی و نتیجه نمیگیری. 🍀سپس فرمود: اینک به تو استغفاری می آموزم که اگرآنرا هنگام خواب بخوانی خدا به تو عطا فرماید. 🍀دعا را نوشته، به اعرابی داده وفرمودند: شب، قبل از خوابیدن، این استغفار را بخوان و کن و اگر اشکت جاری نشد کن. 💐دار السلام نوری: ۳/۱۳💐 با ما همراه شوید👇 🌺@sorehdini🌺
🌺عربی آمد و خود را بر سجّادۀ انداخت، پیوسته می‌گفت: غلط کردم. مردم به تماشا و شیخ! چه شده؟ 🔥مرد گفت: به خانۀ آب می‌بردم و التماس می‌کردم، مرا به مقامی برساند. بعد یک سال، و التماس را از حد گذرانیدم. 🔥او گفت: می‌خواهی، باید آنچه می‌گویم و به دستور من عمل کنی.به سرداب خانه برد. 🔥 را تعلیم کرد و گفت: باید روز در وقت بگیری و بخوانی. من طبق دستور عمل می‌کردم و او غذا می‌آورد. پس از روز ظرفی آورد و گفت: باید در این ظرف ادرار کنی، با و اعمال خود را انجام بدهی و نماز را هم با همان وضو بخوانی. بعد از روز تغییراتی در دستور داد و گفت: باید از امروز به همان طریق وضو گرفته، نماز بخوانی و هر روز صد مرتبه ... وقتی تمام شد، گفت: فردا از سرداب خارج شو، برو خارج شهر، . 🔥از دروازه بیرون رفتم، با درختان زیبا و نباتات خوش منظره روبرو شده و دیدم جمعی نشسته بودند و با هیکل خاصّی بر فراز نشسته بود و برای آن جمع می‌کرد. 🔥آرام آرام به سوی آن جمع قدم زدم، چون چشم آن گوینده از بالای منبر به من افتاد، گفت: مرحبا به تا به مقاصد خود برسی و تو را مانند ابراهیم خان گردانم. گفتم: . به مجرّد این جمله، از پشت سر سیلی محکمی به من وارد شد، به زمین افتادم و دیدم ابراهیم خان است. 📚مناظره با دانشمندان https://eitaa.com/joinchat/1670185009Cbb0874656f
📚 🖊 🌺ادامه خاطره .... .... قسمش دادند به جان امام تکانی خورد و گفت باید دو رکعت بخوانم تو سجده نمازش شروع کرد به ... سرش را برداشت. اشک هایش رو پاک کرد و گفت: به یک شرط ادامه میدهم ... هیچ کس حق ندارد تشویقم کند. 🍀جیب را دوباره برد بالای .نشانه رفت ... نفربر آتش گرفت ... هلی کوپتر ... تانک و .... همه هاش به هدف خورد. عراق هم عقب نشینی کرد. 🍀با اصرار پرسیدم : چی شد سومت به هدف نخورد و آن قدر گریه و زاری کردی ؟ 🌺با لبخند گفت: من اعتقادم این است که کس دیگری است که گلوله ام را به هدف می رساند. 🍀قبل از شلیک اول و دوم با همه وجود آیه « و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی» (سوره آیه 17) را خواندم . نشانه گرفتم و چشم هایم را بستم. 🍀با صدای بچه ها چشم هایم را باز می کردم آنقدر کردند که باور کردم هستم که میزنم. در شلیک سوم چشم هایم را نبستم و نخورد. 🍀فهمیدم که بچه ها چه بلایی سرم آورد است . رفتم ، زاری، و ... تا بالاخره در آن حالت اولم برگشت.... 📚(بچه های محله من و تو ص 169) را به دوستانتون معرفی کنید.👇 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• ✴️ https://eitaa.com/joinchat/1670185009Cbb0874656f
🥀🌹، درس می‌داد. 🥀🌹سبک حسین این بود، که جلسه اول، مقداری در مورد توضیح می داد؛ جلسه دوم به بعد، بچه ها را تقسیم بندی می‌کرد؛ مثلا، هر گروه چهار، پنج نفره، موضوع تحقیق، دنیا؛ آخرت؛ و مثلا عدالت، و چیزهای دیگر که بچه ها با هم کار کنند و نتیجه مطالعاتشان را به بیاورند. 🥀🌹روزی ایشان وارد کلاس می شوند و می گویند، بفرمایید: 🥀🌹گروه اول میگویند: ببخشید ما نرسیدیم کنیم. 🥀🌹گروه دوم و گروه سوم هم به همین صورت، هیچکدام آمادگی نداشتند. 🥀🌹حسین از کلاس بیرون می آید. 🥀🌹گوشه حیات روی پله با حالت ناراحت می نشیند. 🥀🌹بچه ها می روند و به استاد دیگرشان جریان را تعریف می کنند و می خواهند که از طرف شاگردان عذر خواهی کند. 🥀🌹آقای جمال پور، روی شانه حسین می زند و می‌گوید؛ حسین آقا، بچه ها می گویند که، ما عذر خواهی می کنیم و انشاالله برای جلسه بعد، جبران میکنیم. 🥀🌹همه دیدند؛ حسین، وسط این جمعیت، به افتاد. گریه ایی که همه را به گریه انداخت. 🥀🌹وقتی از علت گریه سوال پرسیده می شود. 🥀🌹 می‌گوید: 🥀🌹«آقای جمال پور! من، کاری به بچه ها ندارم؛ من، برای ، گریه می‌کنم؛ که، چرا ما، بچه ها هم، علی علیه السلام را نمیشناسیم؟ 🌹مخاطبین عزیز از نهج البلاغه فرازی را به انتخاب خود در قالب عکس نوشته، متن، داستان، کلیپ و.... برای ادمین کانال بفرستید تا به نام خودتان برای استفاده مخاطبین بارگذاری شود.🌹 👇 •┈••✾•🌿🌼🌿•✾••┈• ✳️ https://eitaa.com/joinchat/1670185009Cbb0874656f