سیمای هنر و اندیشه/ سُها
. #بازنشر به بهانهی این ایامی که زن و لطافت زنانه میان این بازار قهر، به هر بهانهای گم شده است.
.
طلب محال هم که محال نیست و مگر زکریا وقتی رزق بی حساب مریم(که او هم در قصه ی مادری ست) را دید به طمع نیفتاد و طلبی محال نکرد که در در اوج پیری و فرتوتی از خدا طلب فرزند کند و خدا هم به او یحیای شهید را دهد
حال ما هم میشود که بگوییم:
اگر در دیروز جنگمان قاتل بعثی از بعثی بودنش توبه کرد و آغوش مادر را دید و ایران و عراق برادری شان را در دامن همین مادر به یاد آوردند، به امید روزی که آمریکای ِ قابیل از هویت قهر و شیطانیت اسرایلیش تهی شود و آغوش مادرانه را ببیند و این قابیل غول آسا توبه ی وجود کند و بر انگیخته شود.اما آیا نشانی از وقوع چنین طلب و دعا و آرزویی در این روزگار به چشم میخورد؟ به گمانم که می خورد و آن اینکه
انگار هنوز امروزِ جنگمان غروب نکرده بود که نشانه ای قیام کرد.
زنی آمد.
این بار خود مادرانه ای آمد. رستاخیزی زنانه در هیبتی مردانه. در عین لطافت، استواری به نام شیرین ،جمع هیبت مردانه ی شهادت در عین مادرانگی و لطافت
شیرین که است؟
شیرین ابو عاقله
نامی ایرانی دارد، مادری آمریکایی تبار پدری فلسطینی و تو بگو عرب، دینش مسیحیت، مرامش شیعی و نمازش را اهل تسنن خواندند
ببین چگونه همه ی برادرها و برادری ها در دامن مادرانه ی او هم آغوش شده اند
پس در آخر باز به حکم الان قیامتی قائم سلامی دهم که
سلام به آینده ای که امروز است و در فرداهای وهم می بینیمش
#قیامت_مادری
#حر_مادر
#توبه_ی_مادری
#قاسم_مادر
#شیرین_ابو_عاقله
#شهادت_مادر
#در_چه_وضعی_به_سر_می_بریم؟
سعید صاعدی
خرداد/۱۴۰۱