هدایت شده از «کمــی کــافــر...»
هرچند معتقدم جدل این روزها بر سر موضوعاتی مثل دوگانهی «برنامه» و «کارنامه» به دلیل امکان منطقی جمعِ این دو نگاه، نه تنها بیفایده، بلکه اتلاف وقت و منابع است؛ لکن گمان میکنم بد نیست اگر برخی از هوادارهای متعصب «برنامه» در این مساله تأمل و تدقیق کنند.
پوشیده نیست که برای برخی از حامیان دوآتشهی طیف «برنامه»، وحید جلیلی شناخته شدهتر از سعید جلیلی است و یا لااقل شناختشان از جناب وحید اگر بیشتر نباشد، دستکم بر شناخت سعید تقدم دارد. یعنی به نوعی میشود گفت که وحید جلیلی، نقدهای تند و تیز و ایدههای فرهنگیاش، علیالخصوص بر طیف دانشجو و جوان و گرایش آنها به سعید جلیلی و مدل سیاستورزی او در دههی نود، بسیار موثر بوده است.
حال که این جریان، منبعث از معرفتِ فرهنگیِ آموخته از وحید جلیلی، هوادار سعید جلیلی و برنامههایش هستند، بهتر است به «کارنامه»ی جناب وحید به عنوان یک وزنهی برنامهریزِ فرهنگی که از قضا پیش از این امکان اجرا و تبدیل «برنامه» به «کارنامه» را در سازمان صدا و سیما کسب کرده است، نگاهی بیاندازیم.
وحید جلیلی از سال ۱۴۰۰ به عنوان «قائم مقام رییس سازمان صدا و سیما در امور فرهنگی و دبیر ستاد تحول» این رسانه منصوب شده است و به زعم من این زمان برای نقد عملکرد او و برنامههایش و نیز سنجش میزان تحول ایجاد شده به عنوان «کارنامهی مبتنی بر برنامه» کافیست.
البته من به هیچ وجه منکر تلاشهای وحید جلیلی و نگاه انقلابی او نیستم، ولی اگر قرار باشد به عنوان نمونه برخی از اقدامات تحولی و البته موثر «دبیر ستاد تحول رسانهی ملی» را بیان کنیم، باید دقیقاً به کدام مورد اشاره کرد؟
در ساخت فیلم به سریالهای تصنعی و شعارزدهای مثل «هفت سر اژدها» برمیخوریم که تنها با انتخاب لوکیشنهای لوکس و پرداخت اغراقآمیز به عالم سیاست و روابط اقتصادی سیاسیون، سعی در جذب مخاطب دارد. برنامههای اجتماعی و -مثلاً- خانوادهمحوری همچون «خودمانی» یا «کودکشو» به محلی برای تزریق ترس به شرکتکنندگان -علیالخصوص بانوان- بدل شده که با تحقیر و تمسخر افراد، خنده را به لب مخاطب مینشاند. میزهای مهمانپذیر در ایام عید و مناسبتها در اختیار سلبیریتیهای دست چندم و مجازیبازهایی مثل «کیک یا واگعی» قرار گرفته است. گل سرسبد برنامههای طنز «سیدخندان»یست که هرچند برنامهی خوبی به نظر میآید، ولی باید پذیرفت که یک کپی ناقص با روکش مذهبی از «خنداونه» است؛ نه یک ایدهی نو و تحولی در طنز و اجتماع. و البته باید اضافه کرد که همین کارهای به نسبت ضعیف، چنان در لابلای آگهیهای بازرگانی محصور شدهاند که اساساً انگار تلویزیون بنگاه اختصاصی تبلیغات «شهر فرش»، «شهر لوازم خانگی» و «سرای ایرانی»ست، نه رسانهی ملی!
غرض ابداً نیش و کنایه به حضرات جلیلی نیست؛ بلکه تنها طرح یک سوال و نقد به «برنامه»هاییست که گمان میرود میان ایدهپردازی و اجرای آن فرسنگها فاصله وجود دارد. واضحتر میپرسم: نسبت نقد وضعیت، ایدهپردازی و برنامهنویسی سعید جلیلی و امکان تحقق برنامههایش با «برنامه و کارنامه»ی وحید جلیلی چیست و چه تضمینی برای اجرای برنامههایی که تنها ایدههایی بر روی کاغذ هستند وجود دارد؟ و چرا همین رویکرد تاکنون در مقیاس کوچکتری مانند سازمان صدا و سیما کارگر نبوده است؟!
#مصعب_یحیایی
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
🔴@yahyaei_m