هدایت شده از پیش نویس سخنرانی های مذهبی
✍امام حسین علیه السلام
هرکس زبانش راستگو باشد ، کردارش پاکیزه گردد و هرکس نیت خیر داشته باشد ، روزیش فراوان و هرکس با زن و بچه اش خوش رفتار باشد عمرش طولانی مي شود
📚 ارشاد القلوب، ج ١، ص ٣٢٣🌷
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
هدایت شده از پیش نویس سخنرانی های مذهبی
1_30822465.pdf
334.4K
#ویژه_نامه #سلوک_اربعینی
🔻مجموعه گفتارهای حضرت حجت الاسلام والمسلمین #حاج_شیخ_جعفر_ناصری حفظه الله با موضوع زیارت اربعین اباعبدالله الحسین علیه السلام منتشر شد!
#اربعین
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
هدایت شده از پیش نویس سخنرانی های مذهبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 خاطرهای از عزاداری #اربعین حسینی در کربلای معلی
💔 ابد والله ما ننسا حسینا
▪️ مرحومآیتالله #شیخ_جواد_کربلایی
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
هدایت شده از پیش نویس سخنرانی های مذهبی
تحلیل ۴۵ سال پیش #رهبر_معظم_انقلاب از پیادهروی #اربعین و آرزوی اجتماع بزرگ شیعه
═══🌿🌸🌿🌸🌿═══
زیارت الاربعین
میدانید یکی از علائم ایمان زیارت اربعین است؟
بنده نمیدونم چقدر این روایت صحیح است! اصراری هم ندارم که بگم معنای این روایت همینی هست که من من گمان کردم.
شیعه یک جمع متفرقی بود. یک جامعهای بود که در یک جا، در یک مکان زندگی نمیکردند. در مدینه بودند، در کوفه بودند، در بصره بودند، در اهواز بودند، در قم بودند، در خراسان بودند، اطراف و اکناف بلاد. اما یک روح در این کالبد متفرق و در این اجزاء متشتت در جریان بود.زیارت الاربعین؛
مثل دانههای تسبیح یک رشته و یک نخ همه اینها را به هم وصل میکرد. چه بود آن رشته؟ رشته اطاعت و فرمانبری از مرکزیت تشیع، از رهبری عالی تشیع یعنی امام. همه این رشتهها به آنجا متصل میشد. قلبی بود که به همه اعضاء فرمان میداد. و به این ترتیب تشیع یک سازمان و یک تشکیلاتی بود. ممکن بود دو نفر از حال هم خبر نداشته باشند اما بودند کسانی که از حال همه با خبر بودند. اطاعت و فرمانبری آنها به حساب بود، فریاد زدنشان از روی دستور بود، سکوتشان بر طبق نقشه بود.
همه چیزشان با حساب بود. فقط یک عیبی کار آنها داشت و آن اینکه همدیگر را کمتر میدیدند. اهل یک شهر، شیعیان یک منطقه البته یکدیگر را میدیدند. اما یک کنگره جهانی لازم بود برای شیعیان روزگار ائمه (ع).
این کنگره جهانی را معین کردند. وقتش را هم معین کردند. گفتند در این موعد معین در آن کنگره هر کس بتواند شرکت کند. آن موعد روز اربعین است و جای شرکت، سرزمین کربلا است. چون روح شیعه روح کربلایی است، روح عاشورایی است. در کالبد شیعه تپش روز عاشورا مشهود است. شیعه هر جا که هست دنبالهروی عاشورای حسین است. این هم که میبینی همه جا این تپشهایی که در شیعه مشهود شده، از آن مرقدِ پاک ناشی شده. این شعلههایی بوده که از آن روح مقدس و پاک و از آن تربت عالی مقدار سرکشیده. به جانها و روحها رسیده. انسانها را به گلولههای داغی تبدیل کرده و آنها را به قلب دشمن فرو برده.
بنابراین مسأله اربعین یک مسأله مهمی است، اربعین یعنی میعاد شیعیان در یک کنگره بینالمللی و جهانی برای سرزمینی که خودش خاطرهانگیز است آن سرزمین. سرزمین خاطرهها است، خاطرههای باشکوه، خاطرههای عزیز، سرزمین شهدا، مزار کشته شدگان راه خدا، اینجا جمع بشوند تشیع، پیروان تشیع و دست برادری و پیمان وفاداری هر چه بیشتر بدهند.
🔰اگر امروز هم بتوانند شیعیان آن سرزمین پاک و مقدس را یک چنین میعادی قرار بدهند. البته بسیار کار بجا و جالبی خواهد بود و همین دنبالهگیری از راهی است که از ائمه هدی (ع) به ما ارائه دادند.
گزیدهای از سخنرانی در مسجد امام حسن مجتبی (ع)، مشهد در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۵۲ مصادف با جمعه بیستم صفر۱۳۹۴ هجری قمری
#امام_حسین
#اربعین
#کربلا #عراق #ایران
#حب_الحسین_یجمعنا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
👇کانال سخنرانی های مذهبی
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
هدایت شده از پیش نویس سخنرانی های مذهبی
1_111446449.mp3
3.51M
حجتالاسلام والمسلمین #آقاتهرانی
#اربعین وعده خدا برای امت آخرالزمان
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
هدایت شده از پیش نویس سخنرانی های مذهبی
1_112012760.mp3
3.85M
🎵 #احکام_حرم
🔳 موضوع : راه تشخیص حیوانات حلال گوشت
◾️▪️▫️▪️◾️
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
هدایت شده از پیش نویس سخنرانی های مذهبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺پیاده روی #اربعین میراث چه کسانی است؟
🔰روایت دلنشین مرحوم #آیت_الله_شیخ_مجتبی_تهرانی از اربعین👆
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
هدایت شده از پیش نویس سخنرانی های مذهبی
1_111899785.pdf
538.7K
هدایت شده از پیش نویس سخنرانی های مذهبی
1_112131387.mp3
14.36M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
صفر المظفر۱۴۴۱
🔻عبدصالح؛ ویژگی #یاران_امام_زمان «علیهالسلام»
📆جمعه، ۱۹ مهر ۹۸
⏱مدت زمان: ۵۹دقیقه
🎙 #آیت_الله_مهدوی
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
هدایت شده از کانال امام زمان عجل الله فرجه
1_4761222.mp3
3.5M
🎙 وظیفه ما در زمان #غیبت_امام_زمان عجل الله تعالی فرجه
#منبر_کامل
استاد #رفیعی
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
🍃💠🍃💠🌸💠🍃💠🍃
@emamolasr
هدایت شده از کانال امام زمان عجل الله فرجه
✅ داستان تشرف ✅
🔴🔵 #تشرف شیخ حسین آل رحیم نجفی
♦️ قسمت 1⃣
🌺 شیخ باقر كاظمى (ره) فرمود:
در نجف شخصى به نام شیخ حسین آل رحیم زندگى میكرد كه مردى پاك طینت و از مقدسین و مـشـغـول بـه تـحـصـیل علم بود.
ایشان به مرض سل مبتلا شد، به طورى كه با سرفه كردن از سـیـنـهاش اخلاط و خون خارج مىشد.
با همه این احوال در نهایت فقر و پریشانى بود و قوت روز خـود را هـم نـداشت .
غالب اوقات نزد اعراب بادیه نشین در حوالى نجف اشرف میرفت تا مقدارى قوت، هر چند كه جو باشد به دست آورد.🌾🌾
با وجود این دو مشكل، دلش به زنى از اهل نجف تمایل پیدا كـرد، امـا هـر دفـعـه كه او را خواستگارى میكرد، نزدیكان زن به خاطر فقرش جواب مثبت به او نمىدادند و همین خود علت دیگرى بود كه در هم و غم شدیدى قرار بگیرد.
مـدتـى گـذشـت و چـون مـرض و فقر و ناامیدى از آن زن، كار را بر او مشكل كرده بود،تصمیم گـرفـت عـمـلـى را كـه در بین اهل نجف معروف است انجام دهد، یعنى چهل شب چهارشنبه به مسجد كوفه برود و متوسل به حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه بشود، تا به مقصد برسد.🕌
شـیخ حسین میگوید: من چهل شب چهارشنبه بر این عمل مواظبت كردم .
شب چهارشنبه آخر شد.
آن شب، تاریك و از شبهاى زمستان بود. باد تندى مى وزید و باران اندكى هم مىبارید.💨🌧
من در دكه مسجد كه نزدیك در است نشسته بودم، چون نمىشد داخل مسجد شوم، به خاطر خونى كه از سـیـنهام مىآمد و چیزى هم نداشتم كه اخلاط سینه را جمع كنم و انداختن آن هم كه در مسجد جـایـز نـبود.
❄️از طرفى چیزى نداشتم كه سرما را از من دفع كند، لذا دلم تنگ و غم و اندوهم زیاد گشت و دنیاپیش چشمم تاریك شد.
فـكـر مىكردم شبها تمام شد و امشب، شب آخر است، نه كسى را دیدم و نه چیزى برایم ظاهر شد.
ایـن هـمـه رنـج و مـشقت دیدم بار زحمت و ترس بر دوش كشیدم تا بتوانم چهل شب از نجف به مسجد كوفه بیایم با همه این زحمات، جز یاس و ناامیدى نتیجهاى نگرفتم .
در ایـن كار خود تفكر میكردم در حالى كه در مسجد احدى نبود.
🔥آتشى براى درست كردن قهوه روشـن كـرده بـودم و چون به خوردن آن عادت داشتم، مقدار كمى با خودم از نجف آورده بودم، نـاگاه شخصى از سمت در اول مسجد متوجه من شد.
از دور كه او را دیدم، ناراحت شدم و با خود گـفـتم: این شخص عربى از اهالى اطراف مسجد است و نزد من مى آید تا قهوه بخورد.☕️
اگر آمد، بى قهوه میمانم و در این شب تاریك هم و غمم زیاد خواهد شد.
در ایـن فـكـر بـودم كـه بـه مـن رسید و سلام كرد.💫🌟
نام مرا برد و مقابلم نشست .
از این كه اسم مرا مـىدانـسـت تـعـجب كردم! گمان كردم او از آنهایى است كه اطراف نجف هستند و من گاهى میهمانشان مى شوم .
از او سؤال كردم از كدام طایفه عرب هستى؟ گفت: از بعضى از آنهایم .
اسم هر كدام از طوایف عرب را كه در اطراف نجف هستند بردم، گفت: نه از آنها نیستم .
در این جا نـاراحـت شـدم و از روى تـمـسخر گفتم: آرى، تو از طرى طرهاى؟ (این لفظ یك كلمه بىمعنى است) از سـخـن مـن تـبـسـم كرد و گفت: من از هر كجا باشم، براى تو چه اهمیتى خواهد داشت؟ بعد فرمود: چه چیزى باعث شده كه به این جا آمدهاى؟ گفتم: سؤال كردن از این مسائل هم به تو سودى نمیرساند.
گفت: چه ضررى دارد كه مرا خبر دهى؟ از حـسـن اخـلاق و شـیرینى سخن او متعجب شدم و قلبم❤️ به او مایل شد و طورى شد كه هر قدر صحبت مىكرد، محبتم به او زیادتر مىشد، لذا یك سبیل (یكى از دخانیات🚬) ساخته و به او دادم .
گفت: خودت بكش من نمى كشم .
☕️برایش یك فنجان قهوه ریختم و به او دادم .
گرفت و كمى از آن خورد و بعد فنجان را به من داد و گفت: تو آن را بخور.
☕️فنجان را گرفتم و آن را خوردم و متوجه نشدم كه تمام آن را نخورده است .
خلاصه طورى بود كه لحظه به لحظه محبتم به او زیادتر مى شد.💕💕
بـه او گفتم: اى برادر امشب خداوند تو را براى من فرستاده كه مونس من باشى .
آیا حاضرى با هم كنار حضرت مسلم (علیه السلام) برویم و آن جا بنشینیم؟
گفت: حاضرم،
حال جریان خودت را نقل كن .
گـفتم: اى برادر، واقع مطلب را براى تو نقل مى كنم .
از روزى كه خود را شناختهام شدیدا فقیر و مـحـتـاجم و با این حال چند سال است كه از سینهام خون مى آید و علاجش را نمى دانم .
از طرفى عیال هم ندارم و دلم به زنى از اهل محله خودمان در نجف اشرف مایل شده است، ولى چون دستم از مـال و ثـروت خـالـى اسـت گـرفتنش برایم میسر نمى شود.
این آخوندها مرا تحریص كردند و گفتند: براى حوائج خود متوجه حضرت صاحب الزمان (عجل الله فرجه) بشو و چهل شب چهارشنبه در مسجد كـوفـه بیتوته كن، زیرا آن جناب را خواهى دید و حاجتت را عنایت خواهد كرد و این آخرین شب از شـبهـاى چـهارشنبه است و با وجود این همه زحمت ،اصلا چیزى ندیدم.
این است علت آمدنم به این جا و حوائج من هم همینها است.
........ادامه دارد
💠🍃🍃💠🍃🍃💠
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
هدایت شده از کانال امام زمان عجل الله فرجه
1_109378243.mp3
11.95M
🎵 حرم حضرت معصومه سلام الله علیها
▪️ حجت الاسلام و المسلمین #شاکری
🔹 موضوع : #مهدویت
▪️2 فروردین 92
@emamolasr
▪️🍃🔹▫️🔹🍃▪️
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi
هدایت شده از کانال امام زمان عجل الله فرجه
✅ داستان تشرف ✅
#داستان_تشرف
♦️ قسمت 2⃣
در این جا در حالى كه غافل بودم، فرمود: سینهات كه عافیت یافت، اما آن زن، پس به همین زودى او را خواهى گرفت، و اما فقرت، تا زمان مردن به حال خود باقى است .
در عـین حال من متوجه این بیان و تفصیلات نشدم و به او گفتم: به طرف مزار جناب مسلم (ع) نرویم؟ گفت: برخیز.
بـرخـاسـتم و ایشان جلوى من به راه افتاد.
وقتى وارد مسجد شدیم، گفت: آیا دو ركعت نماز تحیت مسجد را نخوانیم؟ گفتم : چرا.
او نـزدیـك شـاخـص (سنگى كه میان مسجد است) و من پشت سرش با فاصلهاى ایستادم .
تكبیرة الاحـرام را گـفـتـم و مـشغول خواندن فاتحه شدم .
ناگاه قرائت فاتحه او را شنیدم به طورى كه هـرگـز از احـدى چـنین قرائتى را نشنیده بودم .
از حسن قرائتش با خود گفتم: شاید او حضرت صـاحـب الزمان(عجل الله فرجه) باشد و كلماتى شنیدم كه به این مطلب گواهى میداد.
تا این خیال در ذهنم افـتـاد بـه سـوى او نظرى انداختم، اما در حالى كه آن جناب مشغول نماز بود، دیدم نور عظیمى حضرتش را احاطه نمود، به طورى كه مانع شد كه من شخص شریفش را تشخیص دهم .🌅🎇
همه اینها وقتى بود كه من مشغول نماز بودم و قرائت حضرت را مىشنیدم و بدنم مى لرزید، اما از بـیم ایشان نتوانستم نماز را قطع كنم، ولى به هر صورتى كه بود نماز را تمام كردم .
نور حضرت از زمین به طرف بالا مىرفت .🎇
مشغول گریه و زارى و عذرخواهى از سوء ادبى كه در مسجد با ایشان داشتم، شدم و عرض كردم: آقاى من، وعده شما راست است .
مرا وعده دادید كه با هم به قبر مسلم (ع) برویم . این جا دیدم كه نور متوجه سمت قبر مسلم (ع) شد.🌅
من هم به دنبالش به راه افتادم تا آن كه وارد حرم حضرت مسلم (ع) گـردیـد و تـوقف كرد و پیوسته به همین حالت بود و من مشغول گریه و ندبه بودم تا آن كه فجر طالع شد و آن نور عروج كرد.
🏞صـبح، متوجه كلام آن حضرت شدم كه فرمودند: اما سینهات كه شفا یافت، و دیدم سینهام سالم و ابدا سرفه نمىكنم .
یك هفته هم طول نكشید كه اسباب ازدواج با آن دختر من حیث لا احتسب (از جـایـى كه گمان نداشتم) فراهم شد و فقر هم به حال خود باقى است، همان طورى كه آن جناب فرمودند.
📚 منبع:
كتاب العبقرى الحسان جلد اول، بخش۲
🇮🇷https://eitaa.com/sokhanranihayemazhabi