eitaa logo
سخنرانی های مذهبی
2.2هزار دنبال‌کننده
583 عکس
894 ویدیو
41 فایل
📀گلچینی از بهترین سخنرانی های روز 🎧 سخنرانی های کوتاه و کامل مذهبی ، 🎁هدیه به دوستداران علم و ادب کانالی کاربردی برای هر نوع سلیقه ⛔به احترام وقت شریف شما، با افتخار تاکنون هیچ تبلیغی در کانال بارگذاری نشده است💐 راه ارتباطی: @say121
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با صدای شهيد حاج شيخ احمد كافی ای تیر! کجا چنین شتابان؟...آرام! قدری به کمان بگیر دندان...آرام ای تیر! به حرف حرمله گوش مکن برگرد... مرو تو را به قرآن...آرام.. 🌷 ، ✅کانال سخنرانی های مذهبی👇 https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 دوستان عزیز 👌اگر در جستجوی استیکر های مناسب با حال و هوای محرم هستید ، سری بزنید به این کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/2011693088C47c2ef1f28
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روايت از شفا گرفتن فرزند مرحوم الهی قمشه‌ای در نوزادی 🔸ناگهان رسیدم به حضرت علی‌اصغر(علیه السلام) و تشنگی‌اش؛ به ذهنم رسید این بچه سه چهار روز است که نه شیر خورده، نه آب... ، ✅کانال سخنرانی های مذهبی👇 https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
|⇦•نوبتِ رزم شیرمردان شد .. و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شبِ هشتم محرم ۹۸ توسط حاج محمدرضا طاهری •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: خادم کانال را از دعای خیرتون فراموش نکنید🙏 ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ وای من وِلوِله ست دور و برش جنگ یا هروله است دور و ورش چقدر حرمله است دور و ورش غرق در تیر سبط خاتم شد چهره ای چون رخش ملیح نبود یک نفر مثل او ذبیح نبود به عمویش حسن شبیه نبود بس که تیرش زدن کم کم شد کربلا دشت هایِ غم سر بود پر گل برگ هایِ پرپر بود آسمان و زمین معطل بود ارباً ارباً ذبیح اعظم شد مرحوم شیخ رضا سراج بالای منبر شب هشتم ، گفت میخوای معنی ارباً ارباً رو بفهمی تسبیحشُ پاره کرد ریخت وسط جمعیت .. گفت حالا برید جمع کنید میتونید پیدا کنی همه رو .. ابی عبدالله هی تو دشت نگاه میکنه هرگوشه یه عضوی از بدنِ علی افتاده .. مرحوم شیخ حر عاملی نوشته ابی عبدالله صدایِ علی رو شنید با عجله خودشو رسوند .. تا شنید يا اَبَتاه عَلَيْكَ مِنّيِ السًّلامُ .. روایت میگن رنگ از صورت حسین(ع) پرید تا رسید به بدن از اسب پیاده شد حالا همه دورش حلقه زدن دارن میبینن .. حسین چطور میخواد بره به سمت جونش .. همچین یه قدم اومد برداره خورد زمین .. دیدن دو زانو دو زانو داره میاد.. هی صدامیزنه .. ولدی .. پسرم .. مرحوم آیت الله مرعشی نجفی رحمت الله علیه ایشون میفرمود ابی عبدالله صورتشو نزدیکِ صورت علی کرد .. وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ .. صورتشو چسبوند به صورت علی میخواست ببینه نفس میکشه یا نه .. دید نه نفس نمیکشه .. دهان پر از خونِ .. دست کرد خون هارو از دهان بیرون میکشید .. عمۀ سادات داره این منظره رو میبینه تا دید حسین خورد رو زمین : تک و تنها دوید صحرا را پُر کند تا که جایِ لیلا را با پسر کشته دید بابا را حفظ جانِ ولی مقدم شد ازدحام و صف است واویلا صوت و جیغ و کف است واویلا هلهله با دف است واویلا دشمنت شادمان از این غم شد حسین ... حارث بن عبداللّه هَمدانی میگه با امیرالمومنین تو کوچه هایِ کوفه داشتیم قدم میزدیم یه دفعه دیدم رنگ صورتِ امیرالمومنین پرید .. اشک تو چشاش حلقه زد گفتم آقاجان چیشده قربونت برم .. فرمود حارث چشمم خورد به قاتلِ علی اکبر .. چشمش خورد به قاتل شروع کرد اشک ریختن .. حالا ببین ابی عبدالله میون این همه قاتل ایستاده .. حضرت زینب (سلام الله علیها) از کربلا تا شام ، دیگه محملی ام نیست سوار ناقه هایِ عریان این ورو نگاه میکرد میدید شمر و خولی و ساربان .. این ورو نگاه میکرد یه عده قاتلِ دیگه .. دیدنِ قاتل سخته .. نگو چرا امام حسن (علیه السلام) وقتی اون نانجیبُ تو کوچه میدید میرفت یه گوشه کز میکرد میگفت خودم دیدم این نانجیب چطور مادرم رو زد ... ↫ ﴿ ﴾ ــــــــــــــــ. •┄┅══༻○༺══┅┄• ✅ کانال سخنرانی های مذهبی 👇 https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|⇦•نوبتِ رزم شیرمردان شد .. و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شبِ هشتم محرم ۹۸ توسط حاج محمدرضا طاهری •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ نوبتِ رزم شیرمردان شد از سرِ خیمه ها پناهی رفت روبه میدان جنگ با هیبت پسر شاه ، مثلِ شاهی رفت باد تابی به زلفِ او انداخت دست در گردنِ عمو انداخت بغضِ غم پنجه در گلو انداخت پیش چشمانِ ماه ماهی رفت اباالفضل داره بدرقش میکنه .. برو عموجانم .. تا علی اکبر تو خیمه بود حرف از غربت نبود .. چون تمامُ کمال مثل پیغمبر بود ؛ حضورِ پیغمبر رو حس میکردن .. هیچ کسی حرف از غربت نمیزد. همچین که گفت من برم میدان ابی عبدالله یه لحظه معطلش نکرد ، فرمود برو.. تا اومد بره یهو عمه ها دورشُ گرفتن.. ارحم غُربَتنا .. رحم کن به غریبیِ ما ، کجا داری میری .. ابی عبدالله دید به دادش نرسه نمیتونه علی اکبر بره .. از کنارِ زینب جدا میشه ، ام کلثوم میگیرش ، ام کلثوم رهاش میکنه حضرت سکینه میاد ، حضرت جلو اومد فرمود رهاش کنید .. فإنه ممسوس في ذات الله .. این غرق در ذات خداست بزارید بره.. ای به قربانِ رویِ زیبایت اندکی صبر کن که بابایت خیره مانده به قد و بالایت پدرش تا کشید آهی رفت *هیچ شهیدی رو نداریم ابی عبدالله این کارو کرده باشه .. دیدن دنبالِ علی اکبر ‌.. (خودش گفت برو یه لحظه ام معطلش نکرد..) اما دیدن دنبال مرکبش حسین داره میدوه .. محاسن سفیدُ تویِ دست گرفته.. تمام صورت غرقِ اشکِ .. خدا شاهد باش کسی رو دارم به میدان میفرستم أشبهُ النّاس خَلقاً وخُلقاً ومَنطِقاً برسولك .. ابی عبدالله اولین گریه کنه علی اکبرِ .. أشبهُ النّاس به پیغمبر گفت رو به دها هزار لشکر گفت نعره ای زد انابن حیدر گفت رنگ از صورتِ سپاهی رفت دست پروردۀ یلی هستم خسته ‌و تشنه ام ولی هستم من علی وارث علی هستم هر که از ترس سمت راهی رفت تا علی اومد تو میدان پیرمردا که پیغمبرُ درک کرده بودن گفتن این پیغمبرِ وارد میدان شده .. ما با پیغمبر جنگ نداریم.. اما تا گفت أنَا عَليّ بن الحسين بن علي نحن وبيت الله أولَى بِالنّبي.. اونایی که کینه از امیرالمومنین تو دلشون بود گفتن اسمش علیِ اَمونش ندین.. رقص شمشیرِ او تماشایست ساخت از خون کشته دریایی میرود مثل باد هر جایی گه یمینُ یسار گاهی رفت با هر آنچه که میرسید زدند چون علی بود پس ندید زدن بر سرش ضربه ای شدید زدن چشم هایِ علی سیاهی رفت آه از آنچه ضربه با وی کرد اسب را سمتِ خیمه ها هی کرد قسمتی از مسیر را طی کرد اسب در راه اشتباهی رفت دست گردن اسب انداخته ..خون فرق علی اومد رو چشمایِ اسبُ گرفت .. جایی رو ندید .. گلۀ گرگ ها به دنبالش گفتنی نیست حال و احوالش غرق خون است یال و کوپالش یوسف این بار در چه چاهی رفت قلم افتاد و طاقت از کف داد صحنه ای پیش او مُجسم شد زیر بار نوشتنِ این غم قامت استوارِ او خم شد نیزه داران چه زود می آیند عده ای با عمود می آیند تیغ ها هی فرود می آیند نوبتِ سنگ و چوب ها هم شد ↫ ﴿# متنِ_روضه﴾ ــــــــــــــــــ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. علیه السلام •┄┅══༻○༺══┅┄• ✅ کانال سخنرانی های مذهبی 👇 https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌نود و نه درصد افراد وقت ازدواج چیزی نداشتند. بعد از زندگی‌شان خوب شده است... كسی از شما هست بگوید من قبل از ازدواج وضعم بهتر بود؟ بسیاری از رزقها مال است. تا نباشد توی خانه پدر و مادر نمی‌آید.👶 📖قرآن می‌فرماید چرا بچه‌ات را می‌كشی بخاطر خرجی؟ چرا از بچه دار شدن جلوگیری می‌كنی؟ 🌿 «نَحْنُ نَرْزُقُهُم» بعد می‌فرماید «وَإِیَّاكُمْ»... «هُم» قبل از «ایاكم» است یعنی صدقه سر بچه یك چیزی هم به تو می‌دهم.☺️ 🔖استاد 🌸🌸🚼🚹🚼🚹🚼 🌸 🌸🚼🚹🚼🚹🚼 ✅ کانال سخنرانی های مذهبی 👇 https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سخنان بی‌نظیر دکتر طاهر القادری عالم بزرگ اهل تسنن پاکستان در مورد اشک بر امام حسین علیه السلام 🔴 سنی که بر امام حسین اشک نریزد سنی نیست! ✅ کانال سخنرانی های مذهبی 👇 https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|⇦• و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس سلام الله علیه اجرا شده شب تاسوعا محرم ۹۸ به نفس حاج سید مجید • ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ تو رویِ خاک پا کشیدی عزیزم تنهاییِ منو دیدی عزیزم با این خجالتی که تو چشاتِ داری خجالتم میدی عزیزم دارم تمنا میکنم اباالفضل چشامُ دریا میکنم اباالفضل خودم میرم از زیرِ پایِ لشکر دستاتُ پیدا میکنم اباالفضل رسیده مادرم تو رو خدا پاشو بریم حرم به خاطر رباب به خاطر اشکای دخترم پاشو یه کاری کن ببین محاصره ام پاشو بریم حرم عمویِ خیمه نزار بریزه آبرویِ خیمه بعد زمین خوردن تو یه لشکر نگاهشون رفته بسویِ خیمه بالاسرت خیلی حالم خرابه دارن میخندن عزیزم به نالم داری منو تنها میزاری اما دلت میاد اسیر بشه سه سالم؟؟ ببین قیامته ، حرم آمادۀ اسارتِ تنها چیکار کنم هرکسی اینجا فکر غارتِ 🚩سرشو بالا آورد ، هر کسی از صبح رو زمین افتاد حسین آورد تو خیمۀ دارالحرب .. لب ها مثلِ ماهی بهم میخوره .. صورت خاک آلوده ، گفت آقا من تا حالا رو حرفت حرف نزدم .. گفت آقاجان اگه میشه منو سمتِ خیمه ها نبر .. عزیزم علی اکبرُ با اون وضعیت برگردوندم خیمه چرا میگی نه؟؟ ... گفت آخه از رویِ بچه هات خجالت میکشم .. (من یه چیز میگم نمیدونم چیکار میکنی!!..) فرمود: فاطمه جان یه عده ای میان مرداشون برا حسینت مثلِ زن جوان مرده داد میزنن!.. 🚩گفت آقا گریه م برا این نیست که دستمو بریدن ، چشممُ تیر زدن .. گریه م برا اینه من که نوکر شمام رو زمین افتادم شما بالاخره اومدی سرمو به دامن گرفتی اما ساعتی دیگه تو گودال .. تو تک و تنهایی .. کی سرت رو به دامن میگیره؟.. میخوام بگم اباالفضل ، سر حسینُ دامن نگرفتن ، سر حسینُ دست به دست گردوندن .. ↫ ﴿ ﴾ ــــــــــــــــــ سید مجید علیه السلام •┄┅══༻○༺══┅┄• ✅ کانال سخنرانی های مذهبی👇 https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|⇦• و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس سلام الله علیه اجرا شده شب تاسوعا محرم ۹۸ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه•✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🌷دیدی یکی که مضطرِ ، وقتی یه کاری بهش میگن هی با خودش مشق میکنه تا اون کارُ انجام بده .. مشکُ به دست گرفت اومد کنار شریعه هی می گفت عباس عجله کن علی اصغر داره بال بال میزنه .. همه بچه ها منتظرن عمو آب بیاره .. با یه عشق و امیدی مشکُ زد تو آب بعضیا میگن آبُ رو دست گرفت یادِ لبایِ تشنۀ حسین افتاد .. ای آب خیلی بی معرفتی .. اسب تربیت شده است تا صاحبش آب نخوره ، آب نمیخوره .. خواست یه کاری کنه این حیوان آب بخوره مشکُ تو آب زد ... مشک خشکیده رو نرم کرد آروم آروم آبُ ریخت صدا بلند شد .. نگاه عباس سمت خیمه هاست ، همچین که مشکُ برداشت از شریعه بیرون زد .. 🌷یه عده ای کمین کرده بودن .. چهار هزار تیر انداز .. دستِ راست عباسُ قطع کردن .. گفتن الان کارش تمومه ... اما لشکر حیرون موندن دین یه دست دیگه مشکُ گرفت .. عباس هرجور شده آبُ باید برسونی خیمه .. رباب داره دق میکنه .. عباس تو قولت قوله .. دست دیگه شُ بریدن .. خم شد با دندوناش مشکُ گرفت .. اما یه جا امید عباس نا امید شد ..😭 🌷میدونی کجا؟.. یه وقت دیدن تیر اندازا دارن مشکُ تیر میزنن .. این مشک آروم آروم سبک داره میشه .. تیر تو چشم شه .. دست تو بدن نداره .. سر و صدا بلند شد گفتن عباسُ سپه سالارشُ زمین انداختیم .. تو اون گرد و خاک .. تو اون شلوغیا .. خاک و خون گل درست کرد .. داره هی بازو شو زمین میکشه .. یوقت شنید یکی آروم آروم داره جلو میاد .. همچین که رو زمین افتاد .. بازوهاشو رو زمین میزد .. تیر به چشمشه .. یه وقت حس کرد یه نفر پاشو رو پایِ عباس گذاشته .. گفت بلند شو مگه تو همونی نبودی که لشکر جرات نمیکرد به سمتِ خیمه بیاد از ترس تو .. بلندشو ببینم عباس تویی؟.. فرمود : نامرد موقعی اومدی که من دست در بدن ندارم .. گفت اگه تو دست نداری من دارم.. عمودُ بالا برد .. یجوری به فرقش زد .. وقتی سرها رو بالا نیزه زدن یه سر رو نیزه بند نمیشد .. حسین .... ↫ ﴿ ﴾ ــــــــــــــــــ سید مجید علیه السلام •┄┅══༻○༺══┅┄• ✅ کانال سخنرانی های مذهبی👇 https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_100939419.mp3
14.71M
🔖 🔖 🎙استاد حاج شیخ احمد درمورد علیه السلام ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈ ✅کانال سخنرانی های مذهبی👇 👌رسانه باشید https://eitaa.com/joinchat/3381592079C5039dcf1f9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا