#حساب_کتاب
✍ از صبح که چشم باز میکنی، تا شب که چشم فرو میبندی، چند کلمه، خرج میکنی ؟
آری خرج ...
- کلماتی که از ما صادر میشوند، خرج دارند!
ومحل تأمین این هزینه، روحِ ماست ...
کلمات از روح کَنده میشوند ... برای همین هم هست که کلام بعضیها آرامت میکند و کلام بعضیها، منقبضت ...
※ مراقب باش، آنقدر کلمه خرج نکنی،
که روحت، سر سجاده، توانِ بلند شدن نداشته باشد...
یا آنقدر با اظهار نظرهای بیهوده، از روحت هزینه ندهی، که وقت خواب، جانِ پرواز بسمت خوابهای زیبا را از آن بگیری ...
✓ امروز، از همین الآن ... تا شب، #حساب_کتاب کلماتت را داشته باش!
★ هرجایی که میشود حرف نزنی ... نزن!
و هرجا که باید حرف بزنی؛ به کوتاهترین اما نغزترین و پرمهرترین کلام، پاسخت را به زبان بیار ...
موفق باشی دوست من ✋
@sokhananiziba
PTT-20200904-WA0037.opus
1.18M
#زیارت_عاشورا
📑 متنی درگروه قرارداده شده براین اساس🔰🔰
✦┈┈••✾•🌟•✾••┈┈✦
❇️می دانی در زیارت عاشورا می گویی پدر و مادرم به فدایت؟
💮حاضری واقعا پدر و مادرت را فدای حسین (ع) کنی؟❓
💮 حاضری بدون اینکه قلب پدر و مادرت را بشکنی، اشتباهشان را محترمانه به آنها یادآوری کنی؟❓
💹 از خودت بپرس که آیا فقط داری کلمات را در دهانت غرغره می کنی یا واقعا" می گویی پدر و مادرم به فدای راه تو❓
💮حاضری وقتی قرار است بین رفتن به دور افتاده ترین نقاط کشور برای خدمت و ناراحتی موقتی پدر و مادرت یکی را انتخاب کنی، سمت حسین بن علی (ع) باشی و در راه خدا مهاجرت کنی❓
💮از خودت بپرس که چقدر به زیارت عاشورا اعتقاد داری❓
💮حاضری وقتی قرار است بین همسری که امانت یک خانواده دیگر در پیش تو است و پدر و مادر خودت، عدالت برقرار کنی بتوانی روی هوا و هوست پا بگذاری و طرف پدر و مادر خودت را نگیری و هر دو طرف را راضی نگه داری؟❓
❎بله غرغره کردن زیارت عاشورا را همه بلدند.
💢فاصله خیمه یزید تا امام حسین(ع) فقط در یک غرغره کردن کلمات و فهمیدن آنها است.
✦┈┈••✾•🌟•✾••┈┈✦
🛑این پیامی که در گروه قراردادند چقدر صحت دارد⁉️،
🛑این لفظ "غرغره "که چند بار تکرار شده ،درست هست⁉️
🛑آیا باید پدر و مادر ، که در قرآن احترام زیادی به مقام ایشان گذاشته شده را، با همسر مقایسه کند.⁉️
🛑آیا امام حسین علیه السلام را کوچک کردن درحد همسر صحیح است⁉️
#سخنان_ناب_و_زیبای_استاد_آقارضا
@sokhananiziba
http://eitaa.com/joinchat/3902734367Ce416201848
4_5900110391148548551.mp3
5.64M
#امام_حسین (ع)
🏴 کسانی که قبل از ایام محرم نماز نمیخوانند و مشروب میخورند و....
💮ولی وقتی دهه محرم شروع میشود لباس مشکی میپوشند و خادم امام حسین میشوند
آیا کار آنان درست و مورد قبول است❓❓
#سخنان_ناب_و_زیبای_استاد_آقارضا
@sokhananiziba
http://eitaa.com/joinchat/3902734367Ce416201848
PTT-20200818-WA0042.opus
1.08M
#امام_حسین ع
🏴آیا در واقعه عاشورا کسانی بودندکه مجروح شده و زنده بمانند؟❓
#سخنان_ناب_و_زیبای_استاد_آقارضا
@sokhananiziba
─┅─═ঊঈ🌼✍✍🌼ঊঈ═─┅
#پاسخ مکتوب استاد بزرگوار آقارضا در ادامه پاسخ
◼️ «ضحاک بن عبدالله » در نوع خود بی نظیر است، او که تا دقایق پایانی حماسه عاشورا در کنار امام شمشیر زد و شماری از لشکریان خصم را از پای درآورد و از نزدیک شاهد صحنه مظلومیت خاندان رسالت بود✔️
✖️چگونه بر عاقبت نیکوی خود پشت پا زد و خود را از فیض شهادت در رکاب سالار شهیدان محروم ساخت!
─┅─═ঊঈ🌼🌼ঊঈ═─┅
🌹امام حسین علیه السلام فرمودند:
اِعلَموا اَنَّ حَوائِجَ النّاسِ اِلَیکُم مِن نِعَمِ اللهِ عَلَیکُم، فَلا تَمَلُّوا النِّعَمَ فَتُحَوَّلَ اِلی غَیرِکُم؛
بدانید که نیازمندیهای مردم به شما، از نعمتهای الهی بر شماست. پس از این نعمتها خسته نشوید که هر آینه به سوی دیگران سوق یابد.
📚مستدرک الوسائل، ج12، ص209
#حدیث_روز
🖤@sokhananiziba
PTT-20200904-WA0032.opus
684.5K
#تربیتی
✴️چگونه برای دختر بچه ۹ ساله فرق تاسوعا و عاشورا
▪️و علت نامگذاریی آنها را به شکل صحیح توضیح بدهیم❓
#سخنان_ناب_و_زیبای_استاد_آقارضا
@sokhananiziba
http://eitaa.com/joinchat/3902734367Ce416201848
👌 برای فرزندت یک الگو معرفی کن
قبل از اینکه قهرمانهای پوشالی،
سوپرمن، مرد عنکبوتی
بن تن و ...
بشن قهرمانش.
👤 #توئیت حسن رحیم پور ازغدی
#Hussain
#تربیت_فرزند
💝 @sokhananiziba
#معرفی_شهید (#چراغ_راه)
تا حالا فک کردی داستان کدوم شهید جذاب تره یا آدم رو بیشتر متحول میکنه؟؟؟🤔🤔
شهیدی که با اذانش عراقی ها را هدایت کرد❣شهید ابراهیم هادی❣
شهیدی که نشانی قبر خود را داد❣شهید حمید (حسین) عرب نژاد❣
شهیدی که قرض های یک نفر را داد❣شهید سید مرتضی دادگر درمزاری❣
شهیدی که بدنش با اسید هم از بین نرفت و پس از 16سال با پیکر سالم به میهن بازگشت❣شهید محمد رضا شفیعی 14 ساله❣
شهیدی که از بهشت برای فرزندش نامه نوشت❣شهید محمود رضا ساعتیان❣
شهیدی که در قبر خندید❣شهید محمدرض حقیقی❣
شهیدی که عراقی ها برایش ختم گرفتند❣شعید عباس صابری❣
شهیدی که روز تولدش شهید شد❣شهید سید مجتبی علمدار❣
شهیدی که هر هفته مادرش را سر قبر صدا می زد❣شهید مستجاب الدعوه سید مهدی غزالی❣
شهیدی که لحظه خاک سپاریش خندید❣شهید علیرضا حقیقت❣
شهیدی که عکسش در اتاق رهبر است❣شهید هادی ثنایی مقدم 15ساله❣
دوشهیدی که پیکرشان هنگام نبش قبر سالم بود❣شهید بهنام محمدی از دوران دفاع مقدس و شهید رخشانی از شهدای قبل از انقلاب که توسط ساواک شهید شد❣
شهیدی که سید حسن نصرالله سخنرانی خود را با نام او نامگذاری کرد❣شهید احمد علی یحیی❣
شهیدی که قبرش بوی گلاب می دهد❣شهید سید احمد پلارک❣
شهیدی که پیکرش را کسی تحویل نگرفت❣شهید رجبعلی غلامی از افغانستان❣
شهیدی که سر بی تنش سخن گفت❣شهید علی اکبر دهقان❣
شهیدی که به خاطر فاش نکردن رمز بی سیم بدنش قطعه قطعه شد❣شهید بروجعلی شکری❣
شهیدی که با وجود اینکه بدنش به استخوان تبدیل شده بود اما پاهایش درون پوتین سالم بود❣شهید محمدحسین شیرزاد نیلساز❣
شهیدی که عاشورا متولد شد و اربعین به شهادت رسید❣شهید مهدی خندان❣
شهیدی که با پیشانی بند "یا حسین شهید"ایرانی بودنش محرز شد❣ار شهدای گمنام هستند❣
شهیدی که بر بدنش عکس یک زن خالکوبی بود. ایشان غواص بودند دوست نداشت کسی آن تصویر را ببیند برای همین جاوید الاثر شدند و پیکرشان در اروند ماند و علی رغم ذکر داستانشان هم رزمانشان اسم ایشان را ذکر نکردند❣
شهیدی که به حرمت مادرش در قبر خندید❣شهید حاج اکبر صادقی❣
✨یک صلوات بفرستید برای شادی روح همه شهدا✨
💫اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💫
❅✺✻زنـ💕ـدگی به سبک عـ💞ـاشقا❅✺✻
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_یکم 💠 در را که پشت سرش بست صدای #اذان مغرب بلند شد و شاید برای هم
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_دوم
💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و #رزمندگان غرق خون را همانجا مداوا میکردند.
پارگی پهلوی رزمندهای را بدون بیهوشی بخیه میزدند، میگفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت #درد و خونریزی خودش از هوش رفت.
💠 دختربچهای در حمله #خمپارهای، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمیدانست با این #جراحت چه کند، جان داد.
صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین #روضه بود و دل من همچنان از نغمه نالههای حیدر پَرپَر میزد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد.
💠 نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانیام برد، زنعمو اعتراض کرد :«سِر نمیکنی؟» و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند :«نمیبینی وضعیت رو؟ #ترکش رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!»
و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :«#آمریکا واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک میفرسته! چرا واسه ما نمیفرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!»
💠 یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :«دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا #قاسم_سلیمانی تو آمرلی باشه، کمک نمیکنه! باید #ایرانیها برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت :«میخوان #حاج_قاسم بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!»
پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :«همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته #قتل_عام مردم رو تماشا میکنه!»
💠 از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمیآمد که دوباره به سمت من چرخید و با #خشمی که از چشمانش میبارید، بخیه را شروع کرد.
حالا سوزش سوزن در پیشانیام بهانه خوبی بود که به یاد نالههای #مظلومانه حیدر ضجه بزنم و بیواهمه گریه کنم.
💠 به چه کسی میشد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زنعمو میتوانستم بگویم فرزندشان #غریبانه در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟
حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و میدانستم نه از عباس که از هیچکس کاری برای نجات حیدر برنمیآید.
💠 بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز #غربت حیدر نداشتم که در دلم خون میخوردم و از چشمانم خون میباریدم.
میدانستم بوی خون این دل پاره رسوایم میکند که از همه فرار میکردم و تنها در بستر زار میزدم.
💠 از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس میکردم #عشقم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه نالهاش را میشنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد.
عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود :«گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد.
💠 انگشتانم مثل تکهای یخ شده و جرأت نمیکردم فیلم را باز کنم که میدانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد.
دلم میخواست ببینم حیدرم هنوز نفس میکشد و میدانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و #شهادتش به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید.
💠 انگشتم دیگر بیتاب شده بود، بیاختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد.
پلک میزدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند.
💠 لبهایش را به هم فشار میداد تا نالهاش بلند نشود، پاهای به هم بستهاش را روی خاک میکشید و من نمیدانستم از کدام زخمش درد میکشد که لباسش همه رنگ #خون بود و جای سالم به تنش نمانده بود.
فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و #طاقتم را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمیام بهجای اشک، خون فواره زد.
💠 این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ میزدم و به #خدا التماس میکردم تا #معجزهای کند.
دیگر به حال خودم نبودم که این گریهها با اهل خانه چه میکند، بیپروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا میزدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپارههای #داعش شهر را به هم ریخت.
💠 از قدارهکشیهای عدنان میفهمیدم داعش چقدر به اشغال #آمرلی امیدوار شده و آتشبازی این شبها تفریحشان شده بود.
خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌟 @sokhananiziba
بازار دنیا....عجیب شلوغ است....
و ما، راه نور را گم کرده ايم!
و تو.... تنها راه بلد جاده نوری...
بر تاریکیهای دلمان، خط بکش...
سلام یگانه طلوع زمین بیا...
چشم انتظار ظهور زیبایت هستیم..
🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤