#انگور و #اخلاق :
☆یکی از پیامبران از افسردگی به پیشگاه خداوند شکایت کرد . خداوند به او دستور داد که انگور بخورد
#انار و #اخلاق
☆امام صادق علیه السلام می فرمایند : کسی که یک انار را ناشتا بخورد ، ۴۰ روز قلبش را نورانی می کند
☆ امام علی السلام : انار را با پوسته سفید و نازکی که بین دانه های آن قرار دارد ، بخورید زیرا معده را دباغی میکند . هر حبه ایی از انار که خورده شود ،قلبش منور می شود و چهل روز از وسوسه های شیطانی در امان است.
#به و #اخلاق
☆پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم می فرماید : به بخور ، قلب را تقویت می کند و ترسو را شجاع می کند ( توصیه به بانوانی که قصد بارداری دارند ، چرا که در تقویت قلب جنین هم موثر است )
☆ امام باقر علیه السلام : به غم و اندوه را می برد
#عسل و #اخلاق
☆علی علیه السلام : عسل شفای تمام بیماری هاست و در آن بیماری نیست ؛بلغم را کم می کند و #قلب را صفا می بخشد
#روغن زیتون و #اخلاق :
☆پیامبر می فرماید : بر شما لازم است که از روغن زیتون استفاده کنید ؛زیرا صفرا را آشکار و بلغم را از بین میبرد و عصب را تقویت ، بیماری را نابود و #اخلاق انسان را نیکو می کند
#کشمش و #اخلاق :
☆پیامبر : ...خلق را نیکو ، عصب را قوی و بیماری را نابود می کند
#کدو و #اخلاق:
☆ پیامبر : وقتی غذا می پزد در آن کدو (حلوایی) زیاد بریزید ، چون دل محزون را شادمان می گرداند
#گوشت کبک و #اخلاق :
☆پیامبر میفرمایند: کسی که دوست دارد خشم او کم شود ، گوشت کبک بخورد
🌹 تدابیر درمانی کرونا
☘️ان شاءالله با استعانت از خدا و اهل بیت علیهم السلام دعای وباء در مفاتیح الجنان خوانده شود .
✅ پیشگیری از #ویروس_کرونا
👌ویروس کرونا از خانواده ی ویروس های سرماخوردگی است، نگران نباشید.
۱. بدن خود را #گرم نگه داریم، تا ضعیف نشویم.
۲. غذاهای گرم و #آبدار مثل؛ آش، سوپ و حلیم بخوریم.
۳. دمنوشهای نظیر؛ آویشن، #زنجبیل، دارچین، زعفران و ... زیاد مصرف کنیم.
۴. مصرف دمنوشهای #مُدِر که باعث دفع رطوبتِ صالحه بدن میشود، ممنوع! مثل؛ قهوه، نسکافه، چای و ...
۵. مصرف غذاهای #ممنوع! مثل؛ ماست و دوغ بدون زنیان، نوشابه و ...
۶. تا میتوانیم از #سبزیجات و میوهجات تر و تازه استفاده کنیم. مثل؛ تره، ریحان، خرفه، کاسنی، #سیب، لیمو شیرین، #انار شیرین...
۷. #ترس از عوامل تضعیف #قلب و در نهایت ضعف سیستم دفاعی بدن است.
پس با کنترل نفس خود، به راحتی میتوانیم با #کرونا مبارزه کنیم.
⚠️ یکی از عوامل اصلی فراگیری بیماریهایی نظیر #آنفولانزا؛ کم شدن مقاومت بدنها به علت مصرف زیاد #آنتی_بیوتیک هاست.
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
سلوک در مکتب روضه_3.mp3
12.35M
#سلوک_در_مکتب_روضه ۳
افزایش آمار توبه ها و کاهش آمار بزهکاریها در ماه محرم، نشان از اثرپذیری مستقیم #قلب، در این مجالس دارد!
بطوریکه برخلاف سایر مکاتب معرفتی که در آنها فقط عقل اقناع میشود؛
در مکتب روضه، عقل و قلب، باهم اقناع شده، و شخص بسرعت مسیر #دانایی تا #دارایی را طی میکند ...
#استادشجاعی
#استادپناهیان
▪️ @sokhananiziba
🙏عزیزان و بزرگواران امشب و فردا روز عاشورا برای #سلامتی و تسکین #قلب امام زمان(عج) دعا کنید صلوات بفرستید و صدقه بزارید.
➊صلوات
➋صدقه
➌دعای خالصانه
👈و در نهایت برای فرج امام زمان(عج) از سویدای دلتون دعای کنید که بهترین زمان برای دعا کردن همین وقت میباشد.
@sokhananiziba
┄═❁🍃๑🌺๑❁═┄
❅✺✻زنـ💕ـدگی به سبک عـ💞ـاشقا❅✺✻
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_پنجم 💠 عباس بیمعطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نما
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_ششم
💠 گریه یوسف را از پشت سر میشنیدم و میدیدم چشمان این رزمنده در برابر بارش اشکهایش #مقاومت میکند که مستقیم نگاهش کردم و بیپرده پرسیدم :«چی شده؟»
از صراحت سوالم، مقاومتش شکست و به لکنت افتاد :«بچهها عباس رو بردن درمانگاه...» گاهی تنها خوشخیالی میتواند نفسِ رفته را برگرداند که کودکانه میان حرفش پریدم :«دیدم دستش #زخمی شده!»
💠 و کار عباس از یک زخم گذشته بود که نگاهش به زمین افتاد و صدایش به سختی بالا آمد :«الان که برگشت یه راکت خورد تو #خاکریز.»
از گریه یوسف همه بیدار شده بودند، زنعمو پشت در آمد و پیش از آنکه چیزی بپرسد، من از در بیرون رفتم.
💠 دیگر نمیشنیدم رزمنده از حال عباس چه میگوید و زنعمو چطور به هم ریخته و فقط به سمت انتهای کوچه میدویدم. مسیر طولانی خانه تا درمانگاه را با #بیقراری دویدم و وقتی رسیدم دیگر نه به قدمهایم رمقی مانده بود نه به قلبم.
دستم را به نرده ورودی درمانگاه گرفته بودم و برای پیش رفتن به پایم التماس میکردم که در گوشه حیاط عباسم را دیدم.
💠 تختهای حیاط همه پر شده و عباس را در سایه دیوار روی زمین خوابانده بودند. بهقدری آرام بود که خیال کردم خوابش برده و خبر نداشتم دیگر #خونی به رگهایش نمانده است.
چند قدم بیشتر با پیکرش فاصله نداشتم، در همین فاصله با هر قدم قلبم به قفسه سینه کوبیده میشد و بالای سرش از #نفس افتادم.
💠 دیگر قلبم فراموش کرده بود تا بتپد و به تماشای عباس پلکی هم نمیزد. رگهایم همه از خون خالی شده و توانی به تنم نمانده بود که پهلویش زانو زدم و با چشم خودم دیدم این گوشه، #علقمه عباس من شده است.
زخم دستش هنوز با چفیه پوشیده بود و دیگر این #جراحت به چشمم نمیآمد که همان دست از بدن جدا شده و کنار پیکرش روی زمین مانده بود.
💠 سرش به تنش سالم بود، اما از شکاف پیشانی بهقدری #خون روی صورتش باریده بود که دلم از هم پاشیده شد.
شیشه چشمم از اشک پُر شده و حتی یک قطره جرأت چکیدن نداشت که آنچه میدیدم #باور نگاهم نمیشد.
💠 دلم میخواست یکبار دیگر چشمانش را ببینم که دستم را به تمنا به طرف صورتش بلند کردم. با سرانگشتم گلبرگ خون را از روی چشمانش جمع میکردم و زیر لب التماسش میکردم تا فقط یکبار دیگر نگاهم کند.
با همین چشمهای به خون نشسته، ساعتی پیش نگران جان ما #نارنجک را به دستم سپرد و در برابر نگاهم جان داد و همین خاطره کافی بود تا خانه خیالم زیر و رو شود.
💠 با هر دو دستم به صورتش دست میکشیدم و نمیخواستم کسی صدایم را بشنود که نفس نفس میزدم :«عباس من بدون تو چی کار کنم؟ من بعد از مامان و بابا فقط تو رو داشتم! تورو خدا با من حرف بزن!»
دیگر دلش از این دنیا جدا شده و نگران بار غمش نبودم که پیراهن #صبوریام را پاره کردم و جراحت جانم را نشانش دادم :«عباس میدونی سر حیدر چه بلایی اومده؟ زخمی بود، #اسیرش کردن، الان نمیدونم زندهاس یا نه! هر دفعه میومدی خونه دلم میخواست بهت بگم با حیدر چی کار کردن، اما انقدر خسته بودی خجالت میکشیدم حرفی بزنم! عباس من دارم از داغ تو و حیدر دق میکنم!»
💠 دیگر باران اشک به یاری دستانم آمده بود تا نقش خون را از رویش بشویم بلکه یکبار دیگر صورتش را سیر ببینم و همین چشمان بسته و چهره #مظلومش برای کشتن دل من کافی بود.
#حیایم اجازه نمیداد نغمه نالههایم را #نامحرم بشنود که صورتم را روی سینه پُر خاک و خونش فشار میدادم و بیصدا ضجه میزدم.
💠 بدنش هنوز گرم بود و همین گرما باعث میشد تا از هجوم گریه در گلو نمیرم و حس کنم دوباره در #آغوشش جا شدهام که ناله مردی سرم را بلند کرد.
عمو از خانه رسیده بود، از سنگینی #قلب دست روی سینه گرفته و قدمهایش را دنبال خودش میکشید. پایین پای عباس رسید، نگاهی به پیکرش کرد و دیگر نالهای برایش نمانده بود که با نفسهایی بریده نجوا میکرد.
💠 نمیشنیدم چه میگوید اما میدیدم با هر کلمه رنگ #زندگی از صورتش میپَرد و تا خواستم سمتش بروم همانجا زمین خورد.
پیکر پاره پاره عباس، عمو که از درد به خودش میپیچید و درمانگاهی که جز #پایداری پرستارانش وسیلهای برای مداوا نداشت.
💠 بیش از دو ماه درد #غیرت و مراقبت از #ناموس در برابر #داعش و هر لحظه شاهد تشنگی و گرسنگی ما بودن، طاقتش را تمام کرده و #شهادت عباس دیگر قلبش را از هم متلاشی کرده بود.
هر لحظه بین عباس و عمو که پرستاران با دست خالی میخواستند احیایش کنند، پَرپَر میزدم تا آخر عمو در برابر چشمانم پس از یک ساعت #درد کشیدن جان داد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌟 @sokhananiziba
❤❤
❤
#قلب
🌷کلام برخواسته از قلب ...
نیرویی عظیم در قلب تو وجود دارد برای تجربه کردن ... این قدرت اصیل ، دفعه بعد که با فردی حرف می زنی ، تجسم کن که کلامت برخاسته از قلب است نه از ذهن ...
هنگام صحبت کردن حواست را روی کلامی که در قلبت داری ، معطوف کن ! ...
با این عمل موجی از شعف و شادمانی محض را در وجود خود حس می کنی و متوجه تاثیر قلبت بر فردی که با او حرف می زنی می شوی ...
قدرت قلب تو به افراد دیگر هم می رسد و چیزی نمی تواند مانع تابش این قدرت شود.
🌸🍃 زندگی به سبک عاشقا...
@sokhananiziba