eitaa logo
سخنِ دوست (شعر و ادب و هنر)
239 دنبال‌کننده
178 عکس
50 ویدیو
28 فایل
سخنِ دوست 🎶 کانال شعر و ادب و هنر دکتر حسن یعقوبی 📚 آثار: سپیده‌دم سکوت، به لهجه انگور، عصرهای آبان، در جاری زمان، در غبار خویش، هنگامه عشق، کارنامه عشق، سبحه هزاردانه، کلاغ سرماخورده، بررسی گویش سرخه‌ای و... 👈🏻 ارتباط با من : 🔅 @hasan101
مشاهده در ایتا
دانلود
*عاشقانه* مهمان لبم کن غزلِ سرخِ لبت را بر من بچشان شربتِ نوشِ رطبت را گنجشکِ دلم می‌تپد و دستِ تو دور است در آتشم و تشنه‌ام ای رود، لبت را تب دارم و آغوشِ تو را می‌طلبم ‌باز بگشای به روی من خسته، مطبت را ای کاش بگویی که به زودی بنشانم با بوسۀ گرمی، شررِ تاب و تبت را شرمنده‌ی عشق توام و جان به تو بازم این گونه مگر تسویه سازم طلبت را خوشبخت‌ترینم به جهان، گر گذرانی یک بار کنار من دلتنگ، شبت را ۸مرداد۱۴۰۳ https://eitaa.com/sokhanedust
ماندیم در کمین خزان، مثل باغ‌ها شرمنده چون تبسم سرد اجاق‌ها ما را رها نکرد دمی رنج زیستن مثل شقایقیم نشانگاه داغ‌ها عمری به آسمان جهان خیره مانده‌ایم اما ندیده‌ایم به غیر از کلاغ‌ها در ازدحام گنگ خیابان زندگی ما را نشانده‌اند شبیه چراغ‌ها دل‌تنگ و خسته‌‌ایم از این دورِ ناگزیر هستیم گرچه منتظر اتفاق‌ها آخر چه سود درددل از دست روزگار؟ بیهوده است بازی وصل و فراق‌ها 17 شهریور 1403 https://eitaa.com/sokhanedust
6.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یادمان هست عهد و پیمان را سرزمینِ خدا و ایمان را مهدِ پیغمبران به دل دارد زخمِ چنگِ پلیدِ شیطان را مِهر غیرت کنار خواهد زد سایۀ شوم شب‌پرستان را می‌دمد نوبهار و می‌گیریم جشنِ پایان این زمستان را خانۀ عنکبوت، لرزان است بنگر امروز خشم طوفان را می‌کِشد انتظار، قدس شریف رجعتِ سرخِ مردِ میدان را ای سیاهی، جراحت چرکین! منتظر باش خطّ بطلان را می‌زند دستِ حاج‌قاسم‌‌ها بر جبینِ تو مُهر پایان را https://eitaa.com/sokhanedust
با درد نشستم و تفاهم کردم لبریزِ غمم اگر تبسم کردم در آینه کیست خیره این‌سان؟ ای من در کوچه‌ی کودکی تو را گم کردم
باید همه رهروِ «سلامی» باشیم چون مشت، برابر حرامی باشیم باید که مقابل صفِ نامردان انگشتِ اشار‌ه‌ی «امامی» باشیم https://eitaa.com/sokhanedust
کفتارِ پلید و زشت و پیر، آمریکا! بازی نکنی با دم شیر، آمریکا! از ملت ایران عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر آمریکا! https://eitaa.com/sokhanedust
ای کاش مقیمِ حضرت نور شویم بیزار ز صحبتِ زر و زور شویم زندانیِ خویشیم و نگاهی کافیست تا همچو جناب حُر ز خود دور شویم https://eitaa.com/sokhanedust
بی دوست، حدیثِ مهربانی پوچ است بی عشق، حکایتِ جوانی پوچ است ما زنده به روضه‌ایم و باور داریم بی ذکرِ حسین، زندگانی پوچ است https://eitaa.com/sokhanedust
آسمان تکیه به دستان تو دارد عباس مرغ دل، خانه در ایوان تو دارد عباس در حریمت نه فقط دل‌شدگان حیران‌اند عشق هم دست به دامان تو دارد عباس شب از آن لحظه که چشمان تو خاموش شده‌ست رنگ گیسوی پریشان تو دارد عباس ابر هر گاه که می‌بارد از انبوهیِ بغض شرم از تشنگی جان تو دارد عباس طور عشق است نگاه تو و موسای دلم بهره از مشرب عرفان تو دارد عباس خیمه‌ها تشنه‌ی آب‌اند و لبِ دشنه‌ی رنگ صحبت از شام غریبان تو دارد عباس https://eitaa.com/sokhanedust
رها مرا به یاد بیاور، اگرچه دیر شده ببین جوانک عاشق چقدر پیر شده کسی که فاصله‌ها را به هیچ می‌انگاشت میان تُنگ حقیرِ زمان، اسیر شده کسی که اهل خطر بود در هوای جنون بیا ببین که چگونه بهانه‌گیر شده مرا ببر به جهانی رها ز عادت‌ها دلم دچار نفس‌های ناگزیر شده مرا دوباره در آغوش خویش پنهان کن نگو گذشته ز ماها، نگو که دیر شده اسفند۱۴۰۳ https://eitaa.com/sokhanedust
این دلِ تنها که او را نیست جز غم تکیه‌گاهی زیر باران مانده چون گنجشک بی‌پشت‌وپناهی خسته و دلتنگ از تکرار رخوت‌بارِ خویشم کاشکی در من بگیرد ناگهان برقِ نگاهی! باز هم دارد به سر آهنگِ آن درگاهِ روشن این غبار بی‌نوا با کوله‌باری از سیاهی هر زمان گم می‌شوم در سایه‌های مبهمِ غم خوب می‌دانم ندارم جز خراسان هیچ راهی ذرۀ درمانده‌ای در آستان آفتابم مفلسی بی‌مایه‌ام در پیشگاه پادشاهی سخت تاریکم، بیفشان ای شکوهِ مهربانی پرتوی هم بر وجود تیرۀ من گاه‌گاهی ۲۹تیر۱۴۰۴