eitaa logo
Emotional detective;
196 دنبال‌کننده
594 عکس
97 ویدیو
0 فایل
کاراگاه احساساتی، به جای قهوه شیرکاکائو میخوره..(شیرکاکائو براش خوب نیست، قهوه هم) https://daigo.ir/secret/7524591540 دلتون میخواد ناشناس حرف بزنید؟ پشت صحنه ما: @iamflora من: @flooraa1
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بورا)🇵🇸
و اون پشت یه احمق بامزه که قیافشو این‌شکلیی می‌کنههه😭😂😭😂😭😂😭😂
Emotional detective;
Forever young...
خواستم بهانه ای پیدا کنم تا از بچه های دره رنگین کمان بنویسم. بله،از شما... سالها پیش، وقتی جلد هفتم آنه شرلی به اسم دره رنگین کمان را میخواندم، یاد خودمان افتادم. قصه اسم آن دره در کتاب اینگونه بود:روزی والتر بلایت، بعد از باران از پنجره دره ای را که محل بازی ها و جمع شدن هایشان را میدید، متوجه رنگین کمانی شد که از ابتدا تا انتهای دره به وجود آمده. و آن اسم را برایش انتخاب کرد. آن موقع، متوجه شدم که چقدر روزهای دره رنگین کمان و شخصیت هایش، مانند ما هستند. خنده هایشان، بازی هایشان، احساساتشان و من که والترِ دره رنگین کمان خودمان بودم، اسمِ "مسجد الغدیر" را دره رنگین کمان گذاشتم. آن گوشه سنگی کنار پنجره، آن میز سنگیِ بچه ها بود و جمِ ما بزرگتر از همه بود و شیطنت هایش عجیب تر از همه. اونایِ ما محبوب، محجوب و درد کشیده، نَنِ ما همراه دای، همواره در حال مشاجره های خنده دار بودند. والتر که من باشم، نشسته بر روی فرش ها شعر میخواندم و قصه میگفتم و در قصر های خیالی ام پرسه میزدم و جِری گوش شنوایِ قصه های والتر بود. هنوز هم روزهایی که با کیفی پر از کتاب های درسی، می آمدیم تا تکالیف بی پایانمان را کنار هم بنویسیم، غر زدن هایمان وقتی مجبور میشدیم چادر ها را جمع کنیم، تنبلی هایمان، خنده های بی دلیلمان که همیشه مایه سرزنش دیگران بود، و گریه های بی موقع مان دلیل خنده های بی موقع من در روزهای سخت است. باید از شما تشکر کنم نه؟ حتی زمانی که صدای خنده هایمان آنجا نباشد، دره رنگین کمان مارا فراموش نخواهد کرد. روح آن روزها و آن خنده ها تا ابد آنجا باقی میماند. اما ای کاش تا ابد جوان میماندیم. تا ابد جوان...
مراحل شیمی درمانی اینطورین که: من هر بار میمیرم تا زنده بمونم👍😔
-
قضیه خیلی دارکه. بیا طنزش کنیم.
Emotional detective;
قضیه خیلی دارکه. بیا طنزش کنیم.
بهترین قسمتش اینه که دارم شبیه شخصیت مورد علاقم "پپ گواردیولا" میشم
You don't know how I feel...
بچه ها، جدا از همه چی، اگه حس میکنید بهتون وایب بد میدم یا حالتونو بد میکنم لفت بدید. نمیخوام حق الناسی در این مورد گردنم بمونه، نمیخوام حال شماهارو بد کنم و نمیتونم وایب خوبیم بهتون بدم.
خیلی از احساسات و حرفا هست که میشه پیش بینی کرد، همه آدما قابل پیش بینی ان. اما هیچوقت نمیتونی کسی که دوستش داری رو پیش بینی کنی..
اولین هُنرِ فلور. برای اولین بودن، یکم زیادی گند خورد🗿
لحظه ای که اولین بار دیدمت میدونستم، که هیچوقت تاحالا هیچی رو، به جز تو توی زندگیم نخواستم... 'لی جانگ هیون' "My dearest"
سلام ماهِ عزیز و درخشانم. مرا یادت می آید؟ بله شاید مدتهاست که دیگر شب ها فرصت نگریستن به تو را از دست داده ام. اما یادت هست؟ سالهای گذشته، وقتی در آن شب های روشن، که من و تو نیز در آن میدرخشیدیم به چه فکر میکردم؟ به این فکر میکردم که فردا روزی، شاید سالها بعد قرار است هنگام نگریستن به تو چه احساسی داشته باشم. مشتاق بودم و کمی ترسان. و حالا با احساسی عجیب به تو مینگرم. در شبی که فکر میکنم نمیتوانم زندگی کنم. سلول به سلول بدنم در آتش میسوزند. اما باز هم مشتاق و ترسانم. نمیدانم آیا باز هم میتوانم لبخند آن شب را برایت تکرار کنم یا نه. اما باز هم به تو مینگرم، به امید شبی با آن لبخند...
Maybe if I die, everything will be better...
https://eitaa.com/shesfall/2796 طوری که میدونم همه این دیالوگا واسه کجا و چه صحنه ای ئن خیلی باحاله :> چندروز پیش یکی از رفیقام برام یه کلیپ فرستاد که محتواش این بود که ای کاش توی دنیای هری پاتر و هاگوارتز زندگی میکردم. اما میتونم بگم "من توی هاگوارتز زندگی کردم". مدت خیلی طولانی.
درد. درد. درد.
دارم میسوزم. تک تک سلول های بدنم داره میسوزه.
میدونید چیه بچه ها، دیشب تموم شد. از سخت ترین شبایی که میتونستم تجربه کنم سخت؟ این روزا دردم انقدر بی پایان به نظر میاد که حس میکنم هیچوقت تموم نمیشه. دلم میخواد یه جسم سنگین رو بندازم رو خودم، تا درد رو کمتر حس کنم. حس پیری دارم. خستگی و خستگی.