#عشق_در_جاده_خدا
#قسمت_چهل_وسوم
زنگ تفریح که شد النا رفت پیش زینب و بعد دوباره اومدن سمت من.
زینب:سلام عزیزم
-سلام.
النا:بیا زنگ تفریح باهم باشیم.
-اوکی.
با هم رفتیم پایین و روی صندلی نشستیم.
زینب:خوبی پارمیس جون؟
-خوبم!
النا:شما این هفته دعوتید تولد من.
یهو تعجب کردم،این ماه چقدر تولد داره...همین دوروز پیش رفتم خونه ثمین تولد !
زینب:من حتما میام النا.
النا:چقدر خوب،پس پنجشنبه منتظرت هستم.
زینب :چشم!
النا:پارمیس میای؟؟؟
-نه من نمی تونم!
النا:ای وای آخه چرا؟؟؟
-آخه رها پیشمه...
النا:واقعا؟؟؟؟؟پس چرا مدرسه نمیاد!
-آخه اخراج شده..
النا :خاک برسرم......چرا؟؟؟؟؟
-شاید راضی نباشه بگم!
النا:مسخره بازی درنیار دیگه بگو.
-عزیزمن،راضی نیستش...
النا :از دست تو،رها رو هم بیار!
-کجا؟
النا:تولد دیگه.
-نمیشه که!
النا:چرا نمیشه؟با هم رفیق صمیمی بودیم ها....من اگه می دونستم برگشته حتما دعوتش می کردم.
-آخه...
النا پرید وسط حرفم:آخه نداره،هر دوتا تون میاین....رها هم حتما بیار ولم واسش تنگ شده.
-باشه.
بعد مدرسه با رها رفتیم خونه
ادامه دارد.....
#ولادت_حضرت_عیسی
به عیسی بن مریم عرض شد چه کسی تو را ادب آموخت؟
فرمود :
هیچ کس ادبم نیاموخت بلکه زشتی نادانی را دیدم و از آن دوری گزیدم🌾
@dokhtarane_mahdavi313
چشماتوببند
خیالکنکہبازائرایے
چشماتوببند
خیالکنالانکربلایے
وقتیعاشقۍ
توهمونجایے
چشماتوببند
اگہگذاشتگریهبۍامونت
چشماتوببند
چاۍعراقےبخورنوشجونت...((((:
سُلالہ..!
”آرزویــت را بــر آورده مــیکند،آن خـــدایی کـه آســـمان را بـــرای خنــدانـدن گلـــی مــیگریــاند......”🌹🤲🏻
@dokhtarane_mahdavi313
امامرضا‹ع›:
هرڪس غم و نگرانیِ مؤمنی را بزدايد،
خداوند در روز قيـامـت گرھ غم از دلِ
او میگشايد. ↵♥️📮
#حدیـــث
@dokhtarane_mahdavi313