eitaa logo
سُلالہ..!
264 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
221 فایل
-خُدایا بال پَروازُ شوقِ رَهایے لُطفَا…🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
وصیـت من به تمام راهیان شهـادت حفظ حرمت ولایت فقیه و مبـارزه با مظاهر کفر تا اقامه ی حق و ظهـور ولی خدا امام زمان (عج) است شادی روح پاک همه شهدا
✍🏼 حاج قاسم سلیمانی: وقتی خدا در ذهن کسی بزرگ شد و ماسوای آن، همه چيز حقير و كوچك بود، او در هر شرايطی پيروز است.
شک کرده ام که روی زمین جای چادر است🌱 از بس فرشته یکسره همپای چادر است😍 ‌ هرگز نترسد از وزش باد سهمگین🌿 آن کس که غرق در دل چادر است🌼
🌹 شهدا بہ گࢪدݩ ما حق دارند🌱 از خون شهداست که امروز چادر داریم❤️
12غربال غیبت.mp3
6.73M
شماره (۱۲) 🎤 غربال غیبت : استاد اباذری
💢سفر به آینده تاریخ شماره ۸💢 او مستقیم نزد فرماندار مکه می رود. سلام می کند ومی گوید: "دیشب خواب عجیبی دیدم وبرای همین خیلی ترسیده ام".😥 فرماندار مکه نگاهی به او کرده ومی گوید: "خوابت را برایم تعریف کن ". وآن مرد چنین می گوید: "خواب دیدم که ابری ☁️ در آسمان ظاهر شد وآرام آرام به سمت زمین آمد تا اینکه به کعبه 🕋 رسید. در آن ابر، ملخ هایی 🦗 دیدم که بال های سبزی داشتند ومدّت زیادی دور کعبه 🕋 طواف کردند وسپس به شرق وغرب عالم پرواز کردند". هر کس که این سخن را می شنود به فکر فرو می رود🤔. آیا بینِ این خواب وآن گروه سیصد وسیزده نفری، ارتباطی وجود دارد❓ در شهر مکه شخصی هست که خواب را خیلی خوب تعبیر می کند. از او می خواهند تا این خواب را تعبیر کند. او قدری فکر می کند وسپس می گوید: "لشکری از لشکریان خدا وارد این شهر شده است و شما هرگز نمی توانید در مقابل آن مقاومت کنید".😊 همه مردم مکه به فکر فرو می روند. آری، آن لشکر، همان جوان هایی هستند که دیشب وارد مکه شدند. طبیعی است که مردم مکه از دست این جوانان عصبانی باشند😡؛ زیرا اینان می خواهند اهل بیت (علیهم السلام) وشیعیانشان را در همه دنیا 🌎 عزیز کنند.👌 شما فکر می کنید اوّلین تصمیم مردم مکه چه می باشد❓ درست حدس زده اید، آنها می خواهند این سیصد وسیزده نفر را دستگیر کنند؛ امّا خدا ترسی بزرگ بر دل آن مردم می اندازد. من به حال این مردم ساده لوح می خندم،☺️ مردمی که هنوز هم در فکر دشمنی با شیعه هستند. آنها نمی دانند که دیگر روزگار غربت شیعه تمام شده است.🤗 یکی از بزرگان مکه که می بیند همه در ترس واضطراب هستند می گوید: این جوانانی که من دیده ام، چهره هایی نورانی دارند و اهل عبادت هستند، آنها که تا به حال کار خلافی انجام نداده اند، چرا از آنها می ترسید❓ مردم مکه تا غروب آفتاب در مورد این جوانان سخن می گویند و آن چنان ترس ووحشتی در دل دارند که نمی توانند هیچ کاری بکنند.😥 شب فرا می رسد ومردم به خانه های خود باز می گردند وبه خواب سنگینی فرو می روند. ↩️...
بانوے ایرانے...! غرب تو را نشــانہ رفتـــہ است چــون خـوب مـے داند تـو قـلـ♡ـب یك خـانـوادہ اے... ↫پس علـمدار« حیــــاے فاطمـــے» در جبهہ ے جنگ نـرم باش↬ 😇 🇮🇷 💙به رنگ فیروزه ای💙 https://eitaa.com/ipqtfgu
شهید مدافع حرم محسن حججی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💙به رنگ فیروزه ای💙 https://eitaa.com/ipqtfgu
🏴حمزة بن عَبدالمُطَّلِب، ملقب به اسدالله، اسد رسول الله و سید الشهداء، عموی پیامبر اکرم(ص) و از شهدای اُحُد است. حمزه از حامیان مهم دعوت پیامبر اکرم(ص) بود و گفته‌اند که او حتی در زمانی که هنوز مسلمان نشده بود، از پیامبر(ص) در مقابل آزار مشرکان حمایت می‌کرد. وی از بزرگان قریش بود و از این رو، با مسلمان شدنش، از میزان آزار قریش نسبت به پیامبر(ص) کاسته شد. ◾️او در شعب ابی طالب همراه مسلمانان بود و در غزوه بدر و غزوه احد شرکت داشت و در احد در سال سوم هجری به شهادت رسید. ▪️ شهادت مظلومانه حضرت حمزه سيدالشهداء علیه السلام تسلیت باد
🏴عبدالعظیم حسنی (۱۷۳-۲۵۲ ق) مشهور به شاه عبدالعظیم و سیدالکریم از عالمان سادات حسنی و از راویان حدیث. نسب او با چهار واسطه به امام حسن(ع) می‌رسد. شیخ صدوق، مجموعه روایات وی را با عنوان جامع اخبار عبدالعظیم گردآوری کرده است. عبدالعظیم حسنی، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) را درک کرده و نقل است که ایمان خویش را بر امام هادی(ع) عرضه داشت و در زمان او وفات یافت. حرم حضرت عبدالعظیم واقع در شهر ری، زیارتگاه شیعیان است. در برخی روایات ثواب زیارت قبر او برابر با ثواب زیارت قبر امام حسین(ع) دانسته شده است. ▪️ وفات سید الکریم ، حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام تسلیت باد
قسمت پنجاه و یک: اتاق عمل . . دوره تخصصی زبان تموم شد و آغاز دوره تحصیل و کار در بیمارستان بود… اگر دقت می کردی مشخص بود به همه سفارش کرده بودن تا هوای من رو داشته باشن… تا حدی که نماینده دانشگاه، شخصا یه دانشجوی تازه وارد رو به رئیس بیمارستان و رئیس تیم جراحی عمومی معرفی کرد… . . جالب ترین بخش، ریز اطلاعات شخصی من بود… همه چیز، حتی علاقه رنگی من… این همه تطبیق شرایط و محیط با سلیقه و روحیات من غیرقابل باور و فراتر از تصادف و شانس بود… . از چینش و انتخاب وسائل منزل، تا ترکیب رنگی محیط و… گاهی ترس کوچیکی دلم رو پر می کرد… . هر چی جلوتر می رفتم، حدس هام از شک به یقین نزدیک تر می شد… فقط یه چیز از ذهنم می گذشت… – چرا بابا؟ … چرا؟ . . توی دانشگاه و بخش، مرتب از سوی اساتید و دانشجوها تشویق می شدم… و همچنان با قدرت پیش می رفتم و برای کسب علم و تجربه تلاش می کردم… بالاخره زمان حضور رسمی من، در اولین عمل فرارسید… اون هم کنار یکی از بهترین جراح های بیمارستان… . . همه چیز فوق العاده به نظر می رسید… تا اینکه وارد رختکن اتاق عمل شدم… رختکن جدا بود، اما …
قسمت پنجاه و دوم: شعله های جنگ . . آستین لباس کوتاه بود… یقه هفت… ورودی اتاق عمل هم برای شستن دست ها و پوشیدن لباس اصلی یکی… . چند لحظه توی ورودی ایستادم و به سالن و راهروهای داخلی که در اتاق های عمل بهش باز می شد نگاه کردم… حتی پرستار اتاق عمل و شخصی که لباس رو تن پزشک می کرد، مرد بود… . . برگشتم داخل و نشستم روی صندلی رختکن… حضور شیطان و نزدیک شدنش رو بهم حس می کردم… . – اونها که مسلمان نیستن… تو یه پزشکی… این حرف ها و فکرها چیه؟ برای چی تردید کردی؟ حالا مگه چه اتفاقی می افته… اگر بد بود که پدرت، تو رو به اینجا نمی فرستاد… خواست خدا این بوده که بیای اینجا… اگر خدا نمی خواست شرایط رو طور دیگه ای ترتیب می داد… خدا که می دونست تو یه پزشکی… ولی اگر الان نری توی اتاق عمل، می دونی چی میشه؟ چه عواقبی در برداره؟ این موقعیتی رو که پدر شهیدت برات مهیا کرده، سر یه چیز بی ارزش از دست نده… . . شیطان با همه قوا بهم حمله کرده بود… حس می کردم دارم زیر فشارش له میشم… سرم رو پایین انداختم و دستم رو گرفتم توی صورتم… . – بابا! من رو کجا فرستادی؟ تو، یه مسلمان شهید… دختر مسلمان محجبه ات رو… . . . آتش جنگ عظیمی که در وجودم شکل گرفته بود وحشتناک شعله می کشید… چشم هام رو بستم… . – خدایا! توکل به خودت… یا زهرا، دستم رو بگیر… . . از جا بلند شدم و رفتم بیرون… از تلفن بیرون اتاق عمل تماس گرفتم… پرستار از داخل گوشی رو برداشت… از جراح اصلی عذرخواهی کردم و گفتم: . -شرایط برای ورود یه خانم مسلمان به اتاق عمل، مناسب نیست… . . از دید همه، این یه حرکت مسخره و احمقانه بود… اما من آدمی نبودم که حتی برای یه هدف درست، از راه غلط جلو برم… حتی اگر تمام دنیا در برابرم صف بکشن… مهم نبود به چه قیمتی… چیزهای باارزش تری در قلب من وجود داشت
اینم از رمان بی تو هرگز پارت های امروز👆❤️👆
لینک ناشناسمون👇 https://harfeto.timefriend.net/16199604472794 حرف های قشنگتون رو در ناشناس به ما بگید😍
Mohammad Hossein Poyanfar - Eshgh Bi Tekrari (128)(1).mp3
3.16M
‌●━━━━━━────── ⇆ㅤㅤ ‌‌‌ㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤㅤ [عشق بے‌تکراری...💔] 🎶 🎤 ♥ 💙به رنگ فیروزه ای💙 https://eitaa.com/ipqtfgu