باهم بشنویم

خودت باش بدون هیچگونه هراس از خودت بودن! #سلاله_زهرا @solalehzahra99

خواستم خوزستان را بغض کنم در گلوی قلم!. تا اشک های قلم خلق کند نقاشی دلم را بر قاب روزگار! چشمانم بسته شد آستینم کشیده شد!... شاید به شاخه ای به خاری به چیزی گیر کرده باشد! نمیدانم! چرخیدم.. نه خار بود و نه شاخه کاسه‌ی تیله‌ایه چشمانش، پر از آب شد! _آب میخواهم...فقط یک لیوان..! به سوی حوض رفتم...! شیر اب را چرخاندم اما فقط موسیقی قهرِ اب با لوله‌ی شیر بود که خراش انداخت بر تار وجودم!.. پلک میزنم! صحنه‌ی بعد.. روی پتو پلنگی گوشه‌ای افتاده همان پتوهای معروف خانه‌ی ننه اقا که در حیاط پهن میکردیم مینشستیم چای و نقل میزدیم روشن میشدیم خس خس میکند و هر از گاهی سرفه، میلرزاند درو دیوار آشیانه را دکتر گفته بود بیمار کرونایی باید آب زیاد بنوشد!.. سوپ بخورد ابمیوه بخورد خلاصه گلویش لحظه‌ای مانند برهوت، ترک نخورد از تشنگی! اما #آب نیست! پلک های چسبیده‌ام را به زور از هم وا میکنم! صحنه‌ی بعد! پشت میز نشسته!.. از در کہ وارد میشوی.. نسیم خنکِ کولر، بهشتت میبرد!.. یڪ لیوان آب میریزد! و میخواند. _خوزستان اب ندارد جرعه جرعه اب مینوشد! و میخواند _کودکان خوزستانی ڋره ڋره جان میدهند! لیوان اب را به یک باره سر میکشد! آسوده، نفسش را به بیرون پرت میکند و میخواند _ خوزستان، به نفس نفس افتاده راستی... امان از مسئول بی‌غیرت صحنه‌ی بعد! کودکان تشنه‌اند!.. فریاد العطش بغض میشود در گلوی عمه! ر خدا کند در ایران!.. برادر زاده‌ای از عمو طلب آب نکند! اشک دارد بخدا ... گفتیم کل یوم العاشورا کل الارض کربلا .. درست.. ولی ما ایرانی ها دلمان تاب ندارد مقتل بخواند! در روضه ها، دلهایمان روضه‌ی عطش که میخوانند در گوشه‌ای از اندرونی‌اش اب میشود برای آبی که حرام کردند حرامی ها.. حال گوشه‌ای از زادگاهمان قتلگاه شود!؟ صحنه‌ی بعد! مادر دیکته میگوید! دخترک مو فرفری با آن لباس عبایی بلند و صورت سیاه سوخته مینویسد! مادر میگوید : بابا نان داد دختر مینویسد : بابا اب داد! مادر با گوشه‌ی روسری اشک چشم میگیرد! میگوید : بنویس بابا نان داد!.. دخترک، دست خودش نیست! مینویسد : بابا #جان داد! #اسرا ٔ #خوزستان @solalehzahra99

کسی که در ماه رمضان بخشیده نشود تا سال آینده بخشیده نمیشود مگر اینکه روز عرفه را درک کند. #امام_صادق(ع)

😍🐑عید قربان عیدتون مبارک🌹🎋 @solalehzahra99

در مسلک عشق، جانِ عاشق از گلو به معشوق میرسد. گاه از گلوی جوانی رشید و گاه از گلوی طفلی‌شش ماهه.... #اسماعیل #علی_اصغر #سلاله_زهرا @solalehzahra99

یک روز خودم را دوست خواهم داشت. آن روز،تمامِ خودم را در صحن انقلاب جا خواهم گذاشت... #صحن_انقلاب #سلاله_زهرا @solalehzahra99

شهدا تا هستند، جانشان و تنشان و حرکت مادّیشان در خدمت اسلام و در خدمت جامعه‌ی اسلامی است، وقتی میروند، معنویّتشان، صدایشان تازه بعد از رفتن بلند میشود. نطق شهدا بعد از شهید شدن باز میشود، با مردم حرف میزنند. #آسد_علی_خامنه‌ای @solalehzahra99

گاهی یک روز کافیست تا یک نفر را برای تمام عمرت دوست داشته باشی.... #بانو_روحت_شاد #سلاله_زهرا @solalehzahra99

ما را بکشید ای دلتان زارتر از زار بیدارشویم، بیدارتر از قبل😔

مشتاق معبود را چه هراس از وصال است...! #سلاله_زهرا

حافظ خبر نداشت جهان وقف مرتضی است از کیسه خلیفه سمر قند داده است .... #سید_حمیدرضا_برقعی #مولا_علی

گفتم که تو منظورِ من از این همه شعری مغرور نگاهی به من انداخت که: منظور؟! #سجاد_سامانی

چون در بندت شدم حال من عالیست🌱 #سلاله_زهرا @solalehzahra99

لرزش دستانم از هیاهوی چشمانش بود. #سلاله_زهرا @solalehzahra99

بد نيست شبى سر به جنونم بزنى... #علیرضا_آذر

خون می‌چکد از دیده در این اوج صبوری این صبر که می‌کنم افشردن جان است...🍃 #هوشنگ_ابتهاج @solalehzahra99

احمد ، بھ روی دست " علے " را گرفت و گفت؛ نزد کسے نظیرش اگر هست ، رو ڪُنَد #لاادری @solalehzahra99

هنوز هم روزگار چون علی نظیری ندارد.🌱

ایمان بیاورید به خارهای زندگی #سلاله_زهرا

حد اعلای ادب را من رعایت کرده ام " تا نشستی در دلم " از " خویشتن برخاستم " #محمدارثی‌زاده @solalehzahra99

    وقتی ڪلمات ناتوانند بڪَذار تو را با سڪوت بڪَویم... #نزار_قبانی @solalehzahra99

خواستم نکنم او را ترک حاجت به جنگم کرد و شد تمام آنچه که بود...☘ #سلاله_زهرا @solalehzahra99

غریق نجات بود اما مرا در دریای چشمانش غرق کرد... #الهه_زارعی @solalehzahra99

خاموش کرد هر چه آتش بود درشهر چشم‌ بست و آتش به وجودم افکند... #الهه_زارعی