📗 معرفی کتاب
کتاب «استاد قاضی»
✅ ١٠٠روایت کوتاه و خواندنی از زندگی عارف کامل حضرت آیةالله سید علی قاضی (رضوان الله تعالی علیه)
#کتابخانه_همراه
#امام_زمان
👇دریافت pdf کتاب
1474327_750.mp3
4.04M
#سرودولادت حضرت#زینب سلام الله علیها
#حاج محمودکریمی
🌿💫🌹💐🌿💫🌹💐🌿💫🌹💐
#در اومده گلای رازقی
همه با دلای شقایقی
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مژده 📣📣 مژده 📣📣
❇️هل من ناصر ینصرنی⁉️
🌟گردهمایی بزرگ با حضور استاد توانمند کشوری دراستان اصفهان 😃😃
☀️ امام کاظم علیه السلام فرمودند:
امر به معروف و نهی از منکر کنید، وگرنه #شرورترین افراد جامعه بر شما #مسلط خواهند شد و در این صورت بهترینهای
شما هم اگر دعا کنند، دیگر مستجاب نخواهد شد!
(اصولکافی جلد ۵ صفحه ۵۶)
🔸به زودی همایش استاد #دکتر_تقوی مدرس حوزه و دانشگاه کارشناس علوم قرآن و حدیث در اصفهان با موضوع امر به معروف و نهی از منکر👇👇
◀️مکان : اصفهان، ابن سینا،شهید علی عروجی ،داخل حسینیه بنی فاطمه
◀️زمان :ساعت ۹صبح ، ۱۹ آذرماه
✅با ثبت نام در این آیدی، پیامک صوتی دعوت جهت یاد آوری دریافت کنید ( رایگان)
@Narjes650parvazi
☀️امام خامنه ای : من می خواهم این واجب فراموش شده اسلام رابه یاد شما بیاورم.
➖شرکت برای عموم متدینین آزاد هست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 این خانوم ارمنی مسیحی برای تحصیل میاد ایران #اصفهان گویا خوابگاه برای ۴۰ روز احتیاج به تعمیر داشته،مجبور میشه که تو این مدت پیش یک خانواده شهید بگذرونه،ببینید در مورد این خانواده چی میگه. کلیپ برشی از مستند ارمنستان قسمت ۵
🌹🍃🇮🇷
🔴سالهاست فریاد میزنیم که باید بازار ارز و سکه و سفته بازی جمع شود. وقتی در یک جنگ تمام عیار اقتصادی و ذیل آن در یک جنگ ارزی هستیم تا جایی که با یک خبر کوچک نرخ ارز بالا و پایین می شود و زندگی مردم را تحت تاثیر قرار می دهد این اقدامات باید در مقیاس های بزرگتر نیز انجام شود.
💯💯پ ن: در هیچ کجای دنیا تصویری که مشاهده می کنید (خرید و فروش ارز در کنار خیابان و غیرشفاف) وجود ندارد.
✍️ دکتر حمیدرضا مقصودی
🔮 مرجع گفتمان
#جنگ_اقتصادی
گویند که در حدیث کسا نیست نام او
زیــــنـــب همان عبای یمانیِ دلبر است...
😍😍🌸🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همراه با تواشیح و مدیحه سرایی تواشیح گروه سیره النبی صلوات الله علیه وآله وسلم در شب میلاد حضرت زینب سلام الله علیها رواق امام خمینی (ره)
1396/11/02
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ورود پیکر مطهر ۵۸ شهید
🔹پیکر مطهر ۵۸ شهید دفاع مقدس از مرز شلمچه وارد کشور شد.
🌹🍃🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲ویژه #اینستاگرام #وضعیت_واتساپ
🌸 #میلاد_حضرت_زینب سلام الله علیها
💐دختر مولا اومده
💐زهره ی زهرا اومده
🎤 #محمود_کریمی
🌸⃟🕊჻ᭂ࿐✰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَسَلامُعلیکَسَیدتیزینَب^^!🌱
sᴛᴏʀʏ
🌸⃟🕊჻ᭂ࿐✰
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهل_و_نهم
💠 سرم را از پشت به دیوار تکیه داده بودم، به ابوالفضل نگاه میکردم و مصطفی جان کندنم را حس میکرد که به سمتم برگشت و مقابلم زانو زد.
جای لگدشان روی دهانم مانده و از کنار لب تا زیر چانهام خونی بود، این صورت شکسته را در این یک ساعت بارها دیده و این زخمها برایش کهنه نمیشد که دوباره چشمانش آتش گرفت.
💠 هنوز سرم را در آغوشش نکشیده بود، این چند ساعت محرم شدنمان پرده شرمش را پاره نکرده و این زخمها کار خودش را کرده بود که بیشتر نزدیکم شد، سرم را کمی جلوتر کشید و صورتم را روی شانهاش نشاند.
خودم نمیدانستم اما انگار دلم همین را میخواست که پیراهن صبوریام را گشودم و با گریه جراحت جانم را نشانش دادم :«مصطفی دلم برا داداشم تنگ شده! دلم میخواد یه بار دیگه ببینمش! فقط یه بار دیگه صداشو بشنوم!»
💠 صورتم را در شانهاش فرو میکردم تا صدایم کمتر به کسی برسد، سرشانه پیراهنش از اشکهایم به تنش چسبیده و او عاشقانه به سرم دست میکشید تا آرامم کند که دوباره رگبار گلوله در آسمان #زینبیه پیچید.
رزمندگانِ اندکی در حرم مانده و درهای حرم را از داخل بسته بودند که اگر از سدّ این درها عبور میکردند، حرمت #حرم و خون ما با هم شکسته میشد.
💠 میتوانستم تصور کنم #تکفیریهایی که حرم را با مدافعانش محاصره کردهاند چه ولعی برای بریدن سرهایمان دارند و فقط از خدا میخواستم #شهادت من پیش از مصطفی باشد تا سر بریدهاش را نبینم.
تا سحر گوشم به لالایی گلولهها بود، چشمم به پای پیکر ابوالفضل و مادر مصطفی بیدریغ میبارید و مصطفی با #مدافعان و اندک اسلحهای که برایشان مانده بود، دور حرم میچرخیدند و به گمانم دیگر تیری برایشان نمانده بود که پس از #نماز صبح بدون اسلحه برگشت و کنارم نشست.
💠 نگاهش دریای نگرانی بود، نمیدانست از کدام سر قصه آغاز کند و مصیبت ابوالفضل آهن دلم را آب داده بود که خودم پیشقدم شدم :«من نمیترسم مصطفی!»
از اینکه حرف دلش را خواندم لبخندی غمگین لبهایش را ربود و پای #ناموسش در میان بود که نفسش گرفت :«اگه دوباره دستشون به تو برسه، من چی کار کنم زینب؟»
💠 از هول #اسارت دیروزم دیگر جانی برایش نمانده بود که نگاهش پیش چشمانم زمین خورد و صدای شکستن دلش بلند شد :«تو نمیدونی من و ابوالفضل دیروز تا پشت در خونه چی کشیدیدم، نمیدونستیم تا وقتی برسیم چه بلایی سرتون اومده!»
هنوز صورت و شانه و همه بدنم از ضرب لگدهای وحشیانهشان درد میکرد، هنوز وحشت #شهادت بیرحمانه مادرش به دلم مانده و ترس آن لحظات در تمام تنم میدوید، ولی میخواستم با همین دستان لرزانم باری از دوش غیرتش بردارم که دست دلش را گرفتم و تا پای حرم بردم :«یادته #داریا منو سپردی دست #حضرت_سکینه (علیهاالسلام)؟ اینجا هم منو بسپر به #حضرت_زینب (علیهاالسلام)!»
💠 محو تماشای چشمانم ساکت شده بود، از بغض کلماتم طعم اشکم را میچشید و دل من را ابوالفضل با خودش برده بود که با نگاهم دور صحن و میان مردم گشتم و #حضرت_زینب (علیهاالسلام) را شاهد عشقم گرفتم :«اگه قراره بلایی سر حرم و این مردم بیاد، جون من دیگه چه ارزشی داره؟»
و نفهمیدم با همین حرفم با قلبش چه می¬کنم که شیشه چشمش ترک خورد و عطر عشقش در نگاهم پیچید :«این #حرم و جون این مردم و جون تو همه برام عزیزه! برا همین مطمئن باش تا من زنده باشم نه دستشون به حرم میرسه، نه به این مردم نه به تو!»
💠 در روشنای طلوع آفتاب، آسمان چشمانش میدرخشید و با همین دستان خالی عزم #مقاومت کرده بود که از نگاهم دل کَند و بلند شد، پهلوی پیکر ابوالفضل و مادرش چند لحظه درددل کرد و باقی دردهای دلش تنها برای #حضرت_زینب (علیهاالسلام) بود که رو به حرم ایستاد.
لبهایش آهسته تکان میخورد و به گمانم با همین نجوای #عاشقانه عشقش را به #حضرت_زینب (علیهاالسلام) میسپرد که یک تنها لحظه به سمتم چرخید و میترسید چشمانم پابندش کند که از نگاهم گذشت و به سمت در حرم به راه افتاد.
💠 در برابر نگاهم میرفت و دامن #عشقش به پای صبوریام میپیچید که از جا بلند شدم. لباسم خونی و روی ورود به حرم را نداشتم که از همانجا دست به دامن محبت #حضرت_زینب (علیهاالسلام) شدم.
میدانستم رفتن #امام_حسین (علیهالسلام) را به چشم دیده و با هقهق گریه به همان لحظه قسمش میدادم این حرم و مردم و مصطفی را نجات دهد که پشت #حرم همهمه شد.
💠 مردم مقابل در جمع شده بودند، رزمندگان میخواستند در را باز کنند و باور نمیکردم تسلیم تکفیریها شده باشند که طنین #لبیک_یا_زینب در صحن حرم پیچید...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد