فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ | آن هایی که زنده می مانند پرچم اباعبدالله رو تا آخرین لحظه زندگی سر پا نگه دارند،همون کاری که بچه ها تو این بیابون ها کردند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قضاوت نکن!
بی حجابه خب داریم میبینیم گناهشم علنیه اما نمیشه گفت که بی ایمانه شاید فقط همین گناه رو داره و ویژگی های خوبش از تو بیشتر باشه!
#استادپناهیان🌱
#کلیپ🎥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 جایی که آب هست تیمم باطله.
#احکام
💠 هفت فرمان رهبر معظم انقلاب به فعالان #فضای_مجازی
برای دوستان فعالتان فوروارد کنید
10.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 عنایت امام رضا علیهالسلام به بچههای دو قلو
#چهارشنبه_امام_رضایی
4_5933878338857730083.mp3
10.91M
آهنگ بهارم
تقدیم به مادرای صبور شهدا
گمنام😔😔
🎤حامدزمانی
💕💞💕💞💕💞💕💞
💞💕
#رؤیـــــــای_بیـــــدارے
#پارت_هیجده
🔶آقامصطفی با افسوس به دریاچۀ هامون نگاه کرد و گفت: «این دریاچه زمانی بزرگترین دریاچۀ آب شیرین ایران بود😔 یادمه بچگیهام اینجا اومدم اون موقع روی سطح دریاچه پُر بود از پرندههای مهاجر!»🕊
گفتم:« من از نیزارهای بلندش یادمه»
گفت: «بخشی از صنایع دستی زابل رو همون نیها تأمین میکرد، اما متأسفانه در آیندهای نزدیک جز تالابهای کوچک فصلی چیزی ازش باقی نمیمونه.»😔
از آن بالا نگاه کردم به سطح کمعمق آب، به ساحلی که هر روز به وسعتش افزوده میشد و به این فکر کردم که برای نسلهای بعدی انگار افسانه است که بگویم این کوهِ ذوزنقهای شکل در سالهای پُرآبی، همچون جزیرهای بوده🏝 داخل دریاچۀ هامون، در رأس کوه ابتدا وارد آرامگاه خواجه غلتان شدیم. عمارتی بود مستطیل شکل و گنبدی، که یک قبر سه متری در وسط آن قرار داشت. نشستیم کنار مقبره و فاتحه خواندیم از مرقد خواجه که بیرون آمدیم، آقامصطفی دستم را گرفت و گفت: «بیا بریم داخل، این غول خشتی رو از نزدیک ببینیم.»😍در کنار هم از پلکان سنگی پایین آمدیم و از دیدن معبد بودایی، آتشکده، قلعۀ چهلدختر، کهندژ و نقشهای برجسته روی رواقها لذت بردیم.😊
🔸کمکم به دامنۀ کوه رسیدیم. هوا سرد بود اما نه آنقدر که نشود سوار قایق شد و دوری روی دریاچه زد.🛶
🔸از همان روزهای اول، اخلاق خوب و محبت بیدریغ آقامصطفی باعث شد در دل همه بهخصوص مادرم جا باز کند.😇 یک شب که شستن ظرفها نوبت من بود، آقامصطفی آمد کمکم، من میشستم او آب میکشید. این صحنه خیلی روی مادرم تأثیر گذاشته بود. 😊روز بعد گفت: «زینب از طرف تو خیالم راحت شد شوهر خوب و دلسوزی داری دیگه از اینکه داری میری توی شهر غربت زندگی کنی نگران نیستم، مطمئنم خوشبخت میشی.»💞💞💞
🔺بهروایتهمسرشهید
خانوم زهرا عارفی
🌷#شهید_مدافعحرم_مصطفی_عارفی