eitaa logo
سردار سلیمانی
451 دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
20.5هزار ویدیو
321 فایل
این محبت سردارِ عزیزِ که ما را دورهم جمع کرده،لطفا شما هم بیاین تو دورهمی مون😊 استفاده از مطالب مانعی ندارد مدیر کانال @Atryas1360 @Abotorab213 ادمین ۱ ارتباط با مشاوره و پاسخگوی سوالات دینی @pasokhgo313
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 💠 احساس می‌کردم از دهانش آتش می‌پاشد که از درد و ترس چشمانم را در هم کشیدم و پشت پلکم همچنان مصطفی را می‌دیدم که با دستی پر از سینه‌اش را گرفته بود و از درد روی زمین پا می‌کشید. سوزش زخم شانه، مصیبت خونی که روی صندلی مانده و همسری که حتی از حضورش کرده بودم؛ همه برای کشتنم کافی بود و این تازه اول مکافاتم بود که سعد بی‌رحمانه برایم خط و نشان کشید :«من از هر چی بترسم، نابودش می‌کنم!» 💠 از آینه چشمانش را می‌دیدم و این چشم‌ها دیگر بوی خون می‌داد و زبانش هنوز در خون می‌چرخید :«ترسیدم بخواد ما رو تحویل بده، کردم! پس کاری نکن ازت بترسم!» با چشم‌هایش به نگاهم شلاق می‌زد و می‌خواست ضرب شصتش تا ابد یادم بماند که عربده کشید :«به جون خودت اگه ازت بترسم، نابودت می‌کنم نازنین!» هنوز باورم نمی‌شد قاتل شده باشد و او به قتل خودم تهدیدم می‌کرد که باور کردم در این مسیر اسیرش شده و دیگر روی زندگی را نخواهم دید. 💠 سرخی گریه چشمم را خون کرده و خونی به تنم نمانده بود که صورتم هرلحظه سفیدتر می‌شد و او حالم را از آینه می‌دید که دوباره بی‌قرارم شد :«نازنین چرا نمی‌فهمی به‌خاطر تو این کارو کردم؟! پامون می‌رسید ، ما رو تحویل می‌داد. اونوقت معلوم نبود این جلادها باهات چیکار می‌کردن!» نیروهای امنیتی هرچقدر خشن بودند، این زخم از پنجه هم‌پیاله‌های خودش به شانه‌ام مانده بود، یکی از همان‌ها می‌خواست سرم را از تنم جدا کند و امروز سعد مقابل چشم خودم مصطفی را با چاقو زد که دیگر باورم نمی‌شد و او از اشک‌هایم را حس می‌کرد که برایم شمشیر را از رو کشید :«با این جنازه‌ای که رو دستمون مونده دیگه هیچکدوم حق انتخاب نداریم! این راهی رو که شروع کردیم باید تا تهش بریم!» 💠 دیگر از چهره‌اش، از چشمانش و حتی از شنیدن صدایش می‌ترسیدم که با صورتم به پنجره پناه بردم و باران اشک از چشمانم روی شیشه می‌چکید. در این ماشین هنوز عطر مردی می‌آمد که بی‌دریغ به ما کرد و خونش هنوز مقابل چشمانم مانده بود که از هر دو چشمم به جای اشک خون می‌بارید. در این کشور غریب تنها سعد آشنایم بود و او هم دیگر جانم شده بود که دلم می‌خواست همینجا بمیرم. پشت شیشه اشک، چشمم به جاده بود و نمی‌دانستم مرا به کجا می‌کشد که ماشین را متوقف کرد و دوباره نیش صدایش گوشم را گزید :«پیاده شو!» 💠 از سکوتم سرش را چرخاند و دید دیگر از نازنین جنازه‌ای روی صندلی مانده که نگاهش را پرده‌ای از اشک گرفت و بی‌هیچ حرفی پیاده شد. در را برایم باز کرد و من مثل کودکی که گم شده باشد، حتی لب‌هایم از می‌لرزید و گریه نفسم را برده بود که دل سنگش برایم سوخت. موهایم نامرتب از زیر شال سفیدی که دیشب سمیه به سرم پیچیده بود، بیرون زده و صورتم همه از و گریه در هم رفته بود که با هر دو دستش موهایم را زیر شال مرتب کرد و نه تنها دلش که از دیدن این حالم کلماتش هم می‌لرزید :«اگه می‌دونستم اینجوری میشه، هیچوقت تو رو نمی‌کشوندم اینجا، اما دیگه راه برگشت نداریم!» 💠 سپس با نگاهش ادامه مسیر را نشانم داد و گفت :«داریم نزدیک میشیم، باید از اینجا به بعد رو با تاکسی بریم. می‌ترسم این ماشین گیرمون بندازه.» دستم را گرفت تا از ماشین پیاده شوم و نگاهم هنوز دنبال خط خون مصطفی بود که قدم روی زمین گذاشتم و دلم پیش عطرش جا ماند. سعد می‌ترسید فرار کنم که دستم را رها نمی‌کرد، با دست دیگرش مقابل ماشین‌ها را می‌گرفت و من تازه چشمم به تابلوی میان جاده افتاد که حسی در دلم شکست. 💠 دستم در دست سعد مانده و دلم از قفس سینه پرید که روی تابلو، مسیر دمشق نشان داده شده و همین اسم چلچراغ گریه را دوباره در چشمم شکست. سعد از گریه‌هایم کلافه شده بود و نمی‌دانست اینبار خیال دیگری خانه خاطراتم را زیر و رو کرده که دلم تنها آغوش را تمنا می‌کرد. همیشه از زینبیه دمشق می‌گفت و نذری که در حرم (سلام‌الله‌علیها) کرده و اجابت شده بود تا نام مرا زینب و نام برادرم را ابوالفضل بگذارد؛ ابوالفضل پای مادر ماند و من تمام این را دشمن آزادی می‌دیدم که حتی نامم را به مادرم پس دادم و نازنین شدم. 💠 سال‌ها بود و دین و مذهب را به بهانه آزادی از یاد برده و حالا در مسیر برای همین آزادی، در چاه بی‌انتهایی گرفتار شده بودم که دیگر رهایی نبود... ✍️نویسنده:
💢 جمع مال برای دیگران 💠 امام علی علیه السلام فرمودند: 🍃 يا ابْنَ آدَمَ، مَا كَسَبْتَ فَوْقَ قُوتِكَ، فَأَنْتَ فِيهِ خَازِنٌ لِغَيْرِكَ. 🔹اى فرزند آدم، آنچه را كه بيش از نياز خود فراهم كنى، براى ديگران اندوخته اى. 📚 حکمت 192 نهج البلاغه 📎 https://btid.org/fa/photogallery/200439 📎 📎 📎 📎
⭕️ سوال ❓ از چه سنی فرزندان‌مان را با عقاید اسلامی مانند خدا، نبوت، امامت و... آشنا کنیم؟ 🔰 پاسخ 💠 در روایات ما به آموزش مباحث اعتقادی و دینی از سنین کودکی به فرزندان سفارش شده است. 🔸 آموزش توحید امام باقر (علیه السلام) فرمودند: چون کودک به سن سه سالگی رسید، هفت بار به او «لا إِلهَ إِلَّا الله» بگو و او نیز بخواند، سپس او را رها کن. 🔹 آموزش نبوت بعد از آن، در سن سه سال و هفت ماه و بیست روز، به او «مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله» را یاد بده که هفت بار تکرار کند، سپس او را واگذار. 🔸 آموزش ذکر صلوات چون چهار سالش تمام شد به او یاد بده که هفت بار بگوید: «صَلَّى‏ الله عَلَى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» سپس او را به حال خود بگذار. 🔹 آموزش سجده به خدا در سن پنج سالگی به او دست راست و چپش را یاد بده. سپس او را رو بقبله واداشته، که سجده کند، سپس او را به حال خود رها کن. 🌐 جهت مطالعه‌ی بیشتر، کلیک کنید. https://btid.org/fa/news/200401 📎 📎
💢 روزه و نماز بی‌فایده 💠 امام علی علیه السلام فرمودند: 🍃 كمْ مِنْ صَائِمٍ لَيْسَ لَهُ مِنْ صِيَامِهِ إِلَّا الْجُوعُ وَ الظَّمَأُ، وَ كَمْ مِنْ قَائِمٍ لَيْسَ لَهُ مِنْ قِيَامِهِ إِلَّا السَّهَرُ وَ الْعَنَاءُ؛ 🔹 چه بسا روزه ‏دارى كه از روزه ‏اش جز گرسنگى و تشنگى بهره ‏اى ندارد و چه بسا شب زنده‏ دارى كه از نمازش جز بيخوابى و سختى سودى نمى ‏برد. 📚 حکمت 145 نهج البلاغه 📎 📎 📎 📎
🔴 تصحیح اعتقاد کار جاهای دیگر است 🔻در برابر دزدی باید ایستاد؛ زیرا دزد وارد دیگران شده و ضربه می رساند. اگر دزد، فقیر و تنگدست بود و یا جاهل بود، کسی نمی گوید که به دلیل فقر و یا به دلیل نادانی، دیگر نباید جلوی او را گرفت؛ خیر؛ جلوی او را می گیرند؛ با هم می گیرند. 👈اما اگر تنگدست و فقیر است، وظیفه نهادهایی مانند کمیته امداد این است که به داد او برسند. اگر است، وظیفه نهادهای های فرهنگی این است که به او تعلیم دهند. منتها این موضوع ارتباطی به پلیس ندارد. پلیس باید وظیفه ذاتی خود را انجام دهد. 🔻در موضوع هم، زنان و دختران بد حجاب و بی حجاب، وارد جامعه شده و در حال رساندن به نهاد خانواده و برهم زدن امنیت روانی و اخلاقی جامعه هستند. 👈 در اینجا از منظر قانون فرقی ندارد که آیا آنها از روی عناد این کار را انجام می دهند؟ از روی جهل یا نسیان مرتکب گناه و قانون شکنی می شوند؟ قلباً به اسلام و جمهوری اسلامی اعتقاد دارند یا نه؟ ◀️ با هر اعتقاد و با هر قصدی که دارند در هر صورت در حال آسیب رساندن به جامعه هستند و خطوط قرمز را رد کرده اند. در اینجا وظیفه ذاتی قوه قهریه نظام این است که با اقدامات قانونی جلوی آنها بایستد. وظیفه ندارد که در کف جامعه مشغول تصحیح و باور آنها باشد و یا ریشه یابی کند که علت کار آنها چه بوده و در ته دلشان چه می گذشته⁉️ بلکه نهادهای دیگر مسئولیت این بخش را به عهده دارند.
💠اعمال شب و روز عرفه 📎 📎 📎 📎
♨️ روزه، رکن اصلی تمام ادیان 🟢 در تمام ادیان آسمانی و ابراهیمی و حتی در مکاتب و عرفان‌های دیگر، دستوراتی برای ارتقاء روح و جسم، وجود دارد. ادیان، فرق و مکاتب جهان، با تفاوت‌هایی که در تعالیم خود دارند، دارای یک وجه مشترک هستند و آن روزه است. 🔴 روزه را می‌توان یکی از ارکان اصلی ادیان به شمار آورد. در تمام ادیان الهی و بشری روزه به روش‌های مختلف وجود دارد. خداوند متعال در قرآن مجید می‌فرماید: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا كُتِبَ عَلَيكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِن قَبلِكُم لَعَلَّكُم تَتَّقونَ ؛ ای افرادی که ایمان آورده‌اید! روزه بر شما نوشته شده، همان‌گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند، نوشته شد تا پرهیزکار شوید . 📚 پی‌نوشت: سوره بقره، 183. 📎 📎 📎
🔺 توبه از شنیدن موسیقی 🔹 یکی از شیعیان به نام ابوبصیر از محضر امام صادق عليه‌السلام پرسید: پدر و مادرم به فدای شما! برخى از همسايه ‌هاى ما كنيزهاى غناخوان دارند و وقتى من به سرویس بهداشتی و توالت می‌ روم، صداى نواختن ساز و آواز آن كنيزان را می‌شنوم و به همين دليل گاهى براى شنيدن صداى آنان، نشستن در توالت را طولانی می‌کنم . 🔸 امام عليه‌السلام فرمود: چنين کاری را انجام نده . 🔹 ابوبصیر گفت: به خدا سوگند! من به نزد آن كنيزان و در مجلس آنها نمی‌روم و فقط صداى آن ها را با گوش ‌های خود می‌ شنوم! 🔸 امام صادق علیه‌السلام فرمود: خداوند تو را جزا و پاداش خير عطا کند، آيا نشنيده ‌اى كه در قرآن می‌ فرمايد: بی‌تردید گوش و چشم و دل، همه نزد خداوند مورد بازخواست و سؤال قرار خواهند گرفت .[1] 🔹 ابوبصیر گفت: به خدا سوگند! گويا هرگز اين آيه قرآن را از هیچ عرب و غير عربی نشنيده‌ بودم، پس حتما با عنایت و مدد الهی، این کار گناه را تكرار نكرده و توبه خواهم كرد .[2] 📚 پی‌نوشت: [1]. اسراء، 36. [2]. کلینی، محمد،‌ الکافی، ج6، ص432، اسلامیة. 📎 📎 📎 📎 ▪️▫️محتوای ثامن مبارکه▪️▫️