✅ #سیره_اخلاقی_آقا
🚨احترام ویژه به #فرزند_شهید
سردار پاسدار علی فضلی:
💠من برادری داشتم به نام «رحمان» که در سال ۱۳۶۱ در جبهه شهید شد. وی پسری به نام #مصطفی دارد که در زمان شهادت پدر چهارماهه بود.
یک روز که در محضر مقام معظم رهبری بودیم ، مصطفی را نیز با خود بردم. او در داخل حیاط نشسته و ما وارد جلسه شدیم ، جلسه ما حدود دو ساعت طول کشید . بعد از جلسه که بیرون آمدیم ، حضرت آیتالله خامنهای چشمشان به مصطفی افتاد . من او را به #حضرت_آقا معرفی کردم. معظم له وقتی فهمیدند که وی فرزند شهید است ، چهره شان #دگرگون شد و مصطفی را در آغوش کشیدند و بوسیدند. سپس به صورت گلایه به من فرمودند: «چرا زودتر به من نگفتی؟ »
بعد ، معظمله به داخل اتاق خود رفتند و یک #ساعت و #خودکار برای مصطفی هدیه آوردند و به وی دادند .
📚 خورشید در جبهه ، ص 194
🆔@sireh_agha
🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃🌟
✨ اللَّهُمَّ صَلِّ عِلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
╭━═━⊰🌸🌼⊱━═━╮
https://eitaa.com/joinchat/1105526844Cf70243627e
کانال سردار سلیمانی
پایگاه محدثه شهر طالخونچه
╰━═━⊰🌸🌼⊱━═━╯
#حضرت_آقا
در شبکه های اجتماعی فقط به فکر خوشگذرانی نباشید،
شما افسران جنگ نرم هستید
و عرصه جنگ نرم بصیرتی عمار گونه
و استقامتی مالک اشتر وار می خواهد.
🔰🔰🔰
🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃اللَّهُمَّ صَلِّ عِلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
╭━═━⊰🌸🌼⊱━═━╮
@Khaharantalkhoncheh
کانال سردار سلیمانی
پایگاه محدثه شهر طالخونچه
╰━═━⊰🌸🌼⊱━═━╯
✅ #سیره_اخلاقی_آقا
🚨 من صفر و هیچ هستم ، راحت باشید...
🔘 شیخ محمود عید ، مدیر مرکز اسلامی آرژانتین :
💠 ۵ سال پیش با گروه ۲۲ نفری از فارغ التحصیلان #طلاب_خارجی به محضر مقام معظم رهبری رفتیم و دو نفر از طلاب یکی از #ترکیه و دیگری از #پاکستان قرار بود سخنرانی کنند. بعد از طلبه ترکیهای آن طلبه دیگر هنگام سخنرانی دچار #اضطراب شد و دستانش به شدت می لرزید. #حضرت_آقا فرمودند : اگر به خاطر مناست. که من #صفر_و_هیچ هستم شما راحت باشید.
وقتی این سخن را شنیدیم ، همگی به #گریه افتادیم. بعد از مراسم به نوبت دست ایشان را بوسیدیم. در این میان یک طلبه #آذربایجانی به ایشان گفت: روز #قیامت مرا دعا کنید. آیتالله خامنهای فرمودند: اگر من #اهل_بهشت باشم دعایتان می کنم و اگر شما اهل بهشت باشید، مرا دعا کنید.
📚 ماه در آینه ، ص ۱۵۳
🆔 @sireh_agha
🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃اللَّهُمَّ صَلِّ عِلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
╭━═━⊰🌸🌼⊱━═━╮
@Khaharantalkhoncheh
کانال سردار سلیمانی
پایگاه محدثه شهر طالخونچه
╰━═━⊰🌸🌼⊱━═━╯
♦️ چگونه خوشحالی کنیم؟!!
#حضرت_آقا پاسخ می دهند...
🔻 در مواجههی با پیروزیها قرآن به ما درس میدهد: اِذا جاءَ نَصرُ اللهِ وَ الفَتحُ، وَ رَاَیتَ النّاسَ یَدخُلونَ فی دینِ اللهِ اَفواجًا، فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ وَ استَغفِرهُ اِنَّه کانَ تَوّابًا؛
🔺 نمیگوید خوشحالی کن، مثلاً برو وسط میدان شعار بده!
فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّک؛ [میگوید] *برو تسبیح کن؛
این مربوط به تو نیست، مربوط به خدا است؛ استغفار کن.
در خلال این حرکت ممکن است یک غفلتی از تو سر زده باشد، از خدای متعال طلب مغفرت کن؛ در برخورد با حوادث مثبت این جوری باید برخورد کرد.
دچار غرور نشدن، و از خدا دانستن
که "وَ ما رَمَیتَ اِذ رمیت ولک الله رمی"
۱۳۹۷/۱۲/۲۳
🗳 #جشن_انتخابات
#حماسه_حضور
#من_رأی_میدهم
#احساس_تکلیف
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری
#کار_درست_انتخاب_درست
#سردار_سلیمانی🌹🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/1105526844Cf70243627e
🚨 من صفر و هیچ هستم، راحت باشید!
🔘 شیخ محمود عید، مدیر مرکز اسلامی آرژانتین:
⭕️ پنج سال پیش با گروه ۲۲ نفری از فارغ التحصیلان #طلاب_خارجی به محضر مقام معظم رهبری رفتیم و دو نفر از طلاب یکی از #ترکیه و دیگری از #پاکستان قرار بود سخنرانی کنند. بعد از طلبه ترکیهای آن طلبه دیگر هنگام سخنرانی دچار #اضطراب شد و دستانش به شدت میلرزید. #حضرت_آقا فرمودند: اگر به خاطر من است که من #صفر_و_هیچ هستم شما راحت باشید.
وقتی این سخن را شنیدیم، همگی به #گریه افتادیم. بعد از مراسم به نوبت دست ایشان را بوسیدیم. در این میان یک طلبه #آذربایجانی به ایشان گفت: روز #قیامت مرا دعا کنید. آیتالله خامنهای فرمودند: اگر من #اهل_بهشت باشم دعایتان می کنم و اگر شما اهل بهشت باشید، مرا دعا کنید.
📘 ماه در آینه، ص۱۵۳
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهل_و_دوم
💠 از اینهمه دستپاچگی، مادرش خندید و ابوالفضل دیگر دلیلی برای پنهانکاری نداشت که با نمک لحنش پاسخ داد :«داداش من دارم میرم تو راحت حرفاتو بزنی، تو کجا میخوای بیای؟»
از صراحت شوخ ابوالفضل اینبار من هم به خنده افتادم و خنده بیصدایم مقاومت مصطفی را شکست که بیهیچ حرفی سر جایش نشست و میدیدم زیر پردهای از خنده، نگاهش میدرخشد و بهنرمی میلرزد.
💠 مادرش به بهانه بدرقه ابوالفضل بهزحمت از جا بلند شد، با هم از اتاق بیرون رفتند و دیگر برنگشت.
باران #احساسش به حدی شدید بود که با چتر پلکم چشمانم را پوشاندم و او ساده شروع کرد :«شاید فکر کنید الان تو این وضعیت نباید این خواسته رو مطرح میکردم.»
💠 و من از همان سحر #حرم منتظر بودم حرفی بزند و امشب قسمت شده بود شرح #عشقش را بشنوم که لحنش هم مثل دلش برایم لرزید :«چند روز قبل با برادرتون صحبت کردم، گفتن همه چی به خودتون بستگی داره.»
نگاهش تشنه پاسخی به سمت چشمه چشمانم آمد و من در برابر اینهمه احساسش کلمه کم آورده بودم که با آهنگ آرمشبخش صدایش جانم را نوازش داد :«همونجوری که این مدت بهم اعتماد کردید، میتونید تا آخر عمر بهم #اعتماد کنید؟»
💠 طعم #عشقش به کام دلم بهقدری شیرین بود که در برابرش تنها پلکی زدم و او از همین اشاره چشمم، پاسخش را گرفت که لبخندی شیرین لبهایش را ربود و ساکت سر به زیر انداخت.
در این شهر هیچکدام آشنایی نداشتیم که چند روز بعد تنها با حضور ابوالفضل و مادرش در دفتر #رهبری در زینبیه عقد کردیم.
💠 کنارم که نشست گرمای شانههایش را حس کردم و از صبح برای چندمین بار صدای تیراندازی در #زینبیه بلند شده بود که دستم را میان انگشتانش محکم گرفت و زیر گوشم اولین #عاشقانهاش را خرج کرد :«باورم نمیشه دستت رو گرفتم!»
از حرارت لمس احساسش، گرمای #عشقش در تمام رگهایم دوید و نگاهم را با ناز به سمت چشمانش کشیدم که ضربهای شیشههای اتاق را در هم شکست.
💠 مصطفی با هر دو دستش سر و صورتم را پوشاند و شانههایم را طوری کشید که هر دو با هم روی زمین افتادیم.
بدنمان بین پایههای صندلی و میز شیشهای سفره #عقد مانده بود، تمام تنم میان دستانش از ترس میلرزید و همچنان رگبار #گلوله به در و دیوار اتاق و چهارچوب پنجره میخورد.
💠 ابوالفضل خودش را از اتاق کناری رسانده و فریاد #وحشتزدهاش را میشنیدم :«از بیرون ساختمون رو به گلوله بستن!» مصطفی دستانش را روی سر و کمرم سپر کرده بود تا بلند نشوم و مضطرب صدایم میکرد :«زینب حالت خوبه؟»
زبانم به سقف دهانم چسبیده و او میخواست بدنم را روی زمین بکشد که دستان ابوالفضل به کمک آمد. خمیده وارد اتاق شده بود و شانههایم را گرفت و با یک تکان از بین صندلی تا در اتاق کشید.
💠 مصطفی به سرعت خودش را از اتاق بیرون کشید و رگبار گلوله از پنجرههای بدون شیشه همچنان دیوار مقابل را میکوبید که جیغم در گلو خفه شد.
مادر مصطفی کنار دیگر کارکنان دفتر #رهبری گوشه یکی از اتاقها پناه گرفته بود، ابوالفضل در پناه بازوانش مرا تا آنجا برد و او مادرانه در آغوشم کشید.
💠 مصطفی پوشیده در پیراهن سفید و کت و شلوار نوک مدادی #دامادیاش هراسان دنبال اسلحهای میگشت و چند نفر از کارکنان دفتر فقط کلت کمری داشتند که ابوالفضل فریاد کشید :«این بیشرفها دارن با #مسلسل و دوشکا میزنن، ما با کلت چیکار میخوایم بکنیم؟»
روحانی مسئول دفتر تلاش میکرد ما را آرام کند و فرصتی برای آرامش نبود که تمام در و پنجرههای دفتر را به رگبار بسته بودند.
💠 مصطفی از کنار دیوار خودش را تا گوشه پنجره کشاند و صحنهای دید که لبهایش سفید شد، به سمت ابوالفضل چرخید و با صدایی خفه خبر داد :«اینا کیِ وقت کردن دو طرف خیابون رو با سنگچین ببندن؟»
من نمیدانستم اما ظاهراً این کار در جنگ شهری #دمشق عادت #تروریستها شده بود که جوانی از کارمندان دفتر آیه را خواند :«میخوان راه کمک ارتش رو ببندن که این وسط گیرمون بندازن!»
💠 و جوان دیگری با صدایی عصبی وحشیگری ناگهانیشان را تحلیل کرد :«هر چی تو حمص و حلب و دمشق تلفات میدن از چشم #رهبری ایران میبینن! دستشون به #حضرت_آقا نمیرسه، دفترش رو میکوبن!»
سرسام مسلسلها لحظهای قطع نمیشد، میترسیدم به دفتر حمله کنند و تنها #زن جوان این ساختمان من بودم که مقابل چشمان همسر و برادرم به خودم میلرزیدم.
💠 چشمان ابوالفضل به پای حال خرابم آتش گرفته و گونههای مصطفی از #غیرت همسر جوانش گُر گرفته بود که سرگردان دور خودش میچرخید.
از صحبتهای درگوشی مردان دفتر پیدا بود فاتحه این حمله را خواندهاند که یکیشان با #تهران تماس گرفت و صدایش را بلند کرد :«ما ده دیقه دیگه بیشتر نمیتونیم #مقاومت کنیم!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 از عناصر دخيل در فتنه ٨٨ مطلقاً استفاده نكنيد/ اینها نامطمئنند.
👤 #حضرت_آقا
✅ به هیچوجه توصیه نمیکنم!
🖤🍃🇮🇷
5.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹#حضرت_آقا :
⚠️محافظه کار نباشید..
⇦ولی هر حرف حقی را نباید گفت.. باید هوشیار باشید!↻
#کلام_امام
#حضرت_آقا✨
🔴دو تا فحش هم به خاطر خدا بخورید‼️
من همین امر به معروف و نهی از منکر زبانی را - ولو به شکل خیلی راحت و آرام و بدون هیچ خشونت و دعوایی - واقعاً یکی از معجزات اسلام میدانم.
مثلاً يك نفر کار خلافی میکند، میگویند آقا شما این کار را نباید میکردی! این مطلب را بگو و برو.
میگوید او بر میگردد دو تا فحش به من میدهد. خیلی خوب؛ حالا دو تا فحش هم به شما بدهد؛ برای خاطر امر خدا تحمّل کنید.
💯اگر نفر دوم هم بگوید آقا شما باید این کار را نمی کردی؛ بدانید اگر دعوا هم بکند، دعوایش کمتر از آنی است که با نفر اوّل کرده است. نفر سوم و نفر دهم و نفر بیستم هم همین طور .
⭕️بنابراین، اگر نهی از منکر باب شد و تا نفر بیستم رسید، شما خیال میکنید آن آدم دیگر آن کار را تکرار خواهد کرد؟ ۱۳۷۷/۱۲/۴
#جهادتبیین
#سلام_برشهیدان
#پای_کار_انقلاب
ای خالق ولایت تقدیرتو چه زیباست
تازنده است خورشید دست تو برسرماست
امروز استواریم تا خصم مان بداند
ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند
#رهبرانه
#حضرت_آقا
#امام_خامنه_ای
2.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 ⃟⃟ ⃟🌺
💢 چه کسی را انتخاب کنیم؟
از زبان #حضرت_آقا بشنویم👆
کسانی که حل مشکلات کشور را به مذاکره و سازش با آمریکا گره زدهاند تنها مردم را فریب داده و دروغ میگویند!
#نشر_حداکثری_دهید
🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
7.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ژاپن در حسرت چه چیزی از ایران است؟
🔹 برشی از سخنرانی حجت الاسلام راجی، به مناسبت سالروز تولد #مقام_معظم_رهبری
#حضرت_اقا
#امام_خامنه_ای
.