💕💞💕💞💕💞💕💞
💞💕
#رؤیـــــــای_بیـــــدارے
#پارت_بیست_وپنج
🔶روزهای پایانی سال بود. همهجا بازار سبزه، سمنو، ماهیهای قرمز کوچک و تنگهای بلور، داغ بود🤓🤓. پشت ویترین فروشگاهها، سفرههای هفتسین چیده بودند. با دو تا ماهی قرمز و یک تنگ بلور به خانه آمدیم. با کمک سارا و سعیده، خواهرهای آقامصطفی خانه را تمیز کردیم و سفره را چیدیم. سال 1382صبح خیلی زود، سال تحویل شد😊 نشسته بودیم دور سفرۀ هفتسین تلویزیون روشن بود. بعد از سخنان رهبر، خانوادهٔ آقامصطفی یکییکی سال نو را به من تبریک گفتند و برایم آرزوی خوشبختی کردند.😍😍 لیلاخانم هم با پسرش از زابل آمده بود. تلویزیون تصاویری از حملۀ آمریکا به عراق نشان میداد و میگفت: «صدام حسین به جرم رابطه با القاعده و استفاده از سلاحهای کشتار جمعی باید محاکمه شود.»
🔸آقامصطفی از فروپاشی حکومت صدام و بازشدن راه کربلا خیلی خوشحال شد.😁
تلفن زنگ خورد، آقامصطفی گوشی را برداشت، پدربزرگش بود. بعد از تبریک عید، همهمان را دعوت کرد. البته پدربزرگ آقامصطفی عموی من هم میشد، خانۀ عمویم در تربت جام بود. خالهها و داییهای آقامصطفی هم در تربت جام زندگی میکردند.
🔸روز بعد، همهمان رفتیم تربت جام. در طول مسیر، دخترها از اخلاق پدربزرگ میگفتند که بهراحتی از کسی خوشش نمیآید. از بدحجابی، از شوخی با نامحرم، از خندههای بلند هم بدش میآید. اگر هم موردی ببیند، بدون رودربایستی تذکر میدهد. با دلشوره🤭 و ترس وارد خانۀ پدربزرگ شدم. دیدم پیرمردی نورانی با تسبیح😓 آبیرنگش داخل اتاق پذیرایی نشسته و دارد ذکر میگوید. با دیدن من بلند شد، چند قدم به طرفم آمد و گفت: «عمو جان بیا اینجا، بیا کنار خودم بشین.»😇
ترسم ریخت، نگاهی به آقامصطفی کردم. لبخندی زدم و دست پدربزرگ را بوسیدم گله کرد: «من از عقدتون خبر نداشتم و اِلّا حتماً میاومدم.»
آقامصطفی گفت: «چون هوا سرد بود گفتم اذیت میشین. برای همین خبر ندادم.»🙃
پدربزرگ گفت: «زیادی ملاحظهکاری آقامصطفی!» و خندید.😁
با شرمندگی گفتم: «عموجان کوتاهی از ما بوده، ما باید دعوت میکردیم.»
گفت: «عیب نداره عمو، انشاءالله باقی باشه!»
🔸با صدای اذان ظهر، پدربزرگ به نماز ایستاد. بقیۀ افراد خانواده هم پشت سرش ایستادند و به او اقتدا کردند. بعد از نماز سفره پهن کردیم. ناهار سبزیپلو با ماهی بود. روز بسیار خوبی بود. خانۀ عمو و طرز زندگیشان درست شبیه خانۀ خودمان بود و من خیلی زود با عمو و زنعمویم اُخت شدم.😇😇😇
🔺بهروایتهمسرشهید
خانوم زهرا عارفی
🌷#شهید_مدافعحرم_مصطفی_عارفی
•┄┅══༻○༺══┅┄•