eitaa logo
سردار سلیمانی
442 دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
18.6هزار ویدیو
310 فایل
این محبت سردارِ عزیزِ که ما را دورهم جمع کرده،لطفا شما هم بیاین تو دورهمی مون😊 استفاده از مطالب مانعی ندارد مدیر کانال @Atryas1360 @Abotorab213 ادمین ۱ ارتباط با مشاوره و پاسخگوی سوالات دینی @pasokhgo313
مشاهده در ایتا
دانلود
💕💞💕💞💕💞💕💞 💞💕 🔶مصطفی گفت : میدونی زینب با اینکه فلوجه آزاد شده ولی هنوز یک منطقۀ جنگی♦️ محسوب می‌شه داعش تا جایی که تونسته مین 💣کاشته فلوجه مدت‌ها در محاصرۀ داعش بوده، میگن پُرهِ از گورهای دسته‌جمعی، خدا عالمه چی به مردمش گذشته!»😔 گفتم: «شنیدم عراقی‌ها شماها رو تحویل نمی‌گیرن، خود برتر بینی دارن، عرب رو بر عجم ترجیح میدن.»🤔 گفت: «باز کدوم کلاغه خبر آورده؟ بهشون بگو اولاً ما به خاطر ائمه میریم، ثانیاً به‌فرض هم که راست باشه، همه‌شون که این‌طوری نیستن! اگه از هر ده نفر یکی‌شون این‌طوری نباشه ما به خاطر همون یکی میریم🌺 کاش اون‌هایی که این شایعات رو پخش می‌کنن بودن و می‌دیدن که پیرمردهای عراقی برای ما آفتابه آب می‌کنن و جوون‌هاشون چقدر مرید ما هستن.» تلفن آقامصطفی زنگ خورد صحبتش که تمام شد، گفت:«حاضر شو بریم خونۀ آقای کوهساری.»🤓 پرسیدم: «خانواده‌اش فهمیدن؟» گفت: «آره، برادرش چند روزه توی وزارت امور خارجه پیگیره امروز بهش گفتن جنازه اومده، قراره بفرستن مشهد.»🥀🥀 🔸مانتوی مشکی‌ام را پوشیدم. پیراهن سیاه آقامصطفی را هم آوردم و گفتم: «بپوش تا بریم.»◾️ گفت: «سیاه برای چی؟ شهادت که ناراحتی نداره، ائمه خریدنش، بهترین جا رفته!»🌹 گفتم: «به‌خاطر مادرش بپوش، داغ جوون دیده.» وقتی رفتیم با دیدن عکس قاب‌گرفتۀ شهید🌷 کوهساری گفت: «عجب عکسی! جواد یک عالمه عکس با لبخند داشت توی این عکس انگار غمگینه، گردنش هم یک خورده کجه، عکس شهید باید شاد باشه.»☺️ 🔸طبق خوابی که دیده بودم آقامصطفی چهاربار رفت عراق، هر بار که می‌آمد باز مشتاق بود که برود. دفعۀ چهارمی که از عراق برگشت گفت: «اسم نوشتم برم سوریه.»🌾 🔸اوایل، هر دو هفته یک‌بار می‌رفت تهران بعد شد هفته‌ای یک‌بار می‌گفتند: «فلان سردار فلان روز می‌آید، بیاید از شما تست بگیرد شاید از همین‌جا اعزام شوید.»💐 همیشه ساک و کوله‌پشتی‌اش آماده بود. برمی‌داشت می‌رفت تهران، به این امید ‌که از همان‌جا اعزام شود. اغلب برای صرفه‌جویی در هزینه‌ها با قطارهای🚟 اتوبوسی می‌رفت. گاهی حتی صندلی برای نشستن گیرش نمی‌آمد. چون در هفته‌ سه یا چهار روز بیشتر سرکار نمی‌رفت، مجبور بودیم خرج و دخل‌مان را با هم برابر کنیم🌻بی‌تابی‌ها و بی‌قراری‌های آقامصطفی کسانی که مخالف رفتن او بودند را راضی کرده بود.🌿🌿🌿🌿 🔺به‌روایت‌همسر‌شهید خانوم ‌زهرا‌ عارفی 🌷