🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
معنی کلمات درس ۹ فارسی
لغت نامه : واژه نامه ، فرهنگ لغت
خنجر : شمشیر کوتاه نوک تیز ، دشنه
آیات : جمع آیه ، نشانه ها
دار و ندار : دارایی ، مال و ثروت
تعلیم : یاد دادن
فراگرفتن : یاد گرفتن
معلومات : اطلاعات ، سواد
مفصل : کامل
شهرت : معروفیت
باور : عقیده ، اعتقاد
عظیم : بزرگ
مراجعه کنندگان : کسانی که برای یافتن چیزی یا جایی برمی گردند، بازگشتن
تالیف : نوشتن کتاب
طرز : شیوه، روش
تلفظ : بر زبان آوردن کلمه، سخن گفتن
دایره المعارف : کتابی است که تمام لغات و اصطلاحات علمی و ادبی یک زبان در آن ثبت شده است.
متون : جمع متن ، نوشته ها
معتبر : با اعتبار ، ارزشمند
غفلت : بی خبری ، نادانی
درگذشت : فوت کرد ، مرد
به تدریج : کم کم
نَقل : بیان
تاخیر : عقب انداختن
رحلت : درگذشت ، وفات، از این دنیا رفتن
هجر : جدایی ، دوری
غریب : نا آشنا ، بیگانه
رحمه الله علیها : رحمت خداوند بر آن ها باد
معاصر : در حال حاضر
متمدن : شهرنشین
معتبر : با اعتبار ، ارزشمند
واداشت : مجبور کرد
جاودان: همیشگی
پایبند : گرفتار ، وابسته
تمدن : زندگی شهرنشینی
علامه: دانشمند
حجره : غرفه ، اتاق
هجری شمسی : تاریخ خورشیدی
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
#فارسی
#درس۹
#دهخدا
#هممعنی
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
معنی لغات و واژگان درس دهم فارسی
نسخه : جلد
روانه کرد : راهی کرد
بار سفر را ببندید : آماده سفر شوید
حسابی : به طور کامل
هیجان انگیز : شورانگیز ، همراه با هیجان
بلخ : از شهرهای خراسان قدیم و الان در افغانستان قرار دارد.
سمرقند: یکی از شهرهای ازبکستان
زادگاه : محل تولد، میهن، وطن
دلتنگ : اندوهگین ، غمگین
ماشاءالله : آنچه خدا خواست
اسرارنامه : نام یکی از آثار عطار نیشابوری است
بدرقه : همراهی کردن مهمان هنگام رفتن ، مشایعت
اندک : کم
سرشناس : مشهور ، معروف
کاروانسرا : مهمان خانه ، محلی برای کاروان یا قافله مسافران که در آن استراحت می کنند
برخیز : بلند شو
رونق داشتن : خوب بودن وضع کسب و کار
حرفه : شغل ، پیشه ، کار
طبع : ذوق،استعداد
جویا : کنجکاو ، جستجوگر
اقامت گزیدم : در جایی ساکن شدم ، ماندم
کنج : گوشه
فروزان : تابان ، درخشان ، روشن
ذوق : شور و شوق ، علاقه
توانایی قریحه : ذوق و استعداد
عاجز : ناتوان ، درمانده
استعداد : آمادگی ، توانایی
مقصود : خواسته ، آرزو ، نیت
لبریز : پر،لبالب
دایر شدن : تشکیل شدن ، ایجاد شدن
سرمشق : الگو ، نمونه
فعّال : پرکار ، کوشا
فعّالیت : کوشش ، تلاش
مکتب : محل درس خواندن ، نام مدرسه در قدیم
پرشور : پر حرارت ، با هیجان
اجتماع : گروه ، جمعی از دسته های انسانی
از پس : از پشت
ابداع : نوآوری ، چیزی را از نو پدید آوردن ،ایجادکردن
بام : بالای ساختمان ، پشت بام
پشتکار : تلاش برای انجام کاری ،با علاقه کاری را پیگیری کردن
پند : نصیحت ، اندرز
سرگذشت : شرح حال
اراده : خواست ، میل ،تصمیم
صبر : شکیبایی ، بردباری
خشنود : راضی ، خوشحال ، شادمان
آیت : نشانه
هما : پرنده ای افسانه ای که سایه اش باعث سعادتمندی می شود
ابوالعجائب : پدر شگفتی ها
ماسوا : موجودات ، مخلوقات ، غیر از خدا
رخ : سیما ، صورت
مسکین : فقیر ، تهی دست
قسم : سوگند
کرم : لطف ، جوانمردی
بزرگواری نگین : سنگ قیمتی که روی انگشتر می گذارند
مدارا : با نرمی و ملایمت رفتار کردن
علم کند : معرفی کند ، برپا کند ، مشهور بسازد.
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
#فارسی
#هممعنی
#درس۱۰
#عطار