📜#منظومه
💞#امیر_گوهر
منظومه های چندی در طبرستان قدیم به نام امیری وجود دارد یکی از آنها منظومه امیر و گوهر می باشد که دارای محتوای عشقی می باشد
امیر که از طبقات پائین جامعه می باشد عاشق دختر ارباب زاده به نام گوهر می شود ولی خانواده گوهر او را به فردی در سطح خودشان شوهر می دهند ولی عشق امیر و گوهر شعله می کشد و خاموش شدنی نیست لذا پدر گوهر او را مخفیانه به مناطقی دور دست از امیر سکونت می دهد و امیر به همراه مسگرهای قزقانچاهی شهر به شهر و روستا به روستا جویای گوهر می شود تا اینکه در یکی از روستاها گوهر را می یابد
گوهر بی خیال از همه جا مس منزل خود را نزد استاد مسگر می آورد وقتی نزدیک می شود تا مس را تحویل دهد با امیر که لباس مسگرهای قزقانچاهی رو پوشیده روبرو می شود
امیر در منظومه از زبان گوهر می آورد
استا قلی چی ته دس ره علی بیره
دس لس هاده مه مرس قلی بیره
و امیر که گم شده خود را پیدا کرد در جواب می گوید
گوهر گل دیم دگرد بالا خدا ره هارش
اینجه تا قزماچاه درازه راه ره هارش
قلی نشادر گرون بها ره هارش
شو ناختی روز جفا ره هارش
نگارش منظومه امیر و گوهر بر اساس نسخه خطی ای که در کتابخانه ملی ایران وجود دارد مربوط به ۱۲۵۸ قمری مطابق ۱۲۲۰ خورشیدی می باشد
قسمتهایی از این منظومه ضمن تشکر از استاد نادعلی فلاح بدین شرح است
🌸من ندیمه گو نخرده گوگ وره داره
mən nadimə gu naxərdə gug varə dâre
من ندیدم گاوی که فل نخورده بچه داشته باشد
🌸من ندیمه شی نکرده زن وچه کشه هاید داره*
mən nadimə ši nakərdə zan vačə kašə hâid dâre
من ندیدم زنی که شوهر نکرده بچه تو بغلش باشد
چون دیده بود که او بچه را بغل کرد.
گوهر گفت: من به شما نگفتم امیر دست بردار نیست. پس برگردم!
گفتند: نه!
یک خانم گفت: من جوابش رو می دم!
گفتند: چه جوری جواب می دی؟
🌸گفت: تره کل امیر گننه پازواره
tə rə kal ?amir gənnənə pâzəvâre
به تو کل امیر پازوار می گویند
🌸بلو تنه میس مرز گینی تیمجاره
balu təne mis marz gini timjâre
کج بیل در مشت داری تیمجار را کرت بندی می کنی
🌸مردم زن ها دَ شوننه بازاره
mardəme zanhâ da šunnənə bâzâre
زنان مردم دارند به بازار می روند
🌸کل امیر چه کار مردن زنان داره
kal ?amir čə kâre mardəne zanân dâre
کل امیر چه کار به زن های مردم دارد
🌸ونه چه انه شه زرد گوهر سر مونه داره
vəne če ?anne še zardə guhare sar munə dâre
چرا این قدر به گوهر زرد چهره می نازد
🌸[امیر]گفت: آفتاب که زرده شه ورق آسمونه
?âftâb ke zardə ševarqe ?âsəmunə
آفتاب که زرد است آسمون زیباست
🌸ماه که زرد کارخنه ی حیرونه
mâh ke zardə kârxənəye heyrunə
ماه که زرد است آفرینش الهی تعجب برانگیز است
🌸طلا که زرده ونه بها گرونه
təlâ ke zardə vəne bəhâ gərunə
طلا که زرد است بهایش گران است
🌸گوهر اگه زرده امیر ونه قربونه
guhar ?age zardə ?amir vəne qərbunə
گوهر اگر زرد چهره است امیر فدایش می شود
گوهر برگشت و گفت:
هنوز بیشتر کار رو خراب نکرده برگردم برم خونه! آره من برگردم بهتره. باز بیشتر از این چیز نشه!
#مهندسی فرهنگی قزقانچای
https://eitaa.com/soltan_mohammadreza