eitaa logo
سلطان نصیر
2.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
421 ویدیو
243 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
تصویر مقبره عارف عاشق، شطاح فارس شیخ روزبهان بقلی فسایی در شهر شیراز {اما بعد: معلوم کن، ای حریف دل نواز، که از بدو اوّل چون از راه ارادت برفتم، و در سیر مقامات افتادم، حقایق منازل بیافتم، در شواهد علم رسیدم، به جذب آن معامله بگذاشتم، ساکن مراقبات شدم، آداب حضرت از طریق الهام بیافتم، در مکان مرابطت به مرقات مراقبت به مصعد شهود غیب بر شدم. طیر ارواح ملکوت در سواحل بحر جبروت پرّان دیدم. از قلزم مواجید اقداح افراح بخوردم. در عشق و محبت صرف افتادم، ناگاه عین قدم بر من کشف شد. به حبل عصمت توحید مجذوب تجرید شدم. در بیدا ازل سفر ابد از سر گرفتم. بعد از فنا وجود چون منزل نماند عارف شدم؛ در محل هیبت افتادم، اجلال در حال غالب شد. چون عشق نماند، علت حدث برخاست؛ به عین صفت متصف شدم. آنگاه به سیر در ذات و صفات عالم شدم. به شرط انبساط رسیدم. کنوز و رموز غیب از عتبه غیب بر سرّم منفتح شد، تا جانم در علم لدنی راسخ شد. پای از حضرت بیرون نهادم. دروازه بان غیب گفت: تحفه مقتسبان انوار غیب چه خواهی بود؟ گفتم: به مفتاح انبساط ابواب خزانه علم لدنی بریشان بگشایم. گفت: 《 بارک الله فی مقدمک》 }(شرح شطحیات ص ۵۱) @soltannasir
در تفاوت مشارب عرفا { طوطیان اسرار قباپوش انوار کبریا شدند. جان جان ترجمان هر جان شد. پرده شواهد جاسوسان ضمایر آمدند. عقل اول در صحن صفت کبریا ازل حاجب قهرمان جان آخر گشت. دران باغ سبّوحی مرغان قدوسی در لالستان و گلستان مشاهده صرف متفرق شدند، و از بحر قدم از سواقی صفت 👈 هر یکی از مشرب عین وصلت شراب خوردند. 《 كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ 》بعضی در 👈مشرب خطاب افتادند، از منازل خطاب پرده دار علوم کلام شدند، در هر علمی و خطابی و کلامی اصلی از اصول قدم دیدند. جاسوس قلوب گشتند و متفرس غیوب. بعضی در نور افعال افتادند، از آن بر هر ذره ئی از کَون عاشق آمدند، و در محل التباس توحید به زبان تشبیه گفتند. بعضی در انوار افتادند، مشکاة و مصباح نبوت شدند. بعضی در اسرار قدم افتادند تا سینه شان ینایبع علم مجهول آمد. بعضی در علم قدم افتادند، رسم قَدَر به اشارت ربوبیت با ملازمان عبودیت بگفتند. بعضی در حکمت قِدم قدیم افتادند تا بطون افعالیات بدانستند، و در حکمت فلسفی شدند. بعضی در نور قدرت افتادند، بر هر ناتمامی تمام آمدند، و به هر بی قدرتی قادر آمدند. از آن در آیات فعل مجهول نمودند، } ادامه..👇 @soltannasir
ادامه...👇 {... تا در سحر هاروت و ماروت سامری شدند. بعضی در حقیقت حیات قِدم افتادند. در هر دمی نزد هر جانی گم گشته و عقلی خفته، اسرافیلی و عیسیی شدند. بعضی در نور عین قدم افتادند، تا در مشهد حضور خطاب قدیم بی وسایط بشنیدند، و مکنونات اسرار ذات پیدا کردند‌. بعضی در بحر کلمات قدیم افتادند، به زبان حد بی نطق قدمی سرودند. بعضی در عین ارادت افتادند، در رضا راضی شدند و به ارادت مرید تا گفتشان《کاف و نون》شد. بعضی در رویت ذات افتادند، ازان مرآت صفات شدند، و بی رسم حدث متحد. بعضی در نور جمال افتادند، در عشق سرمست شدند. بعضی در نور جلال افتادند، بی رسم علم سرّ قدیم را یاوه درای شدند. بعضی ازان در حُسن حُسن افتادند، ازان در بسط چون خلیل منبسط شدند. بعضی در عین کمال افتادند و در کمال کامل شدند، تا چون حبیب 《لَستُ کاحدکم》گویان شدند. بعضی در سُبحات افتادند، ازان از طور تجلی در افتادند. بعضی در سطوات افتادند، ازان در عین عیان محو شدند. بعضی در قدم قدم افتادند، و به زبان قیّومی خود را قدیم گفتند. بعضی در دَیمومیت افتادند، ازان بی ضرر حدثان در بقا باقی شدند. }(شرح شطحیات صص ۵۷ و ۵۸) @soltannasir
ادامه...👇 بنابراین آنها نیز نوعی جفر اخباری دارند. و توانسته اند به دو سطح از شش سطح و یا بهتر است آنکه بگوییم هفت سطح دست یابند. اینجا شاید بتوان این هفت سطح را با هفت طور از اطوار دل مرتبط نمود. اگر اینچنین باشد باید گفت یعنی اینکه آنان فعلا توانسته اند در طور صدر و قلب وارد بشوند و به شغاف (طور سوم دل) نرسیده اند. اما قرار بود در مطلبی پرانتز گونه اشاره ای به اینهمانی یا عدم اینهمانی لوسیفر کوکب النهار با شیطان یا ابلیس بپردازم که مقدمه آن  بسیار طولانی شد. در تورات کنونی و قرآن مجید از اینهمانی مار (شیطن) و ابلیس با کوکب زهره اثری نمی یابیم. در احادیث و روایات اسلامی (شیعی) نیز تا آنجا که بنده تحقیق نموده ام مطلبی در این باره وجود ندارد. پیش از آوردن اسناد و مطالب باید بگویم بنده نه اینهمانی کوکب زهره با شیطن و ابلیس را رد می نمایم و نه قبول می نمایم. چون به کنه آن نرسیده ام. فقیر از برایند تحقیقات خویش تنها بدین نکته رسیده ام که کوکب زهره رب النوع و ربه النوع هایی دارد که بعضی از آنها شیطنی هستند و مورد پرستش شیطن پرستان می باشند اما اینکه این موجودات همان ابلیس و شیطن هستند یا خیر را مطمئن نیستم. ظاهرا نخستین بار در کتاب اشعیا (از مجموعه تنخ و کتب انبیا) توصیف کوکب النهار یا زهره سپیده دم آمده است. اکثر قریب به اتفاق محققین معاصر کتاب مقدس که تخصص اسطوره شناسی و دین‌شناسی دارند. بر این اعتقاد هستند که این توصیف تحت تاثیر اساطیر اوگاریتی است. اما نخست این فقرات اشعیا را از نظر بگذرانیم : 👇 {۱۲ ای هیلل (زهره) پسر شَخَر (سحر=سپیده دم) چگونه از آسمان افتاده ای؟ ای که امت ها را ذلیل می ساختی چگونه به زمین افکنده شده ای ؟ ۱۳ و تو در دل خود می گفتی : 《به آسمان صعود نموده، کرسی خود را بالای ستارگان اِل (خدا) خواهم افراشت، و بر کوه اجتماع در اطراف شمال جلوس خواهم نمود. 》۱۴ بالای بلندیهای ابرها صعود کرده، مثل حضرت علیون (اعلی) خواهم شد. لکن به هاویه به اسفلهای حفره فرو خواهی شد. }(اشعیا باب ۱۴) پ ن ۱: در هر دو نسخه کتاب مقدس ترجمه جناب فاضل قلی خان همدانی و ترجمه جناب پیروز سیار از کتاب اشعیا به جای پسر سپیده دم کلمه دختر سپیده دم آمده است. در نسخه عبری کتاب اشعیا که بنده در دست دارم. کلمه בן_שחר آمده که ترجمه درست آن می شود پسر سحر و بنده ترجیح دادم کلمه پسر را در ترجمه این فقرات از کتاب اشعیا اعمال نمایم. پ ن ۲: گذشته از متن کتاب اشعیا خود نام واژه هیلل הילל در ادبیات عبرانی یک نام واژه مردانه است. و جز اول آن از ریشه הלל  به معنای درخشیدن، فخر آوردن و ستایش می باشد. معنی تحت اللفظی هیلل הילל می شود 《درخشنده پرتو افکن، آورنده نور》البته معنای فخرآورنده را نیز می توان برای آن در نظر گرفت که معنای آن به داستان ابلیس که بر اصل خلقت خویش نسبت به آدم فخر آورد نیز شباهت دارد. برای نمونه می توانید نام هیلل را در اینجا مشاهده نمایید که نام یکی از خاخام های بزرگ تاریخ یهودیان است. https://en.m.wikipedia.org/wiki/Hillel_the_Elder پ ن ۳: کوه اجتماع همان کوه کاسیوس بلندترین کوه در شمال سوریه است که از راس الشمره دیده می شود و همانند المپ یونانیان نشست گاه اثیری ایزدان در آسمان است. پ ن ۴: ستارگان ال اشاره به فلک ثوابت که در دوره اسلامی توسط حکمای مسلمان فلک کرسی نیز نامیده می شود می باشد. در اساطیر محل زندگی ال دست نیافتنی است در در بالای ستارگان در محل تلاقی دو رود کیهانی در میان آب ها می باشد. بنابراین اینهمانی ال با زحل منتفی است.  نکته مهم: در این فقرات از کتاب اشعیا سخنی از خلقت آدم صفی الله است و عدم سجده ابلیس بر وی نیامده است. تنها اشاره ای به آرزوی هیلل بن سحر بر تصاحب جایگاه ال پدر خدایان کنعانی آمده است. البته با این تفاوت که در اشعیا کتاب یهودیان دیگر ال جایگاه پدر خدایان را به مانند متون اساطیری ندارد بلکه خداوند متعال است. هر چند که در تمام تار و پود کتاب اشعیا و بسیاری دیگر از کتب تنخ رگه های اسطوره و متون اسطوره ای چنان عمیق است که به هیچ عنوان نمی توان از آن چشم پوشی نمود. اما این اسطوره تمنا و تلاش هیلل برای تسلط بر تخت اِل صورتی متاخرتر در متون راس الشمره دارد که در آن عَتر یا عثتر تجلی زهره صبح سعی می کند در هنگام مرگ بعل(چرخه بعل) بر تخت شهریاری وی تکیه زند. ادامه...👇 @soltannasir
تصویر متن عبری کتاب اشعیا در بخشی که با رنگ قرمز مشخص شده کلمه هیلل بن شخر آمده که معنی آن می شود هیلل پسر سحر @soltannasir
پ ن : اینکه گفته می شود صورتی متاخر تر دارد در متون اساطیری امری معمول است. برای مثال در کهن ترین متون اساطیری میان رودان خلقت جهان توسط انلیل انجام می شود. اما در متون متاخرتر و در دوره بابلی کاهنان این خلقت را به مردوخ نسبت داده اند چنانچه در منظومه بلند انوماالیش اینگونه آمده است. یعنی گاه صفات و داستان های یک ایزد کهن تر توسط کاهنین ایزد جدید مورد استفاده قرار می گرفت تا وی همان احترام و شکوه ایزد قبلی را داشته باشد و به واقع کاهنین معبد وی نیز بتوانند از این طریق احترام و ثروت و نفوذ بسیاری را تصاحب نمایند. بدین خاطر است که ما دینداران همواره در بحث با مشرکین عصر جدید بدین مهم اشاره می نماییم که کهن تر بودن یک مدرک لزوما دلیل بر درست تر بودن آن نیست تاریخ متون اسطوره ای خود گواه دستبردها و تحریفات بسیاری از دوره ای به دوره دیگر است. بنابراین اگر داستانی دینی در متون اسطوره ای به گونه ای دیگر مناسب با فضای اسطوره نقل شده این نقل هر چند ارزشمند است اما لزوما بدین معنا نیست که چون قدیمی تر است صحیح تر است. برخلاف دانشمندان رشته ادیان که تنها بر اساس قدیمی تر بودن مدارک باستان شناسانه سیر ادیان را از اسطوره به توحید فرض می نمایند. ما دین‌باوران سیر را از توحید به سوی شرک و سپس دوباره به سوی توحید می دانیم. اما اکنون نمونه ای از اسطوره اوگاریتی تلاش عتر یا عثتر را در تصاحب تخت بعل نقل می نماییم : 👇 {پس به جستجوی جانشینی برای بعل در هنگام نبودن، او بر می خیزند و عثتر تندخو، خدای تجلی ستاره ونوس که نور آن یادآور آذرخش است و با گیاهان نیز پیوند دارد برای این کار برگزیده می شود: 《 عثتر تندخو از خرسنگ های شافون(زافون) shaphon بالا می رود بر سریر بعل قدرتمند می نشیند پای وی اما به پایگاه نزد تخت نمی رسد سرش اما به سرگاه سریر نمی رسد عثتر تندخو فریاد بر می دارد: نه مرا یارای نشستن بر این تخت شهریاری نیست، از سریر به زیر می آید و شهریار گستره جهان زیرین می شود. 》 شهریاری عثتر در جهان زیرین شاید با نقش او در زمینه آبیاری پیوند دارد، [عثتر در زبان عربی به معنای آبیاری است] و از سوی دیگر باران مکمل آبیاری فصلی است. }(کتاب اساطیر خاور نزدیک اثر جان گری صص ۱۵۲ و ۱۵۳ ) نکته مهم : عَتر یا عَثتر که عشتر هم نامیده می شود ایزدی کاملا مذکر است. و از سوریه تا جنوب عربستان مورد پرستش قرار می گرفته است. هر چند در هر منطقه به فراخور باورهای مردمان آن ناحیه صفاتی را برای وی نقل کرده اند که بعضی از آن اختصاص به باور مردمان همان منطقه دارد. اما  مشخص هست که از سوریه تا جنوب عربستان ما با یک موجود روبرو هستیم. این موجود در بعضی سنگ نبشته ها با غزال شاخدار و بز کوهی ارتباط دارد. ارتباط آن با غزال شاخدار و بز کوهی یادآور چهره خیالی الیفاس لوی از بفومت می باشد. نکته ای دیگر : ابتدا به متن زیر توجه نمایید : 👇 {....و علامت خدای 《عَثَر》 آهو با سر ورزا و نماد خدای 👈《سَحَر》، سپیده دم، مار بوده است. }( خدایان شبه جزیره توفیق فهد ص۸۴) ملاحظه نمایید جانور مرتبط با ایزد شَخَر (سَحَر) مار می باشد. این ماجرا هنگامی جالب تر می شود که بدانیم که در کتاب اشعیا و متون کهن ایزدبانوی سَحَر مادر هیلل همتای عَثَر می باشد. و اینکه در تورات کنونی این مار هست که آدم و حوا را می فریبد. البته به نظر مار یا شیطن در متون ادیان ابراهیمی مذکر است. در پایان باید بگویم شباهت ها و تفاوت های لوسیفر یا کوکب النهار (زهره صبح) را با ابلیس در قرآن مجید ملاحظه نمودید بنده نتیجه گیری خاصی نمی نمایم. اما آنچه از شواهد پیداست به نظر بفومت مورد پرستش شیطن پرستان و بعضی مجامع مخفی همین عَثَر یا عَثتر تجلی مذکر سیاره زهره صبح باشد. @soltannasir
تصویر اصلی سنگ نگاره ای یافت شده در جنوب عربستان که در سمت چپ آن یک بز کوهی را مشاهده می نمایید. و در سمت راستش نیز سه عدد غزال عربی یا اوریکس عربی یا تیزشاخ عربی را مشاهده می نمایید این دو حیوان بر طبق نظر محققین با ایزد عَتر یا عَثتر که یک ایزد مذکر و تجلی سیاره زهره صبح است مرتبط است. وی بر طبق متون راس الشمره در هنگام مرگ بعل خواست بر سریر بعل تکیه بزند. اما در هاویه سقوط می نماید و شهریار جهان زیرین می شود. در متن کتاب اشعیا و متون کهن تر از الواح چرخه بعل در راس الشمره این داستان در مورد تلاش وی برای تکیه زدن بر تخت ال و سپس سقوطش می باشد. لینک های زیر برای مطالعه بیشتر توصیه می شود: 👇 https://en.m.wikipedia.org/wiki/Lucifer https://en.m.wikipedia.org/wiki/%CA%BFA%E1%B9%AFtar https://en.m.wikipedia.org/wiki/Atarsamain https://en.m.wikipedia.org/wiki/Nubian_ibex https://en.m.wikipedia.org/wiki/Arabian_oryx https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%DB%8C%D8%B2%D8%B4%D8%A7%D8%AE_%D8%B9%D8%B1%D8%A8%DB%8C @soltannasir
https://t.me/soltannasir/4424 کتاب محبوب المحبین و مطلوب الواصلین اثر سعدالدین حمویی https://t.me/DAYERATOL_MAAREF
سجنجل الارواح فی نقوش الالواح شیخ سعد الدین حمویه خطی @soltannasir
https://t.me/soltannasir/4426 سجنجل الارواح فی نقوش الالواح شیخ سعد الدین حمویه خطی @soltannasir
تصویر مقبره عارف کامل شیخ سعدالدین حمویه از شاگردان شیخ ولی تراش نجم الدین کبری در بحرآباد جوین خراسان  آنم که جهان چون حلقه در مشت منست وین قوت حق ز قوت پشت منست کونین و مکان و هر چه در عالم هست در قبضه قدرت دو انگشت منست حق جان جهان است و جهان جمله بدن ادراک و لطایف و حواس آمد تن افلاک و عناصر و موالید اعضا توحید همین است و دگرها همه فن یک نقطه الف گشت و الف جمله حروف در هر حرفی الف به اسمی موصوف چون نقطه تمام گشت و آمد به سخن ظرفی است الف نقطه از آن چون مظروف از لام دو زلفین تو حالی دارم وز سین دهان تو زلالی دارم وز صاد دو چشم تو که صیاد دل است در دام حرام تو حلالی دارم بن مایه : مقدمه المصباح فی التصوف تصحیح نجیب مایل هروی رباعیات سعدالدین حمویه @soltannasir
https://t.me/soltannasir/4428 ترجمه کتاب التجلیات شیخ اکبر محمد محی الدین ابن عربی https://t.me/DAYERATOL_MAAREF @soltannasir
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند آیینه تاریک جادو بخش اول @soltannasir
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند آیینه تاریک جادو بخش دوم @soltannasir
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند آیینه تاریک جادو بخش سوم @soltannasir
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند آیینه تاریک جادو بخش چهارم @soltannasir
{ [در باب قوم یهود و شرارت ذاتی ایشان.] اکنون و در این جا از ذات شریر قوم گردنکش یهود خواهم گفت که پس از آن که مدت کوتاهی هاگارها (هاجریان=مسلمین) را پشتیبان خود دیدند، عزم 👈تجدید بنای هیکل سلیمان کردند. نخست محلی را پیدا کردند که قدس مقدسات خوانده می شد، و در آنجا پی و بنای هیکل را ریختند تا جایگاه نمازگزاران باشد. اما اسماعیلیان (اعراب) بر آنان حسد بردند و ایشان را از آنجا راندند و آنجا را نمازگاه خود کردند. پس یهودیان در جایی دیگر پی هیکلی را ریختند، تا در جای دیگری برای نماز خود جا داشته باشند. آنجا بود که طرح شریرانه خود را هم ریختند، عبارت از جاری کردن خون در اورشلیم از کران تا کران، و راندن همه مسیحیان از آن شهر. اینک یک تن از سران اسماعیلیان (اعراب) یک بار رفت تا خودش تنها در نمازگاه آنان به نیایش با خداوند بپردازد. آنجا به سه تن از بزرگان یهود برخورد؛ که دو رأس خوک را کشته بودند و لاشه ها را به جایگاه نماز مسلمانان آوردند و خون آن حیوانات را بر دیوارها و کف آن مکان پاشیدند. این مرد تا چشمش به آن ها افتاد، ایستاد و به ایشان اعتراض کرد. آنها هم پاسخی دادند، راه خود را کشیدند و رفتند. آن مرد وارد شد تا نماز بخواند. اما چون آن منظره شنیع را دید شتابان برگشت تا آن دو تن را بگیرد. اما آنها را پیدا نکرد. دیگر چیزی هم نگفت و به خانه اش بازگشت. پس از آن عده زیادی از مردم به آنجا آمدند و متوجه ارتکاب آن عمل زشت شدند و خبر در شهر پیچید. یهودیان به امیر خبر دادند که مسیحیان بوده اند که مرتکب هتک حرمت جایگاه نماز شده اند. امیر دستور داد و همه مسیحیان را جمع کردند. اینک، قصد داشتند تا همه را از دم تیغ بگذرانند، که همان مرد پیش آمد و خطاب به آنان گفت: چرا می خواهید خون این همه مردمان را به ناحق بریزید؟ از یهودیان بخواهید تا همگی حاضر شوند. من خود، عاملان آن عمل زشت را به شما معرفی میکنم.» همین که همه یهودیان حاضر شدند به میان آنها رفت و سه تن را گرفت که آنها را موقع ارتکاب جرم دیده بود. وقتی آن اشخاص شناخته شدند آنها را به مجازات های هولناک محکوم کردند تا به جرم خود اعتراف کردند. اما از آنجایی که امیر آنها (امیر عرب ها) یکی از 👈 یهودیان بود، دستور داد تا شش تن را به قتل آورند که عاملان اصلی ارتکاب آن جرم بودند. بقيه (یهودیان) آنها را رها کرد تا به خانمان خود بروند. }(کتاب تاریخ سبئوس فصل ۴۳ صص ۲۱۶ و ۲۱۷) نکته۱: شرارت ذاتی ایشان سر تیتر کتاب تاریخ سبئوس است و نوشته بنده نیست.  نکته۲: حکایت یاد شده مربوط به دوران خلیفه دوم عمر بن خطاب است. در متن حکایت امیر عرب ها (مسلمین) از یهودیان بر شمرده شده است. احتمالا وی یکی از یهودیان به ظاهر تازه مسلمان شده بوده و شاید هم یک آنوسی بوده است؟! می دانیم که طبق برخی روایات تاریخی  آنچنان که در الفتوح آمده کعب الاحبار یهودی در سفر خلیفه دوم به بیت المقدس به پیشنهاد وی مسلمان‌ شد. در مورد علاقه خلیفه دوم به وی مطالبی نقل شده است. شاید وجود وی عامل حمایت‌ خلیفه دوم و جانشینش از جهودان بوده باشد. معاویه و عمروبن عاص و... در برهه ای بر فلسطین حکم راندند که‌ معاویه ممکن است نسب یهودی داشته باشند. علی ای حال اینکه سبئوس امیر عرب ها در فلسطین را دارای نسب یهودی می شمرد جای تامل دارد. نکته۳: در حکایت یاد شده این شرارت به تمام مردم یهودی نسبت داده شده است حال آنکه از اثنای حکایت می توان دریافت که این شرارت نقشه روسای قوم یهود بوده و ظاهرا سایر یهودیان از آن بیخبر بوده اند.  🔶 تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها به یاد دارم در دوره کودکی چون می خواستیم به سر کوچه برویم و بازی کنیم مادربزرگ بنده مانع می شدند و گاه می گفتند اگر سر کوچه بروید پیرزن های یهودی شما را می دزدند و بعد کلیه های شما را در می آورند. شاید این حکایت عامیانه را بسیاری از خوانندگان با اندکی تفاوت شنیده باشید. مادربزرگ بنده اساسا اطلاعی از آدرنوکروم و ارتباط آن با غدد فوق کلیوی نداشت. نکته جالب در این حکایت این است که چرا پیرزن گبر نه ؟ چرا پیرزن ارمنی نه؟ چرا آشوری نه؟ چرا سنی نه؟ چرا باید کلمه یهودی بکار رود؟ درست است که احتمالا دامن اکثر یهودیان از چنین اتهاماتی پاک و مبرا است. اما همواره بدین نکته توجه نمایید که تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها در اروپای مسیحی در برهه ای مسلمین بر اندلس و سیسیل حکومت می کردند. در نوشته های اروپایی تا جایی که بنده اطلاع دارم از مسلمین به نیکی یاد نشده اما _تا جایی که بنده دیده ام_ به آنان اتهام جادوگری و کودک کشی نسبت داده نشده است. اما به یهودیان چنین نسبت هایی داده شده است. سخن بنده این است که حداقل عده قلیلی از یهودیان در گذشته و حتی اکنون به چنین اعمالی مبادرت می ورزند و چون یهودیان در اکثر جوامع اقلیت هستند این شرارت به تمامی جامعه یهودیان تعمیم داده می شود. @soltannasir
فرارسیدن ایام ضربت خوردن، قرآن ناطق اسدالله الغالب شمس المشارق و المغارب مولی الموحدین حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام بر فرزند بزرگوارش حضرت صاحب الزمان عجل الله و همه شیعیان و محبین حضرتش تسلیت و تعزیت باد.  🖤نخستین شب از شب های قدر است ما را از دعای خیر خویش محروم نکنید. @soltannasir
@soltannasir                 {جوشن کبیر ۱} در ایام ماه مبارک رمضان هستیم. خداوند جمیع  مومنین و مومنات را و آنهایی که در آینده قرار است به جمعشان اضافه شوند را از شر بلیات زمینی و آسمانی حفظ نماید ان شاالله در شب های قدر هستیم و در این شب ها ما شیعیان به خواندن دعای جوشن کبیر مبادرت می ورزیم. مطلبی است که چند سال است که تصمیم دارم بنویسم اما متاسفانه توفیق نیافتم ان شاالله امسال خداوند یاری دهد و توفیق یابم که بنویسم. در این مطلب شباهت جوشن کبیر با فقراتی از هرمزد یشت اوستا را نشان خواهم داد. هدف بنده تنها نشان دادن بعضی شباهت ها می باشد نه چیز دیگر. دعای جوشن کبیر دعایی است که در آن هزار و یک اسم و صفت الله جل جلاله آمده است. در مورد شان نزول این دعای مبارک و خاص مرحوم کفعمی در بلدالامین و مصباح خویش اینگونه آورده که‌ حضرت امام سجاد علیه‌السلام‌ از پدر خود اباعبدالله الحسین علیه‌السلام‌ و ایشان‌ از حضرت امام العوالم علی بن ابی طالب علیه‌السلام‌ و ایشان‌ نیز از سید المرسلین محمد مصطفی صلی الله علیه و آله نقل‌ کرده‌اند که در یکی‌ از غزوات که‌ پیامبر صلوات الله علیه زرهی‌ سنگین‌ پوشیده‌ بودند و آن‌ زره‌ جسم‌ مبارک ایشان‌ را اذیت‌ می‌کرد، جبرئیل علیه السلام نازل‌ شد و ضمن‌ اعلام‌ سلام‌ الله جل جلاله بر پیامبر، خواندن‌ این‌ دعا را به‌ جای‌ پوشیدن‌ آن‌ زره‌ به‌ پیامبر صلوات الله علیه توصیه‌ کرد و گفت‌: که‌ این‌ دعا امان‌ حضرتش و امت اوست‌. بنابراین‌ روایت‌، هر کس‌ این‌ دعا را هنگام‌ خروج‌ از خانه‌اش‌ بخواند خدا او را حفظ‌ می‌کند و ثواب بسیار به‌ او می‌دهد و هر کس‌ آن‌ را بر کفنش‌ بنویسد از عذاب [قبر] مصون‌ می‌ماند. حال بدون هیچ مقدمه ای به سراغ هرمزد یشت از مجموعه اوستا می رویم. مطالب داخل[ ] متعلق به بنده است و سایر بخش ها ترجمه استاد پورداود است به فقرات زیر توجه نمایید: 👇 {هرمزد پشت ۱: زرتشت از اهورامزدا پرسید: ای اهورامزدا (تو ای) مقدس ترین خرد آفريننده جهان مادی، ای پاک در کلام مقدس چه چیز قادر تر؛ چه چیز پیروزمندتر؛ چه چیز بلند رتبه تر؛ چه چیز برای روز واپسین مؤثرتر است. ۲: چه چیز پیروزمندترین؛ چه چیز چاره بخش ترین؛ چه چیز به خصومت دیوها و مردم بهتر غلبه کند در سراسر جهان مادی چه چیز بیشتر در اندیشه (انسان) اثر نماید در سراسر جهان مادی چه چیز بهتر وجدان را پاک کند ۳: آنگاه اهورامزدا گفت: ای سپنتمان زرتشت اسم ما و امشاسپندان در کلام مقدس قادرتر؛ پیروزمندتر؛ بلند رتبه تر؛ برای روز واپسین مؤثرتر است. ۴: این پیروزمندترین؛ این چاره بخش ترین است این است آنچه بهتر به خصومت دیوها و مردم غلبه کند. این است آنچه در سراسر جهان مادی بیشتر در اندیشه اثر نماید. این است آنچه در سراسر جهان مادی بهتر وجدان را پاک کند. ۵: زرتشت گفت ای اهورامزدای پاک مرا از آن اسم خود که بزرگ تر و بهتر و زیباتر و در روز واپسین مؤثرتر و فیروزمندتر و چاره بخش تر و بهتر به خصومت دیوها و مردم غلبه کننده است آگاه ساز ۶: تا آنکه من به همه دیوها و مردم ظفر یابم، تا آنکه من به همۀ جادوان و پری ها چیره شوم تا آنکه کسی به من غلبه نتواند نمود نه دیو نه انسان؛ نه جادو و نه پری. ۷: آنگاه اهورامزدا گفت: ای زرتشت پاک کسی که از او سئوال کنند. [نخست] اسم من است(پ ن ۱ : یعنی که اهورامزدا سرچشمه علم و معرفت است همه چیز را باید از او درخواست و سوال نمود) دوم کسی که گله و رمه بخشنده است، سوم کسی که تواناست، [قادر، قدیر، مقتدر] چهارم بهترین راستی، [صادق] پنجم (مظهر) کلیه نعم پاک آفریده مزدا [منعم] ششم منم خرد هفتم منم خردمند [حکیم] هشتم منم دانایی نهم منم دانا [علیم]. ۸ : دهم منم تقدّس، یازدهم (منم) مقدّس[قدوس] دوازدهم اهورا، سیزدهم زورمندترین، [قوی، شدید القوی] چهاردهم (منم) کسی که دست خصومت به او نرسد، پانزدهم مغلوب نشدنی، [عزیز] شانزدهم کسی که پاداش (هر یک را) در خاطر نگهدارد،[الحسیب، دیان] هفدهم (کسی که) همه را نگهبان است.[رقیب حفیظ] هیجدهم همه را درمان بخش است[شافی] نوزدهم منم آفریدگار[خالق، باری، صانع] بیستم منم آنکه موسوم است به مزدا.[علیم، حکیم] ۹: ای زرتشت تو باید شبانه روز مرا با نیاز برازنده زور بستایی (این چنین) من اهورامزدا برای یاری و پناه به سوی تو آیم، سروش مقدس برای یاری و پناه به سوی تو آید، آب ها و گیاهان و فروهر پاکان (نیز) برای یاری و پناه به سوی تو آیند. ۱۰: ای زرتشت اگر تو را خواهش غلبه نمودن است، به خصومت دیوها و مردم و جادوان و پریها به کَوی ها و کَرپَنهای ستمکار و راهزنان دوپا و گمراه کنندگان دوپا و گرگهای چهارپا. ۱۱: و به لشکر دشمن با سنگر فراخ با درفش بزرگ و درفش بالا برافراشته و درفش گشوده و درفش خونین به دست گرفته، پس در همه روزها و شب ها این اسامی را آهسته زمزمه کن. } ادامه...👇 @soltannasir
@soltannasir                { جوشن کبیر ۲ } ادامه...👇 { ۱۲: منم پشتیبان و منم آفریننده[خالق، باری، صانع] و نگهبان، منم شناسنده و مقدس ترین خرد، چاره بخش نام من است، چاره بخش ترین نام من است، پیشوا نام من است، بهترین پیشوا نام من است،[الوالی] اهورا نام من است، مزدا نام من است،[حکیم، علیم] پاک نام من است، پاک ترین نام من است،[سبحان،طاهر، زکی] فرهمند نام من است، فرهمندترین نام من است، [ذاالجلال و الاکرام، ذالفخر و البها] بسیار بینا نام من است، بسیار بیناتر نام من است [بصیر، شهید] دوربین نام من است دور را بهتر بیننده نام من است. ۱۳: پاسبان نام من است.[حفیظ، رقیب] پشت و پناه نام من است، آفریدگار نام من است،[خالق، باری، صانع] نگهدار نام من است، [مهیمن] شناسنده نام من است بهترین شناسنده نام من است،[علیم] پرورنده نام من است [رب] کلام پرورش نام من است [متکلم] جویای سلطنت نیکی نام من است، کسی که بیشتر جویای سلطنت نیکی است نام من است،[سلطان، مالک الملک، الملک] شهریار دادگـر نــام مــن است، دادگرترین شهریار نام من است. [العدل، احکم الحاکمین] ۱۴ (کسی که) نفریبد نام من است (کسی که) فریفته نشود نام من است (کسی که) به ستیزگی غلبه کند نام من است، کسی که به یک ضربت فتح کند نام من است،[فتاح، خیرالفاتحین] (کسی که) به همه شکست دهد نام من است، آفریننده کل نام من است، [خالق کل شی] بخشاينده تمام نعمتها نام من است، بخشنده بسیار خوشی ها نام من است، بخشایشگر نام من است.[ رحمن رحیم] ۱۵ (کسی که) به اراده خود نیکی کند نام من است، [رحیم] کسی که به اراده خود پاداش رساند نام من است،[دیان] سودمند نام من است، [نافع] نیرومند نام من است، [قوی] نیرومندترین نام من است،[شدید القوی] پاک نام من است، [سبحان، زکی، طاهر، قدوس] بزرگ نام من است، [عظیم، کبیر] برازنده سلطنت نام من است، به سلطنت برازنده ترین نام من است، [مالک الملک، ملک، سلطان] دانا نام من است، [علیم]داناترین نام من است. [اعلم العالمین](کسی که) دور را نگران است نام من است، این چنین است نامهای (من). ۱۶: و کسی که برای من در این جهان مادی ای زرتشت این اسامی را آهسته زمزمه کنان و به آواز بلند در روز و شب بخواند. ۱۷: کسی که (آن ها را) در برخاستن یا در وقت خوابیدن، در وقت خوابیدن یا در وقت برخاستن در وقت کُشتی بستن یا کُشتی باز کردن، در وقت از جایی به جایی رفتن یا (در وقت) از ناحیه و مملکت به سوی مملکت دیگر سفر رفتن بخواند. ۱۸ به چنین کسی نه در این روز و نه در این شب کارد کارگر شود، نه تبرزین؛ نه تیر؛ نه خنجر؛ نه گرز؛ که از طرف خشمی که باطنش پر از دروغ است بدو حواله شود سنگهای فلاخن بدو نرسد. ۱۹: و این بیست اسامی مانند 👈جوشن پشت سر و زره پیش سینه به ضد گروه غیر مرئی دروغ و نابکاران ورنا و کیاذه تبه کار و به ضد اهریمن مفسد ناپاک به کار رود، چنان که گویی هزار مرد از یک مرد تنها محافظت کند. }(کتاب یشت ها ترجمه پورداود ویراست جدید بخش هرمزد یشت) نکته ۱: همانطور که بالاتر نوشتم اسما معادل نام های اهورامزدا در هرمزد یشت را فقیر داخل [ ] نوشتم. چون تصمیم داشتم مطلب را سریع آماده کنم بر روی معادل سازی دقیق اسما وقت نگذاشتم و تنها همان اسمایی که در هنگام نگارش به خاطر متبادر شد را نوشتم. احتمالا بعضی خوانندگان خوش ذوق ما در هنگام مطالعه، اسمایی دیگر نیز در خاطرشان بیاید. نمی گویم که تمام اسمایی که به عنوان معادل نام های مزدایی نوشته ام عینا همان معنی را می دهد اما معنیشان بسیار نزدیک است.  زرتشتیان برای اهورامزدا صد و یک نام می شمارند که شماری از این نام ها در هرمزد یشت آمده است. نکته ۲ : همانگونه که ملاحظه نمودید در دین زرتشتی نیز نام های اهورامزدا چون جوشنی برای زرتشت در مقابل دیوان و ددان غیر مرئی است و هم اینکه خواندنش در روز و شب _با اخلاص_ باعث می شود که تیر و تبرزین و خنجر و گرز بر پیکر وی موثر نشود. و این عینا مشابه شان نزول دعای جوشن کبیر توسط جبرئیل بر پیامبر صلوات الله علیه است. اینجا ممکن است بخاطر این تشابه سلفیان سنی بگویند که رافضی گری (تشیع) همان آیین مجوسی است و یا باستان گرایان ملحد بگویند که شیعیان این رسم را از اوستا برداشته اند یا اسلام توسط سلمان فارسی(محمدی) درست شده است. ما را با ادعاهای این جماعت جاهل کاری نیست. در هر دو روایت شما شاهد یک منشا غیبی و آسمانی برای تعلیم اسما و جوشن دانستن آن می باشید. در روایت زرتشتی دادار اورمزد اهوره به زرتشت اسما را تعلیم می دهد و در روایت اسلامی امین وحی جبرئیل علیه السلام به حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه. نقل کردن این شباهت از سوی بنده نیز برای نشان دادن منشا آسمانی مشترک برای نزول این اسما الهی است. پایان @soltannasir
شهادت قرآن ناطق، شمس المشارق و المغارب اسدالله الغالب امام العوالم، حضرت امیرالمومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام بر فرزند بزرگوارش حضرت صاحب الامر عجلّ الله  و همه شیعیان و محبین حضرتش تسلیت و تعزیت باد. @soltannasir 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
☝️☝️ 👇 چند روزی سرگرم کتاب«القیادة في المجتمع العربي الاسلامي قبل الاستعمار» بودم که ده‌ها محقق از تونس و اردن و یمن و سوریه و قطر و مراکش با تخصص‌هایی در تاریخ و زبان‌شناسی‌ و فلسفه و علوم سیاسی کتاب بالا را با مقالات متعددی تألیف کردند تا ویژگی‌های رهبری جوامع عربی-اسلامی پیشااستعماری را مطالعه کنند. بخش جالبی از آن مقالات فؤاد صلاحي است كه به زندگی رهبران دولت‌های زیدیه در یمن می‌پردازد که آخرین آنها امام احمدبن‌یحیی(1891-1962)بود که برای به حداکثر رساندن اعتبار و منزلت و قداست خود نیروی تبلیغاتی وسیعی را صرف این می‌کرد تا به پیروان و مخالفانش إلقا کند که او زبان جنیان را می‌داند و نه تنها با آنها در ارتباط است بلکه از آنها  برای مجازات مخالفانش هم استفاده می‌کند. شما کتاب«تحفة المجيب على اسئلة الحاضر والغريب»شیخ مقبل الوادعی رهبر سلفیه‌ی مدرن یمن را ببینید که از آمریکا تا آلمان از سودان تا بریتانیا از او استفتاء كرده‌اند و او پاسخ داده که یک فصل کامل آن به پرسش‌های جهان مدرن از قطب سلفیه‌ی مدرن به اجنه و ازدواج با اجنه و آیا جنیان سلفی هم دارند یا خیر اختصاص دارد. جالب است در بحث امکان ازدواج انسان با اجنه می‌‌گوید: هیچ مانعی ندارد اما امام مالک این را بد می‌شمرد که زنی حامله از خانه بیرون آید و از او بپرسند شوهرت کیست؟و او بگوید یکی از جنیان است، امری که باعث می‌شود که راه زنا و توجیه فسق و فجور گشوده شود. شیخ مقبل الوادعی در کتابش بسیار در عادی‌سازی روابط جنیان با مردم کوشیده به طوری که در مجالس درس نقل می‌کند دختری از جنیان حضور می‌یافت حفظ قرآن می‌کرد و با استاد قهوه میل می‌کرد. امروز هم که می‌بینید در یمنِ مبتلا به «قات» ضرب‌المثلی دارند که«القات قوتُ الصالحین» با این پیشینه هیچ جای تعجبی نمی‌ماند.
@soltannasir   { شواهدی بر وجود جنیان اهل سنت ۱ } بسم الله الرحمن الرحیم همانگونه که پیشتر اینجا نوشته ام ما نه تنها جنیان اهل سنت داریم بلکه جنیان سلفی مسلک نیز داریم : 👇 https://t.me/soltannasir/1832 در اینجا نوشتم که ما جنیان سلفی هم داریم که متعلق به رهبر جماعت فاروقی کراچی پاکستان می باشند. شاید خیلی خوانندگان ندانند اما ما هم صوفیان دیوبندی داریم که از نظر اعتقادی به سلفیان نزدیکند و هم صوفیان سلفی و شبه سلفی نیز داریم. شاید صوفی وهابی نداشته باشیم اما سلفی داریم. جنیان صدر اسلام که توسط رسول خدا و مولی علی بن ابی طالب و سلمان فارسی وارد جرگه مسلمین شده اند تا آنجا که بنده تحقیق نموده ام و یافته ام تقریبا جملگی شیعه می باشند اینکه گروهی از آنها از جرگه مسلمین خارج شده باشند یا به جرگه اهل سنت پیوسته باشند بعید نیست اما اگر اتفاق هم افتاده باشد هم بسیار جزیی است. اما جنیان مسلمان منحصر در دوره صدر اسلام و زمان رسول الله صلوات الله علیه نیستند. بلکه تعداد کثیری از طوایف آنها توسط پیران و مشایخ طریقت های مختلف صوفیه و  گاه بعضی اولیای دیگر که ممکن است اهل طریقت نبوده باشند یا حتی امام زاده ها وارد جرگه مسلمین شده اند. بنابراین نه جنیان شیعه منحصر به صدر اسلام و زمان پیامبر هستند نه جنیان اهل سنت. برآوردهای بنده اینگونه است که در میان آن دسته از جنیانی که در روی زمین مادی ما در بُعد خویش ساکن هستند. اگر جنیان اهل سنت بیشتر از شیعه نباشند کمتر هم نیستند. هر چند نظر بنده این است که بیشتر از شیعه می باشند. پ ن: اینکه می نویسم روی زمین، پیشتر نوشته ام طبق نظر اساتید و بزرگان، جنیان (موجودات آتشی) ۵۳ نژاد هستند که به ۷۸۷ خاندان تقسیم می شوند ٣٥  نژاد روی زمین ما و ۱۸ نژاد در نقاط دیگر ساکن هستند.  در مورد چند و چون نژادهای خارج از زمین مادی اطلاعات نسبتا اندک است. این را به تجربه خویش در دیده ها و شنیده هایم از طریقت های صوفیه اهل سنت اعم از نقشبندیه و قادریه و چشتیه و شاذلیه و تیجانیه و.. می گویم. داشتن مریدان جن و لشکر جنیان در بین طریقت های صوفیه معاصر بسیار مرسوم است. و آقایان علما و دوستدارانشان بالا بروند پایین بروند این وادی متعلق به اهل طریقت است. و اهل طریقت در این وادی در جهان اسلام حرف اول را می زنند. چنانچه در بخش علمی علوم غریبه آقایان علمای عامل حرف اول را می زنند.  اساتید واقعی که در مجاز کمتر یافت می شوند خود می دانند که فقیر چه می گویم.  اکنون به حکایاتی که در ادامه می آید توجه نمایید این حکایات از لابه لای کتب شرح حال صوفیه گلچین شده است. حکایتی از  شیخ حسن قازانقایی برزنجی از مشایخ قادریه : 👇 {حاج حیدر روایت کند از ملاصالح حافظ رحمه الله که گفت: یکسال در حضور مبارک حضرت پیر ما قدس الله تعالی سره العزیز (سید شیخ حسن قازانقایی برزنجی) عازم زیارت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام بودیم و بطرف سامرا می رفتیم. نزدیک غروب در صحرایی بی آب و علف نزول کردیم. آن حضرت فرمودند شب را اینجا توقف کنیم عرض کردم : قربان در مشکها آب نداریم، فرمودند : خدا بزرگ است. سپس کف پای چپش را روی پای راستش گذاشت و صیحه یی سخت مهیب بکرد. اندکی از آن پس جمعی از اطفال عرب که هر کدام مشکی یا دو مشک آب بر دوش داشتند بسوی ما آمدند، و آب مشک ها را تماما بما دادند. ما از آن آب که کودکان آوردند برای آشامیدن و وضو و جز آن استفاده کردیم. از آن حضرت پرسیدم نه چشمه یی در این نزدیکی ها هست و نه دهی این آب را از کجا آوردند؟ فرمودند طایفه ای از جنیان مرید من اند و در کنار دجله و فرات سکونت دارند من آنها را صدا زدم و آنها نیز دانستند که ما آب نداریم و این آب را برای ما آوردند. }(کتاب منبع الانوار در مقامات و احوال  سید شیخ حسن قازانقایی برزنجی مشهور به پیر قره چی وار ص ۱۹۶ ) ادامه...👇 @soltannasir