eitaa logo
نوستالژی
60هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
5.1هزار ویدیو
1 فایل
من یه دختردهه‌ هفتادیم که مخلص همه ی دهه شصتیاوپنجاهیاس،همه اینجادورهم‌ جمع شدیم‌ تا خاطراتمونومرورکنیم😍 @Adminn32 💢 کانال تبلیغات 💢 https://eitaa.com/joinchat/2376335638C6becca545e (کپی باذکر منبع مجازه درغیر اینصورت #حرامم میباشد)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعـای روز اول مـاه مبـارک رمضـان هرروز باهم‌ بخوانیم...❤️ •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
مدال ندادن... - @mr30tv.mp3
5.8M
صبح 22 اسفند کلی حال خوب و انرژی تقدیم لحظاتتون😍❤️ •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
19.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مواد لازم : ✅ ۱۵۰ گرم خرما ✅ یک پیمانه ارده ✅ نصف پیمانه شیره خرما ✅ یک عدد تخم مرغ ✅ یک قاشق چایخوری وانیل ✅ یک قاشق چایخوری بیکینگ پودر ✅ یک لیوان آرد بریم که بسازیمش.😋 •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
4_5929332532586745254.mp3
8M
🛑📖 (تحدیر) جزء اول قرآن کریم ⏱زمان: ۳۳ دقیقه •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
نوستالژی
#هر_روز_یک_جزء 🛑📖 #تندخوانی(تحدیر) جزء اول قرآن کریم ⏱زمان: ۳۳ دقیقه •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://e
دوستان انشالله به روال سال قبل تصمیم داریم روزی یک جزء قرآن باهم قرائت کنیم😍
یادتونه یه مدت همه واسه عروسک هاشون لباس می دوختن •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
جشن تکلیف های دهه شصتی چه صفایی داشت درسته تجملات الان رو نداشت ولی خیلی بهمون خوش میگذشت🥲 •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
💫 یکی از دانشمندان بزرگ، در روزگاران قدیم، به همراه شاگردانش از کوچه ای رد می شد او مرد حکیم و دانشمندی بود و شاگردان زیادی داشت... آن روز یکی از شاگردانش سوالی پرسیده بود و او داشت جواب سوالش را می‌داد که ناگهان مردی با لباس های پاره پاره در حالی که می خندید! جلوی آنها را گرفت، همه با یک نگاه فهمیدند که آن مرد دیوانه است مرد دیوانه جلوی مرد دانشمند آمد و مستقیم توی چشم هایش نگاه کرد و خندید، بعد هم بدون اینکه به شخص دیگری نگاه کند از آنجا رفت... مرد دانشمند به دیوانه حرفی نزد ولی از رفتار او ناراحت شد... مرد دانشمند وقتی به خانه برگشت به خدمتکار دستور داد جوشانده برایش درست کند خدمتکار با تعجب پرسید: "جوشانده را برای چه کسی میخواهید؟" او جواب داد: "برای خودم" خدمتکار گفت: "ولی آقا شما این جوشانده را به دیوانه ها می دهید بخورند چرا حالا خودتان می خواهید از آن بخورید؟ "😥 گفت: "درست است اما امروز برایم اتفاقی افتاد که بهتر است از این جوشانده بخورم" خدمتکار پرسید: " چه اتفاقی؟!!" جواب داد: " امروز وقتی با شاگرد هایم از کوچه رد میشدیم دیوانه ای نزدیک ما آمد و از بین همه فقط به من نگاه کرد و خندید!" خدمتکار با تعجب پرسید: " خب چه اشکالی دارد دیوانه ها از این کارها زیاد می کنند"😬 مرد دانشمند جواب داد: " اگر شباهتی بین من و خودش احساس نمی‌کرد و ذره ای دیوانگی در چهره من نمی دید از بین آدم‌ها به من نمی خندید، گویی او، همجنس خودش را شناخته بود، پس بهتر است تا دیوانه نشده‌ام این جوشانده را بخورم! 👈 هر انسانی به سمت کسی می‌رود که بین خودش و او شباهتی احساس کند "😶 با حرف دانشمند، خدمتکار سخت به فکر فرو رفت و مشغول آماده کردن جوشانده شد... داستانهای جوامع‌الحکایات و قابوسنامه •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f