eitaa logo
نوستالژی
60.2هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
4.8هزار ویدیو
1 فایل
من یه دختردهه‌ هفتادیم که مخلص همه ی دهه شصتیاوپنجاهیاس،همه اینجادورهم‌ جمع شدیم‌ تا خاطراتمونومرورکنیم😍 @Adminn32 💢 کانال تبلیغات 💢 https://eitaa.com/joinchat/2376335638C6becca545e (کپی باذکر منبع مجازه درغیر اینصورت #حرامم میباشد)
مشاهده در ایتا
دانلود
مولای غایب غریبم!سرسلامت باد ما را در غم بابای شهیدت پذیرا باش ای غمگین ترین شیعه در عصر غیبت. 💔 (ع)◼ برشیعیان جهان تسلیت باد🖤 •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
۲ مهر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎵 امام زمان تو روضه بخوان 🎵 از این غم دوری نمانده توان 🎤 حاج 🏴 (ع)◼ •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
۲ مهر ۱۴۰۲
پاییز کودکی... - پاییز کودکی....mp3
5.49M
صبح 2 مهر کلی حال خوب و انرژی تقدیم لحظاتتون😍❤️ •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
۲ مهر ۱۴۰۲
36.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هرسال نزدیکای پاییز اکثرخانوما مشغول رپ پختن میشن و رب یکسالشون‌ رو می‌پزند. روزای اخر تابستون از کنار خیلی خونه ها که رد میشی بوی خوب پختن رب میاد. واقعا درست کردن رب اونم رو هیزم یه لذت خاصی داره. بریم که بااین‌ خانوم زیبا همراه بشیم. بریم که بسازیمش.😋 •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
۲ مهر ۱۴۰۲
503_20965967265019.mp3
6.14M
🎵 سلام ای پناه دل شیعه‌ ها 🎵 بازم عالمی مبتلای شما 🎤 حاج 🏴 (ع)◼ •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
۲ مهر ۱۴۰۲
این آیینه شمعدان های قدیمی که مامانا داشتن کیا یادشونه مادربزرگ من هنوزم داره البته خودش نیست ولی آینه شمعدون هست،برا جهیزیه ش نبوده البته وقتی از سوریه اومدن‌ خریدن🥲 •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
۲ مهر ۱۴۰۲
اونروزا هرمامانی‌ یکی از این دمپایی ها داشت😄 •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
۲ مهر ۱۴۰۲
💫 آورده‌اند که شخصی به مهمانی دوست خسیس رفت. به محض این که مهمان وارد شد. میزبان پسرش را صدا زد و گفت: پسرم امروز مهمان عزیزی داریم، برو و نیم کیلو از بهترین گوشتی که در بازار است برای او بخر.پسر رفت و بعد از ساعتی دست خالی بازگشت. پدر از او پرسید: "پس گوشت چه شد؟!" پسر گفت:" به نزد قصاب رفتم وبه او گفتم از بهترین گوشتی که در مغازه داری به ما بده،قصاب گفت: "گوشتی به تو خواهم داد که مانند کره باشد."با خودم گفتم اگر این طور است پس چرا به جای گوشت کره نخرم، پس به نزد بقال رفتم و به او گفتم: "از بهترین کره ای که داری به ما بده.او گفت: کره ای به تو خواهم داد که مثل شیره ی انگور باشد"، با خود گفتم اگر این طور است چرا به جای کره شیره ی انگور نخرم پس به قصد خرید آن وارد دکان شدم، و گفتم از بهترین شیره ی انگورت به ما بده، او گفت:" شیره ای به تو خواهم داد که چون آب صاف و زلال باشد، با خود گفتم اگر این طور است چرا به خانه نروم، زیرا که ما در خانه به قدر کفایت آب داریم.این گونه بود که دست خالی برگشتم. " پدر گفت: "چه پسر زرنگ و باهوشی هستی؛ اما یک چیز را از دست دادی، آنقدر از این مغازه به آن مغازه رفتی که کفشت مستهلک شد."پسر گفت: "نه پدر، کفش های مهمان را پوشیده بودم!!" •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
۲ مهر ۱۴۰۲