eitaa logo
تحقیقی پیرامون فلسفه،عرفان و تصوف
703 دنبال‌کننده
240 عکس
60 ویدیو
54 فایل
✅مکتب اهل بیت علیهم السلام=مکتب تفکر و تدبر ارتباط با ادمین(لطفا فقط پیشنهادات و انتقادات): https://harfeto.timefriend.net/16750254869358 کانال تلگرام: t.me/sonnat_voice
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ابطال فلسفه دلیل بعثت رسول الله صلی الله علیه و آله مرحوم میرزا محمد تنکابنی در کتاب قصص العلماء خویش می نویسد: و(صاحب جواهر ) از حکماء (فلاسفة) مذمت بسیار داشت به حدی که از او منقول است که: والله مابعث محمد بن عبدالله إلا لإبطال الحكمة" الفلسفة") قسم بخدا که محمدبن عبدالله (صل الله عليه وآله وسلم) مبعوث نشد مگر برای ابطال حكمة (فلسفة) 📚منبع: قصص العلماء ص۲۵۸/میرزا محمد تنکابنی/ناشر:کتابفروشی علمیه اسلامیة/تهران @sonnat_voice
⛔️فلسفه و خدمت به دین مصطفی ملکیان (فیلسوف و شاگرد اقای مصباح یزدی ) می گوید: «نكته مهم ديگر اين كه گويا, پيش فرضِ آنها كه در اثبات فلسفه اسلامى و دينى پافشارى مى كنند اين است كه فلسفه به دين خدمت مى كند, امّا به راستى اگر فلسفه, دينى باشد چه خدمتى به دين مى كند. آيا شمار معتقدان به دين را بيشتر مى كند؟ بى شك, هر كه به صورت جدّى به فلسفه روى آورده است از دين دور شده است. آنها كه با فهم عرفيِ خود به دين روى مى آورند وبه آن نزديك مى شوند, بيشتر ملتزم به دين بوده و مانده اند. فلسفه چه كاركرد مثبتى براى يك دين خاص دارد كه اين چنين عاشق اين هستيم كه فلسفه ما آب و رنگ آن دين خاص را داشته باشد. كاركرد منفى فلسفه اين بوده است كه هرگاه فلسفه در جايى كندوكاو كرده و به همان اندازه دقت فلسفى بيشتر شده, بيشتر در مبانى دينى تشكيك صورت گرفته است. كسى نگفته كه هر چه فلسفه ما قوى تر شده, باورمان به دين تقويت شده است. دليل اين كه كسانى مانند غزالى و برخى ديگر از فلسفه روى گردان شدند اين بود كه معتقد بودند كه فلسفه, باورهاى دينى مردم را سست مى كند. به نظر من, آمار نيز مؤيد اين ادّعاست; يعنى هر كسى فلسفى تر, از دين دورتر; اگر كسى هم بگويد من با خواندن فلسفه ديندارتر شده ام, بايد آمار گرفت, شايد يك يا دو نفر اين گونه باشند, اما آيا به طور كلى ذهن هاى فلسفى ديندارتر شده اند؟ به نظر من خدمت به دين از دو راه ممكن است: معتقدم, اگر پيامبر صلی الله علیه و آله مى خواستند ابوذر و سلمان را با فلسفه مسلمان كنند هنوز هم سلمان مى گفت: يا رسول الله, مقدمه اول شما مثلاً با مقدمه چهاردهم تان, به گونه اى ناسازگار است. اساساً پيامبران و امامان علیهم السلام اين گونه عمل نمى كردند. امروزه نيز اگر كسى بخواهد مسلمان را مسلمان نگاه دارد يا غير مسلمان را به اسلام رهنمون شود, از اين راه ممكن نيست. چندى پيش داستان به اسلام گرويدن آقاى دكتر لگنهاوسن را از زبان خودش ـ در يكى از روزنامه ها ـ مى خواندم; براى من بسيار جالب بود. ايشان گفته بودند: فلسفه هرگز نمى تواند وجود خدا و هيچ كدام از مبادى دينى را اثبات كند, ولى اين كه منِ اگزيستانسياليست, مسلمان شدم از اين راه بود كه پيش خود گفتم ممكن نيست كه على بن ابى طالب علیه السلام دروغ بگويد, اگر على بن ابى طالب علیه السلام مى گويد: خدا هست, به يقين خدا وجود دارد. اين استدلال, از نگاه فلسفى, استدلال معيوبى است, ولى به نظر من, جنبه روان شناسى دينى اش بسيار درست است. انسانى كه على بن ابى طالب علیه السلام را مى بيند, نمى تواند دين على بن ابى طالب علیه السلام را نپذيرد; چرا كه امكان ندارد انسانى چنين ملكوتى, پاك, فروتن, راست گو, دروغ بگويد و چيزى را كه نيست, هست جلوه دهد» 📝پی نوشت: باید این نکته را دانست آنچه امروز به عنوان فلسفه و عرفان اسلامی و شیعی وجود دارد در واقع همان فلسفه یونانی و میراث ارسطو و افلاطون است. موید این مطلب نیز عدم تغییر در مبانی اساسی فلسفه و عرفان به ظاهر اسلامی مثل:معاد روحانی، تجرد ملائکه، فاعلیت بالترشح و بالجبر، قدم عالم و ...است و صرف چسباندن مارک اسلامی آن را صحیح نمی کند. برخی از استادان فن فلسفه به مانند علامه طباطبایی و آقای مطهری به وارداتی بودن آن اعتراف نموده و تصریح کرده است که : فلسفه اسلامی اساسش فلسفه یونانی و اسكندرانی است. و در دوران خلفای جور وارد اسلام شده است. همچنین استشهاد این چنین کتبی به ثقلین به معنای استدلال به ثقلین نیست بلکه فقط به معنای تایید خود و همچنین تأویل آن دو به بافته های فلسفی و عرفانی است حال با تتبع در کتب فلسفی و عرفانی در می یابیم که صاحبان چنین کتبی برای اسلامی و وحیانی نشان دادن نظریات خود حتی حاضر به تمسک به احادیث ضعیف،مجعول، و یا همچنین احادیث عامه در اعتقادات شده اند. 📗منبع @sonnat_voice
🔰آیت الله شبیری زنجانی (حفظه الله) 🌀قضیه ای در رابطه با تنزل فقاهت و حدیث در اثر تقدم فلسفه و عرفان 🔸 اخیرا کتابی در شرح احوال آقا محمد بیدآبادی برای من آوردند تا اگر مطلبی به نظرم رسید، در حاشیه بنویسم. در آن کتاب نوشته: «در اواخر صفویه فلسفه و حکمت بر اثر فشار قِشریون رو به ضعف نهاده بود». فارغ از اینکه نفس این تعبیر "قشریون" اهانت به فقهاء است، اصل این مطلب نیز نادرست است، بلکه عکس این مطلب را از افراد موثق شنیده‌ام. 🔹دوّمین قضیه: در اواخر صفویه، فقاهت و حدیث بسیار تنزل کرد و طلّاب به فلسفه و عرفان اهمّیّت می‌دادند. در آن زمان مدرسه چهار باغ اصفهان را شاه سلطان حسین در سال ۱۱۲۱ یا ۱۱۲۲ ساخته بود و حجراتش تقسیم شده بود. شخصی که یکی از بستگانش از دنیا رفته بود، به مدرسه چهار باغ رفت تا یکی از طلّاب را برای نماز میّت ببرد ولی سراغ هر طلبه‌ای رفت، نماز میّت را بلد نبود. به استادشان شکایت می‌کند و استاد هم طلّاب مدرسه را توبیخ می‌کند که چرا از فقه و احکام شرع دور هستید و خودش برای خواندن نماز میّت می‌رود و چون خودش نیز بلد نبود، دو رکعت نماز صبح بر میّت می‌خواند! این قضیه را آقای امام سدهی از آسید ابوتراب نقل کرد. من یکی دو سال بعد مرحوم آقای علم الهدی اهوازی پدر حاج آقا مصطفی را - که در مقبره آقای داماد در حرم مطهر حضرت معصومه دفن شده است در منزل مرحوم آقای والد دیدم و این دو قصه را برای ایشان نقل کردم آقای علم الهدی شاگرد آسید ابوتراب بود ایشان گفت: من هم هر دو قصه را از آسید ابوتراب شنیدم 📚 جرعه‌ای از دریا ؛ ج ۴ ص ۳۹۷ @sonnat_voice