چه رمزی میزنید میرید کربلا ؟

فاروق اعظم است علی ؛ [ ابانا علی ] .

نام علی در دل ما منجلی است ، نماز بی حب علی ، معطلی است ، دل نگران محشرم نیستم ، رمز ورودم به بهشت ، یا علی‌ست ..

من آن شيخم كه عمری روی منبر رفت و ميبينم، چنان گرم نصيحت بوده‌ام نشنيده‌ام خود را .

بابا علی ؛ دلم گرفته از این روزگار زجر آور ، جهان که لطف ندارد بگو نجف چه خبر ؟ مسیح میشوم و مرده زنده خواهم کرد ، اگر به من برسد خاك پایی از قنبر .. هوار میثم تمار روی دار این بود ، ضرر نکرده کسی که ، در عشق کرده ضرر ..

کفن ها جیب ندارند با خود، چه میبرید ؟

احساس نو و زیبایی که ھمه‌ی ما در بچگی داشته‌‌ایم ، آن بود که ھمه چیز را خوب میدانستیم ، ھر روزِمان نوید دھنده‌ی سرگرمی‌ھا و رویدادھای تازه بود و اینکه ھیچ چیزی شادیمان را نقش برآب نمی‌کرد .. ولی ھنگامی که رشد کردیم و بالیدیم و به بلوغ رسیدیم ، مسئولیت ھا ، مشکلات ، مصایب و گرفتاری‌ ھا ، خود را بر ما تحمیل کردند و ما نا امید شدیم و آنچه که در کودکی به آن باور داشتیم به یکباره ناپدید شد .. این یکی از دلایلی است که در بزرگسالی دوست داریم به بچه ھا نزدیک باشیم تا دوباره ھمان احساس دوران بچگی را تجربه کنیم ، ھرچند اگر برای یک لحظه باشد .. #فور .

حسین جان ؛ به اشتباه شبی مارا کربلا ببر .. ؛

طریق الحسین ..

حب الحسین ..

محبوب من ؛

در اين دنیا ، هدف تيرهای مرگ هستيد .. ؛ كه در هر جرعه‌ای ، غمی گلوگير .. و در هر لقمه‌ای ، استخوان شكسته‌ای قرار دارد .. ؛ [ قطب عالم امکان ، مولا علی ] . [ نهج‌البلاغه ، خطبه ۱۴۵ ] . #فور