eitaa logo
شیخ السکوت ؛
1.2هزار دنبال‌کننده
140 عکس
165 ویدیو
2 فایل
ای خواجه نمیخری غلامی ؟ - بر هیچ کس افسانهٔ امید نخواندیم ، جز علی ؛ - قبل از قضاوت من ، به این جمله دقت کن : من نه کافر مطلقم ، نه مسلمان ِ تمام ! - [ مِی‌خواره و سرگشته و رندیم و نظرباز ] .
مشاهده در ایتا
دانلود
فقط میگید مادر سادات و زدن :) بگید کدوم حروم لقمه‌ها مادرمونو شهید کرد .. بگید عُمَر و ابوبکر مادرمونو شهید کردن .. بگید این دوتا حروم زاده دختر پیامبر و پشت در مظلومانه گیر آوردن .. بگید با غلاف شمشیر مادرمونو زدن .. بگید تا همه بفهمن این دوتا خلیفه‌ی حروم زاده مادر مارو شهید کردن و باعث غربت بابا علی شدن ؛ فریاد بزنید .. .
هدایت شده از شیخ السکوت ؛
1.68M
اون که داری میزنی ناموسِ منه .. ؛
من شدم گوشه‌ای زمین گیر و مادرم یک کنار افتاده .. حرکتی در تنش نمیبینم ، به حالت احتضار افتاده ؛
روضه بیش از این نمی‌گویم ولی نجارشهر ، کاش میکوبید یک مسمار کوچکتر به در .. :)
کمی از غسل زیر پیرهن ماند ، کمی از خون خشکش بر بدن ماند ، کفن را در بغل بگرفت و بو کرد ، همان طفلی که آخر بی‌کفن ماند :)
رفقا این چند روزه بیشتر سلام بدین به بابا علی :) .. بابام علی غریبه ؛ کسی دیگه قربون صدقه‌ی بابامون نمیره .. دیگه نوای علی جان ، علی جان تو خونه نمیپیچه .. :)
به مزار فاطمه‌اش نگاه میکرد و با خود میگفت : تو چنان در دل علی جای گرفته‌ای که هرگز فراموش نمیشوی .. عشق تو در دل علی با شیر عجین شده ، و با جان به در رود ؛ [ معشوق‌علی ] . [ معانی‌الاخبار ، ص۸۵ ] .
بعد از خاکسپاری فاطمه‌اش ، صورتش را به سمت مزار پیغمبر برگرداند و فرمود : اگر محذور نداشتم ، و نشستنم در کنار قبر فاطمه ، موجب فاش شدن مرقد او نمیشد ؛ مانند معتکفان در اینجا اقامت میگزیدم و مانند زنِ جوان مرده بر این مصیبت بزرگ شیون و ناله میکردم ؛ [ الکافی ، ج۱ ، ص۴۵۸ ] . .
همان علی که میگفت : اگر تمام عرب باهم همدست شوند و مقابلم بایستند ، توان مقابله با من را ندارند ؛ وقتی حسن و حسین در مسجد خبر همسرش را برایش آوردند ؛ زانویش لرزید و با صورت به زمین خورد و بیهوش شد .. آب بر صورتش پاشیدند ، به هوش که آمد فرمود : ای دختر محمد ؛ تا زنده بودی مصیبتم را به تو میگفتم ، بعد از تو چگونه آرام بگیرم .. ؟ [ بیت‌الاحزان ، ص۲۴۹ ] . .
به امُّكَ الزهرا ، عجل لولیك الفرج ؛
همه چی تموم شد ، دیگه خونه‌ی بابا علی چراغ روشنی نداره .. :) الان هر کدوم از بچه ها یه گوشه‌ی خونه ، روضه‌ی مادر گرفتن .. زینب برای مادرش که موهاشو شونه میکرد ، دلش تنگ میشه .. :) حسن ، کوچه رو از یاد نمی بره .. حسینم که ، وعده‌ی دیدار به گودال داره .. :) بابا علی هم از امشب ، تنها مونسش چاه میشه .. آخ غریب بابام .. ؛) .