مانده قلم در دوراهی تردید ،
به نام نامی اللّٰه ، یا به نام علی ؛
-
پروفایل طراحی شده ، من بابِ
سیاه پوش شدن پروفایلِ مخاطبین و
پروفایل کانال هاتون و شیعیان و محبانِ
امیرالمومنین میباشد ؛
-
عزیزانی که تصویر و به پروفایل خودشون
اضافه کردند ، کلمهی [ بابا علی ] رو به
آیدی زیر ارسال کنند ؛
@Mokhadarat_ir
-
[ هنرِ سکوت ] .
#فور .
بسم ربّ علی ؛
عزایِ امیرالمومنین روحی لِترابِ ،
مقدمه الفِداء را اقامه میکنیم ؛
با اذن و اجازه از محضرِ قطبِ
عالم امکان حضرتِ بقیة الله الاعظم ،
و صاحب عزا ، حضرت فاطمهٔ زهراء ؛
باشد که آخرین نفس هایمان را ،
در روضهی حضرتِ امیر بکشیم ؛
از امروز غروب ، بی قراری میکرد
بابا جانمون ؛
جایی ننوشته ولی من میگم
داشته به فاطمهاش فکر میکرده .. :)
این آخریا خیلی دلتنگش بود ؛
آخ ..
فاطمه فاطمه فاطمه .. ؛
شیخ السکوت ؛
از امروز غروب ، بی قراری میکرد بابا جانمون ؛ جایی ننوشته ولی من میگم داشته به فاطمهاش فکر میکرده .
سرش شکسته ولی عاشقانه میخندد ،
نمانده فاصله ای تا وصال زهرایش .. ؛
شیخ السکوت ؛
روضه بیش از این نمیگویم ولی نجارشهر ، کاش میکوبید یک مسمار کوچکتر به در .. :)
تیغ از هر طرفی خورد ولی آخ نگفت ،
مرتضی هرچه کشید از نوكِ مسمار کشید .. 💔
به دست قاتلش رقصید شمشیری پر از کینه ،
چه شمشیری که سرتاپا بوی میخِ در میداد ،
خبر از اتفاق تازهی شَقّالقمر میداد ؛
[ آی حضرتِ حیدر ] .
شیخ السکوت ؛
یاعلی ؛ رحم کن بر کسی که خواهد خفت سالها ، در کفن تنها ..
بابا علی ، مرا به نجف ببر ؛
بگذار بهار را زودتر تجربه کنم .. :)
امروز روز هجدهمِ ماه مبارك بود ..
-
هجده يادآورِ سن کم یک مادر است ،
هجده یادآورِ یک مادر و یک لشکر است ..
در مقام رمز و راز گر براندازش کنی ،
هجده یادآورِ فصل خزان حیدر است .. ؛
با وضو آمد به قصد لیلة الفرقت علی ،
ابنملجم در شبِ احیاء چه قرآنی گشود ..
[ کپی ؟ لا ] .
خونین به زمین عرش برین افتاده ،
از خاتم انبیا نگین افتاده ..
با فرق شکافته تا میان ابرو ،
در مسجد امیرالمومنین افتاده ؛
بابا علی .. :)
[ کپی ؟ لا ] .