امیرالمومنین به او نگاه میکرد و با غم میگفت :
[ عافاك الله و ابقاك ] ..
زهرا ؛ خدا به تو عافیت دهد و تو را نگهدارد ؛
به علی مینگریست و میفرمود :
یاابا الحسن ؛
پدرم به من بشارت داده
و دیگر زمانی باقی نمانده است
به زودی به او ملحق خواهم شد ..
[ اول مظلوم عالم ] .
[ بیتالاحزان ، ص۲۴۹ ] .
میگفت :
همه غضب مولا رو دیدند ،
دلاوری اش رو دیدند ،
مردانگی و بخشندگی اش را دیدند ..
اما ، التماس ِ خیبرشکن را فقط
فاطمه دید ؛
زمانی که میگفت :
کلمینی ، أنا علی ..
میگه که :
لبریز شوق بود که در گوش محسنش ،
یک روز علی اقامه بخواند ولی نشد .. :)
یادتونه همیشه میگفتم ،
مفرح ذات ذکره یا علیه .. ؟
اما امشب میگم :
مضطر شده است آنکه خودش چارهساز بود ؛
تابوت به حال مرتضی میگرید .. :)
فقط میگید مادر سادات و زدن :)
بگید کدوم حروم لقمهها مادرمونو شهید کرد ..
بگید عُمَر و ابوبکر مادرمونو شهید کردن ..
بگید این دوتا حروم زاده دختر پیامبر و پشت
در مظلومانه گیر آوردن ..
بگید با غلاف شمشیر مادرمونو زدن ..
بگید تا همه بفهمن این دوتا خلیفهی
حروم زاده مادر مارو شهید کردن و باعث
غربت بابا علی شدن ؛
فریاد بزنید ..
#فور .
من شدم گوشهای زمین گیر و مادرم یک کنار افتاده ..
حرکتی در تنش نمیبینم ، به حالت احتضار افتاده ؛