eitaa logo
به سوی سماء
936 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
459 ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
امام صادق (ع): الله غایة من غایاه... صانع الاشیاء غیر موصوف بحد مسمی... لم یتناها الی غایة الا کانت غیره. لا یذل من فهم هذا الحکم ابدا و هو التوحید الخالص. فارعوه و صدقوه و تفهموه باذن الله. خداوند پایان کسی است که او را پایان‌مند پندارد... آفریننده اشیا به حد ویژه‌ای موصوف نمی‌شود... [زیرا] به پایانی منتهی نخواهد شد مگر اینکه غیر از او باشد. هرکس این حکم را دریابد هرگز زبون نگردد. این توحید خالص است. پس آنرا بشنوید و تصدیق و تفهیم کنید. (صدوق، التوحید، ص۱۴۳ و ۱۹۲) @sooyesama
به‌مثل اگر مانند قرآن درباره شهادت کتابی نازل شود سوره فاتحه آن، شهادت جناب سیدالشهدا (ع) است. @sooyesama
سید اهل شهودی یا حسین جلوه ذات وجودی یا حسین اوفتادی لحظه‌ای بی‌سر به خاک «سجده» را کامل نمودی یا حسین این بلا و این لب خندان تو کس چه داند تا چه بودی یا حسین؟ گُل در آغوش و تنت مجروح تیغ عشق را معنا نمودی یا حسین «ما رمیت اذ رمیت» دیدمت در میان هرگز نبودی یا حسین در میان لشکر تاریک جهل چشم دل را می‌ربودی یا حسین روی دستت پای می‌زد کودکی نور روی نور بودی یا حسین نور آمد بُرد یک‌سر آگهیت «هو» به تاری، «حق» به پودی یا حسین بین خیل روبهان چون شیر نر روبهی را می‌زدودی یا حسین مست بودی در سماع و ابلهان جنگ دیدند از عنودی یا حسین هاتفی گفت: این‌چنین اندر جهان جلوه‌ای هرگز نبودی یا حسین گرچه پیغمبر شهودش مطلق است سید اهل شهودی یا حسین. @sooyesama
دستت به آب لب نزد و لب به آب دست حيران نهاده‌ای به لب انگشت آب را @sooyesama‌
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم یک قطره آبم که در اندیشه دریا افتادم و باید بپذیرم که بمیرم... خاموش مکن آتش افروخته‌ام را بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم @sooyesama
امام حسین (ع): فان استطعتَ أن تؤخّرهم الی غدٍ... هو یعلم أنّی کنتُ قد أحبّ الصّلاة له و تلاوةَ کتابه و کثرة الدّعاء و الاستغفار [ای برادر] اگر توانستی تا فردا به تاخیرشان انداز... خداوند می‌داند که نماز برای او را دوست‌دارم و خواندن کتابش را و بسیاری نیایش و استغفار را (بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۴۲) @sooyesama
امام صادق (ع): مَنْ قَرَأَ يَوْمَ عَاشُورَاءَ أَلْفَ مَرَّةٍ سُورَةَ الْإِخْلَاصِ نَظَرَ الرَّحْمَنُ إِلَيْهِ وَ مَنْ نَظَرَ الرَّحْمَنُ إِلَيْهِ لَمْ يُعَذِّبْهُ أَبَدا هرکس در روز عاشورا هزار بار سوره اخلاص (توحید) را بخواند خداوند با مهر گسترده‌اش او را می‌نگرد. و هرکس مهر الهی او را نگریست هرگز به‌رنجَش نیفکند. (سیدبن‌طاوس، إقبال الاعمال، ج۲، ص۵۷۷) #توحید #روز_عاشورا @sooyesama
زبال حال مناجات حسین علیه السلام در گودال قتله گاه بارخدایا! در این واپسین لحظات عمرم در گودال قتله گاه، سراپا مسرورم که با انوار تجلیات ذاتت چراغ محبتت در دلم بیفروختی و قلبم را به مهر بی بدیلت منشرح ساختی. حبیبا!در این صحرای کربلا لطف بیکرانه ات بر من عیان و نگاه پر فضلت مرا از هر دردی امان است. الاها! در هجوم این شمشیرها و نیزه ها خواهان آن دردم که تو درمان آنی و بنده ی آن ثنایم که تو سزای آنی. عزیزا!نیک میدانم که این ابتلای به نااهلان و نصیبم از غم و اندوهان از سر احسان باریابی به روضه ی رضوانت است که هر که را در زندان دنیا گریان کنی، قبله جانش به دیدار یار مزین سازی. مهیمنا! از همان دم که بر مزار جدم شنیدم که می خواهی مرا کشته و عیال و کودکانم را اسیر ببینی دانستم که قصد آن داری بزمی پر شور و شرر برایم محیا سازی پس هرچه داشتم از جوان برومندم علی اکبر و برادر رشیدم عباس گرفته تا خواهر مهربانم زینب و دختران شیرین زبانم رقیه و صفورا و طهورا همه را در طبق اخلاص نهاده و در این سفر همراه نمودم و حتی از شش ماهه دردانه ام علی اصغر دریغ نکردم تا که عیش بزمت تمام و مستی مجلس انست بی پایان باشد. ساقیا! انگاه که فرزندان کوچکم را تشنگی بی رمق نمود و بی آبی طاقت ربود همان دم نیز دیدم که هرگز چشمه جوشان مهر و محبتت را بر من و فرزندانم مسدود نفرمودی و آب زلال کوثر رضوانت از ما دریغ ننمودی. رحیما!در همان آغاز این قتال از هجر علی اکبرم یکایک بند وجودم از هم گسست و یک باره پیر بی رمق شدم اما به راستی جانی که در گرو قبض و بسط توست کی زندانی تن شود و دلی که در قبضه لطف و محبت توست کی به غم مبتلا گردد؟ نعیما! آنگاه که عمود پشتم به بازوان قطع شده و فرق شکسته برادر وفادارم عباس شکست دانستم که دریای محبت و رحمت خاصه ات را کرانی نیست، و بیکرانه عاشق کشی تو را زبانی گویا نیست خوش دلم که با هرچه لشکر داشتی این حبیب دردمند خود را آزمودی و جز شکر ندیدی و جز ثنا نشنیدی. لطیفا! خون گلوی نازدانه علی اصغرم اگر چه شیره جانم گرفت و عمر بی پایانم را در دمی به خزان مبدل ساخت اما از مرغزار وصالت چو آوای قبول شنیدم همه نوش گشت و شهد شکر پاره شد. حبیبا! در بوسه وداع اخرم با طفل سه ساله ام بیابان چشم تشنه ام به دریای مواج کشتی شکن مبدل گشت اما قدح شادی رضایتت بر کفم محکم بماند و از بی صبری بر زمین بی مهری سرازیر نگشت. صبورا! چشمان منتظر خواهر عزیزتر از جانم که مهرش تنها نصیب دنیای من است از هجوم این سنگها و نیزه ها و شمشیرها بر پیکر هزار پاره ام غرق خون است. خدایا در این صحرای پر بلا همان گونه که دیده ام را به نور جمالت روشن ساختی قلب چاک چاک یار کودکی و مونس تنهایی ام زینب را به انوار محبتت پر فروغ ساز که با صبر و استقامتش کاخ بی بنیان آمال دشمنانت را منهدم سازد و جز رشک بدانچه دیده نورزد و جز شکر بدانچه کشیده نگوید. ملکا! آنچه تقدیمت داشتم همه بضاعتم بود پیشکش به محضر قدسی ات. بنده ای را که جز دو دست تهی در بارگاه انورت ندارد عاجز از بذل و بخششی در خور ذات کبریایی توست. از خاک جز خطا برنخیزد و از کریم جز وفا برنیاید پس این متاع ناقابل را از من پذیرا باش و به بزرگواریت این اندک را بر من ببخشای. مسجودا!در این گاه بی رمقی و نیمه جانی اگر چه پیشانی بر تیر نشسته و دستان بریده و پاهای شکسته ام معذور از سجده بر بارگاه کبریایی توست اما در عوض، زبان قرآن خوانم بر بالای نیزه مترنم به ذکر سجده ات خواهد بود. معشوقا! مرا فرصتی دگر نمانده تا ازکمال حسن و بهایت بازگویم و بر آنچه بر من مرحمت فرمودی سپاس گویم چرا که خنجر کین شمر هم اکنون بر حلقومم نشست مرا قوتی ده تا بر بالای نیزه نیز ثناگویت باشم... @sooyesama
هدایت شده از عقل منور
درس‌نامه علوم عقلی مجمع عالی حکمت اسلامی برای سال ۹۹-۹۸ (ویرایش یکم) @aqlemonavar
امام صادق (ع): کان الله و لا شیء غیره... و کذلک هو الیوم و کذلک لا یزال ابدا خدا بود و جز او چیزی نبود... و امروز نیز او چنین است و همواره چنین خواهد بود. (صدوق، التوحید، ص۱۴۱) @sooyesama
امام سجاد (ع): بِسمِ اللّهِ كَلِمَةِ المُعتَصِمينَ و مَقالَةِ المُتَحَرِّزينَ «بِسمِ اللّه» سخن پناه‌جويان و گفتار حمايت‌خواهان است. (کفعمی، بلد الامین، ج۱، ص۱۰۰) @sooyesama
خدایا آثار گوناگونت را بر دلم باریدی و میان گونه‌های هستی جابجایم کردی، تا به این نقطه رساندی. این‌جا که به دم جان‌بخش اولیایت از خویشم رها کرده و به حقیقت بی‌کرانت نزدیک نمودی. این‌جا که پی‌در‌پی در نی نیستی‌ام دمیدی و دم‌به‌دم از لب اسرارت نوشاندی. این‌جا که در نزدیکی دل اولیایت به دیدارت جانی دوباره بخشیدی. این‌جا که در ماتم ولی اعظمت، به سروری وصف‌ناپذیر رساندی و ختم تجلی را بر سید شهیدانت، نشان دادی. این‌جا که آنرا آکنده از مائده‌های بهشتی و نداهای ملکوتی کرده بودی. این‌جا که با دل برنای پیر هم‌دلم کردی و اسمای حسنایت را آشکار ساختی. اما اکنون، دوباره موسم رفتن است. هنگامه جابجایی است و دوباره دلم را درد می‌فشارد. آه خدای من آن‌که داد می‌ستاند و آن‌که آورد می‌برد. و من جز تسلیم به این اقیانوس پرتلاطم، راه دیگری ندارم. بارالها هم‌واره مرا از همه چیز عبور دادی و این‌بار نیز خواهی داد. هرگاه به هرچه دل بستم ستاندی و هرچه را خوش داشتم میراندی. عزیزا هرچه نیکویی است به تو می‌سپارم و چون درویشان خانه به‌دوش، تنها، از این منزل نیکو نیز می‌گذرم. الها فرمودی به وادی کثرت باز گردم و باز می‌گردم. اما ببین که بی‌پناهم، پناهم باش تا روزی که دوباره به این منزل والا و بالاتر از آن، بازم می‌گردانی... @sooyesama
قطره عسلی بر زمین افتاد. مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که زود برود. اما مزه عسل برایش شگفت‌انگیز بود، پس برگشت و جرعه‌ای دیگر نوشید وباز عزم رفتن کرد. اما حس می‌کرد که خوردن از لبه عسل بس نیست و مزه واقعی را نمی‌دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیاندازد تا هر چه بیش‌تر و بیش‌تر لذت ببرد. مورچه در عسل غوطه‌ور شد و لذت می‌برد... اما افسوس که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت... او در این حال ماند تا مرد. و این حکایت دنیای ماست. اگر از او بهره بگیری شیرین است و اگر در او غرق شوی خواهی مرد. @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
رستم پهلوان تهمتن، پیروز بر دیو سیاه و سپید، فاتح هفت خان بلکه هفت اقلیم وجود، سرانجام در خان هشتم زمین‌گیر شد. خان هشتم، خان تزویر بود. دشمنان که دریافتند حریف پهلوانی و قهرمانی رستم نمی‌شوند، برادر او را خریدند. برادر رستم او را دعوتی کرد و در راه او خندقی کند و در خندق انواع تیغ و نیزه را به زهر بیالود. رستم به خندق افتاد و همراه رخش زمین‌گیر شد. در آخرین لحظات چشم گشود و رخش را دید زخمی از تیغ تزویر! چشم‌ها را بست تا به چیزی نیندیشد؛ زیرا تزویر تلخ‌ترین پلیدی عالم بود. آیا برادر با برادر چنین می‌کند؟! رستم که دیوها را شکست و سیاهی را از عالم زدود، اکنون به سیاهی‌‌ای که سال‌ها در کنارش پنهان بود، گرفتار شده بود. برادری از جنس دیو! و باز چشم‌ها را گشود؛ رخش دست و پا می‌زد و زهر در پیکرش رسوخ می‌نمود. پس چشم‌ها را بست؛ زیرا تزویر دیدنی نیست! چه پلیدیِ پلشتی؛ زشت‌تر از هر دیو! تزویر همان بود که کنار بستر پیامبر ص و پس از رحلت او رخ نموده بود. تزویر همان بود که علی ع را خانه نشین، و حسن مجتبی ع را مسموم کرده بود. و حسین ع را در کربلا تنها گذاشته بود و... تزویر در لباس دوستی و خیرخواهی می‌آید، اما آکنده از زهر دشمنی و کینه‌توزی است. تزویر، گاهی چنان سحرآمیز و خوش لعاب است که تنها باطل کننده آن، مرگی سرخ خواهد بود. و رستم، آرام آرام، می‌رفت و دنیا را با تزویرش رها می‌نمود. و رَخش، خونین یال، در خان هشتم زمین‌گیر شد. خانِ تزویر! @sooyesama
امام علی (ع): ربَّ كَلامٍ جَوابُهُ السُّـكُوتُ. چه بسیار سخنى كه پاسخ آن، خاموشی است. (غررالحكم: ج۴، ص۶۴) @sooyesama
خِرد شد خُرد و دل در گل گرفتار که بیند روی و نادیدست رخسار تو خود را بین و ما را شهد دیدار درون آینه بر جای بگذار @sooyesama
می‌اندیشی... چرا امامان پس از اباعبدالله (ع) قیام نمی‌کردند؟ حتی گاهی که مقدمه‌های ظاهری فراهم بود، از قیام پرهیز می‌کردند. می‌اندیشی... چرا مختار، زید و... قیام کردند و امامان با دعای خیر آنها را بدرقه کردند، اما خود وارد قیام نشدند؟ مگر چه واقعیتی را می‌دیدند که همه این مقدمه‌های ظاهری هم آنها را به قیام مجاب نمی‌کرد؟ می‌اندیشی... شاید با حسین (ع) قیام هم کشته شده است. حسین (ع) نماد قیام بود و کشتن او این واقعیت را شکست. سال‌های زیادی خواهد گذشت تا دوباره انسان کامل مکملی پرچم قیام را برافرازد. شاید از این رو است که ظهور حضرت قائم (ع) به درازا کشیده است. زمان و حرکت‌های پی‌درپی می‌گذرند تا آرام آرام، دوباره پرچم قیام به دستی که باید، افراشته گردد. این قاعده‌ای تکوینی است: هنگامی‌که جریانی به‌سبب سستی پی‌روانش، در اوج می‌شکند، از باطن عالم محو خواهد شد. و زمان زیادی می‌خواهد تا حرکت‌های عالم طبیعت، دوباره حقیقت آنرا از تکوین عالم احضار کند. مراقب باش... آنگاه که به اوج رسیدی، گام پایانی را محکم بردار. اگر تردید و ترس تو را از حرکت باز داشت، بدان که واقعیتی را به محاق برده‌ای که شاید هرگز به ساحل هستی باز نگردد. دریغ از تو... دریغ... با این سخنان که شنیدی مرا با گمان‌های ناروا و بازی‌های سیاسی متهم مسازی. باید بدانی که خروش مختار و زید و همه انقلاب‌های آزادی‌خواهان جهان، بخشی از حرکت‌های بسیاری است که باید در عالم طبیعت روی دهد تا حقیقت تکوینی قیام را پدیدار سازد. ازاین‌رو انتظار ظهور نیز به‌معنای ایجاد امواجی در عالم است که بستر آن حقیقت تکوینی را فراهم می‌کند. اکنون ای دل عزیزم... که با کوتاهی‌ها حقیقتی را شکستی، بر ساحل ناآرام هستی بنشین. شاید روزی آن حقیقت والا از لجه به ساحل باز آید. شاید... @sooyesama
امام رضا (ع): اول عبادة الله معرفته و اصل معرفته توحیده آغاز بندگی خداوند شناخت اوست و پایه شناختش توحید اوست (صدوق، التوحید، ص۳۵) @sooyesama
هدایت شده از آیت الله حسینی آملی
کانال رسمی بارگذاری دروس فلسفه و عرفان و تفسیر آیت الله حسینی آملی عضویت🔽 @Ershad_Algholoob
سید هاشم رضوی نقل می‌کند که من بارها در مسجد کوفه و سهله او [مرحوم قاضی] را دنبال کردم و مواردی از تهجد و تلاوت قرآن و سجده‌های طولانی و تفکر و تأمل عمیق و خیره شدن‌ها و بهت زدگی‌های او (و برگشت دوباره او به حالت اولی، بعد از انتظار و تأمل دراز) را که شگفت انگیز و دهشت آور بود، مشاهده کردم. (آیت‌الحق، ج۱، ص۴۳۲) @sooyesama
این ندا آید مدام از آسمان «إستجیبوا» ای گروه مومنان زنده می‌دارم به فرمانم جهان نزد من آیید تا گیرید جان @sooyesama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدگاه رهبر انقلاب و شهید مطهری درباره مثنوی مولوی: «اصول اصول اصول دین» @sooyesama
#آقامجتبی_تهرانی #اذیت_مومن @sooyesama
من نمی‌گویم که آن عالی‌جناب هست پیغمبر، ولی دارد کتاب مثنویِ او چو قرآنِ مُدِلّ هادیِ بعضی و بعضی را مُضِلّ مثنویِ معنویِ مولوی هست قرآنی به لفظِ پهلوی @sooyesama
امام هادی (ع): نحْنُ الْكَلِمَاتُ الَّتِي لَا تُدْرَكُ فَضَائِلُهَا وَ لَا تُسْتَقْصَى‏ ما آن کلمات الهی هستیم که برتری‌هایشان ادراک نشده و به شماره نمی‌آید (بحار الانوار، ج۱، ص۱۵۱) @sooyesama