eitaa logo
به سوی سماء
939 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
504 ویدیو
40 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
میان این موج‌های خروشان درد و رنج زندگی همان درنگ کوتاهی است که گاه لبخندی بی‌قرار بر گوشه لب‌هایت می‌نشاند گویی چشم‌هایت از زاویه دیگری می‌نگرد و دردها، شاخه‌های گلی می‌شوند که محبوب سر راهت افشانده مگر بدانی که اینجا شبی، زیبارویی، آرام، با ناز، گام برداشته است. زبان عالم غیب چه زیبا سرود: ای که از کوچه معشوقه ما می‌گذری بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش @sooyesama
از خضر شنیدم که گفت: هیچ روزی نیست که با خود می‌گویم: در زمین خدای را ولیّی نیست جز آن‌که او را دیده و مصاحبت کرده‌ام. پس برایم اتفاق می‌افتد که در همان روز با ولیّی مصاحب می‌شوم که پیش از این نمی‌شناختم... پس دانستم که خدای را بندگانی است که خضر را می‌شناسند و خضر آنان را نمی‌شناسد. (الفتوحات المکیه، باب۳۴۹: معرفت منزل گشودن و بستن درها، دفتر بیست و سوم از فتح مکی) @sooyesama
ما نمی‌دانیم که چکاره هستیم، ما نمی‌دانیم گردویی هستیم ‌که مغز داریم و در درون ما یک روح زیبا و نورانی است و یا اینکه یک نفس ظلمانی است. ما نمی‌دانیم اناری هستیم که درون ما دانه‌های شیرین و آبدار است و یا اینکه تلخ و خشک است، ما این‌ها را نمی‌دانیم. اما حداقل با اهل معنا نشست و برخاست کن تا کم کم خوی او هم در تو سرایت کند تا تو هم مثل او یک مغز زیبا بشوی، یک باطن زیبا بشوی... @sooyesama
جمله‌ای در میان مردم رایج است که زیاد آن را شنیده‌ایم، اما فکر می‌کنم تنبلانه‌ترین جمله دنیاست. این جمله که «آزاد باش، هرکس حق دارد هر عقیده‌ای داشته باشد» حرف به‌ظاهر خوب، مدرن و صلح‌طلبانه‌ای به‌نظر می‌رسد. اما تنبلانه‌ترین سخن ممکن است. باید دانست که واقعیت چیست و کجاست و دنبال آن بود. نه این‌که هرکس هر عقیده‌ای بخواهد داشته باشد. @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
شخصی در مکاشفه دید امام حسین علیه السلام مشغول جمع کردن خارهای بیابان هستند. از ایشان می‌پرسند شما چه می‌کنید؟ می‌فرمایند: راه سالکان خدا را هموار می‌کنم. @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
مصحفی بود از نور در بلندای هستی آن‌جا که هیچ دستی به او نمی‌رسید خدا خواست تا در دسترس باشد پاره‌پاره شد و در دل‌ها جا گرفت اکنون در دل‌های مومنان، گرمای مهرش، تا همیشه روشن است. آری حسین چنین است @sooyesama
گم کرده رَهانیم در این وادی حیرت بیهوده و بی‌راحله در راه محبت سرگشته در این بازی ایام، رسیدیم ناگه به حسینیه‌‌ای از جنس عنایت در بیرق این شاه چنان توشه گرفتیم کز شور دریدیم همه جامه کثرت با پای برهنه به سوی مرگ دویدیم گویا نچشیدیم دگر درد و ملامت رمزی که شنیدیم شب واقعه از شاه مستانه برستیم ز خودخواهی و نخوت گلگون کفنان لب دریای فناییم بگذشته ز فرزند و زن و مال و ز ملت ما دل‌شدگان غم جوشان حسینیم هفتاد و دو پروانه جانانه جنت روزی که گرفتار به غم، آل عبا بود ما نیز گرفتیم سر علقه الفت با تیغ قدر گردن بی‌گانه بریدیم تا محو شود باطل از این خانه وحدت پیروز شدیم و دل از اغیار تکاندیم پیروز شود خون شهیدان حقیقت @sooyesama