شمع در تنهایی خویش فروزان بود. پروانه از دور او را دید و اشتیاق آغاز شد...
پیوسته شتابان میرفت تا با شمع بپیوندد. اما هنگامیکه نزدیک شد، دریافت که میسوزد.
ناگزیر خود را به زمین افکند و شمع را در حالیکه آغوش گشوده بود، رها نمود.
چون به خود آمد، دوباره برخاست و به سویش پر گشود. اما باز هم تاب نیاورد و خود را به زمین فکند. و باز هم... و باز هم...
اکنون، مدتهاست که شمع آغوش گشوده، و با مهربانی آمد و شد پروانه را مینگرد.
آری، اینچنین او تنهاست، حتی پس از معراجها که آدمها داشتند. و شگفتا که مردم بهسوگ پروانهها مینشینند اما کسی برای شمع سوگواری نمیکند.
#ر_س
#غیبالغیوب
#الفرد
@sooyesama