عبادت در پندار عمومی، وسیلهای برای کسب نعمات بهشتی است. گویی نوعی معامله و داد و ستد با خداوند در کار است. بدین روی حق تعالی با پندار بندگان خویش همراهی کرده و فرمود: «ان الله اشتری من المونین و المومنات باموالهم و انفسهم». مانند پدری که با کودک خود همراهی کرده و اسباببازیهای او را (که خود پدر به او بخشیده) از او میخرد، و پاداش برتری به او میدهد.
بشر میپندارد که با عبادت چیزی به دست میآورد، لذا آن دسترنج را در ازای بهشت به خداوند میفروشد. اما حقیقت این است که عبادت به دست آوردن نیست بلکه از دست دادن است.
انسان در زندگی دنیا بارهای زیادی به خود بسته، که انتقال آنها به جهان دیگر، موجب سنگینی و گرفتاری اوست. و عبادات این بارها را میاندازد و آدم را رها مینماید.
تشخص موهومی که بشر در زندگی دنیا برای خود میسازد، بسیار خطرناک و موذی است. و عبادات رفته رفته این «من»های موهوم را محو نموده، حقیقت آدمی را آشکار مینماید که همان فقر و ربط الی الله است؛ «یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید».
حقیقت نهایی آدمی، فهم فقر و شهود نمود بودن خویش است. و عبادت مسیر و مجرای این فقر است. و فقر تاج بندگی و افتخار آدمی است؛ «الفقر فخری».
برخلاف پندار عمومی، عبادت به خود بستن و پربار شدن نیست، بلکه از خود گسستن و فانی گشتن است.
اما چرا چنین توهمی برای بشر ایجاد شده که عبادت را مساوی کسب و تجارت، پنداشته است. شاید سبب این پندار این است که بیشتر عبادات از سنخ فعلاند. یعنی کاری است که نفس انسان بوسیله بدن عنصری انجام میدهد؛ نماز، جهاد، پرداخت خمس و زکات و... همگی فعلاند. و افعال توهم کسب و دارایی را در بشر تقویت مینمایند.
در بین عبادات، تنها روزه است که از سنخ ترک است؛ روزه عبارت است از ترک خوردن، آشامیدن و... . در روزه، بر خلاف نماز و دیگر عبادات، هیچ کاری انجام نمیشود. بلکه خیلی کارها ترک میگردد. ترک، به حقیقت عبادت، که فنا و خودباختن است، بسیار نزدیکتر است.
آدمی با روزه، کمتر پندار کسب و دارایی خواهد داشت؛ چون کاری انجام نداده است تا چنین پنداری داشته باشد. روزه، نکردن برخی کارهاست، نه انجام دادن آنها.
خداوند در حدیث قدسی فرمود: «الصوم لی و انا اجزی به؛ روزه مال من است و خود پاداش اویم». چنین تعبیر بلندی درباره نماز و دیگر عبادات وارد نشده و تنها روزه چنین تعبیر شده است. شاید بدین جهت که روزه، عبادتی از سنخ ترک است. فنا و نفی خود، در روزه نمایانتر است. هنگامیکه بنده، خود را قربانی خدا نمود، خداوند پاداش و دیه اوست؛ «من قتلته فانا دیته».
اکنون اگر به روزه عوام، خواص و خاص الخواص توجه شود، این معنا روشنتر خواهد شد. روزه عوام ترک برخی افعال است که در رساله عملیه ذکر گردیده است. روزه خواص، ترک اخلاق ذمیمه است و روزه خاص الخاص ترک خود، به طور کلی، است. که مراتب سهگانه فنای در توحید افعالی، صفاتی و ذاتی را در پی دارد.
هنگامیکه آثار «من» از مراتب سه گانه فعل، صفت و ذات، برچیده شد، حقیقت «هو» در این مراتب خواهد نشست. چه بسا مراد از حدیث «الصوم لی و انا اجزی به» همین معناست، که بقای پس از فنا را نوید میدهد.
#ر_س
#روزه
#ترک
#فناء
#بقاء
@sooyesama
چنانکه قطعهای نمک در آب منحل میشود، نفس منفرد نیز چون [در حقیقت] منحل شود ابدی است، آگاهی محض است، نامتناهی است و متعالی است.
(اوپانیشادها، ۵:۶۴)
#فناء
#بقاء
@sooyesama
خدای بود و تو نبودی و نیز او باشد و تو نباشی. پس یک امروز که هستی اینگونه دم از من میزنی؟
حال نیز چنان باش که گویی تو نبودی؛ زیرا اکنون او همان است که بود.
#سهل_بن_تستری
#قربانی_نفس
#فناء
@sooyesama