eitaa logo
به سوی سماء
958 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
487 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
به‌نام خدای آگاهی جهان، جریان سیال آگاهی است؛ از آگاهی‌های خُرد زیراتمی، تا آگاهی‌های کلان کهکشانی. آگاهی‌های بیشماری که تراکم و پیوند آنها اشیا را پدیدار می‌کند. آیا این سخنان رواست؟ آیا رواست که بگوییم: عالم عین، از انباشت (تراکم) علم پدید می‌آید؟ آیا می‌توان گفت: آفرینش، چیزی جز جریان سیال و انباشته آگاهی نیست؟ اکنون پاسخ‌های فلسفه، عرفان و دین را از دیده می‌گذرانیم. خدا از نگاه فیلسوفان مشاء فاعل بالعنایه است. یعنی علم او بدون هیچ واسطه و ابزار بیرونی، آفریننده عین است. مشاء تاکید می‌کنند که علم حق تعالی فعلی است نه انفعالی، و مرادشان آن است که علم او از هیچ الگوی پیشین عینی پیروی نمی‌کند. بل‌که خود آن علم، الگوی هر پدیده بیرونی است. اکنون خدا را در جایگاه ذات خود، که هنوز آفرینشی رخ نداده، تصور کنید. در چنین جایگاهی که جز خدا چیزی نیست، چیزی برای واسطه‌گری و تبدیل علم به عین، در میان نیست. تنها و تنها علم اوست و دیگر هیچ. به زبان تمثیل، خدا مانند نجار نیست که طرح ذهنی خود را به کمک ابزارهای نجاری از دل الوارهای چوب، بسازد. در اینجا هم ماده پیشینی مانند الوارهای چوب در میان است و هم ابزارهایی که صورت (طرح ذهنی نجار) را در دل ماده (الوارهای چوب) پیاده می‌کنند. اما در جایگاه ذات الهی، چیزی جز علم او نیست. بنابراین نه ماده پیشینی هست و نه ابزاری، تنها و تنها علم اوست که باید عالم عین را پدید آورد. به زبان دیگر: عالم عین، جلوه علم و آگاهی است و تار و پود جهان بیرونی را آگاهی تشکیل داده است. مشاء تا اینجا پیش رفته‌اند، اما این نکته را پی‌گیری نکرده‌اند که معنای پدید آمدن عین، از خود علم، دقیقا چیست؟ حکمت متعالیه با طرح آموزه «فاعل بالتجلی» این معنا را به‌پیش برده است. فاعل بالتجلی بودن خداوند بدان معناست که خود علم، در فرایندی به نام تجلی، عین را پدید می‌آورد. اما تجلی چیست و چگونه رخ می‌دهد؟ عارفان این نکته را به روشنی بیش‌تری رسانیده‌ و می‌گویند: اعیان ثابته (که متعلَّق علم خدا پیش از آفرینش اشیایند) تنها خاستگاه اعیان خارجی هستند. عارفان دیدگاه خود را چنین توضیح می‌دهند که خداوند نوری است بی‌کران که تابیدن و اشراق، لازمه هویت اوست. این نور یکتای بی‌کران، تابشی یگانه و بی‌کران دارد که پس از رویارویی با اعیان ثابته، گونه‌گون و رنگارنگ می‌گردد. انوار رنگارنگی که در این فرایند رخ می‌نمایند همان اعیان خارجی هستند. بنابراین نور، تنها چیز موجود در خارج است. اما این نور در صقع ذات خویش یگانه و یکتاست. کثرت و گوناگونی او، نتیجه رویارویی‌اش با اعیان ثابته است. در نتیجه این اعیان ثابته مستقر در علم الهی هستند که حقیقت یگانه نور را گونه‌گون کرده و اعیان خارجی را جلوه‌گر می‌کنند. وانگهی آیه "ان من شی الا یسبح بحمده" تاکید می‌کند که همه جهان تسبیح‌گوی حق‌اند. تسبیح، هر معنایی که داشته باشد، بر گونه‌ای علم و آگاهی متوقف است. درنتیجه همه عالم از آگاهی بهره‌مندند. این نگرش در فرضی است که تسبیح را اثر اشیا بدانیم. اما اگر تسبیح را هویت عالم عین برشماریم، آنگاه آگاهی نیز متن هویت آنها را تشکیل می‌دهد. برخی متون دینی نیز بر خوانش دوم تاکید می‌کنند؛ برای نمونه امام باقر (ع) می‌فرماید: «ابتدأ الاشیاء کلها بعلمه علی غیر مثال کان... أما تسمع قوله تعالی: وکان عرشه علی الماء» (البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۶۱). عرش، جایگاه فرمانروایی و مدیریت حق تعالی است، که برابر این روایت، بر آب استوار شده است. و آب، تمثل علم است. از سوی دیگر هر تصویری که ما از جهان بیرون داریم، آگاهی ما از بیرون است. معنای این سخن، نفی واقعیت بیرونی نیست، بلکه اقرار به این حقیقت است که ما، جز از روزنه آگاهی خویش، دریافتی از بیرون نداریم. این آگاهی می‌تواند درست یا نادرست باشد. اما هرگز این واقعیت را تغییر نمی‌دهد که ما، جز از روزنه آگاهی خویش، دریافتی از بیرون نداریم. اکنون دوباره می‌پرسم: اگر جهان نتیجه انباشت جریان آگاهی باشد چرا ما آن‌را این‌گونه نمی‌بینیم؟ آیا جهان چنین نیست، یا ما چنین نمی‌بینیم؟ عقل و شهود و دین، گویای آنند که جز این نمی‌تواند باشد. اما هنوز این پرسش برجاست که آگاهی ازلی، چگونه خود، به‌تنهایی، واقعیت عینی را می‌آفریند؟ این پرسشی است که پاسخ نهایی آن، جز با اشراق‌های ربوبی به چنگ نمی‌آید. تنها پس از این‌گونه شهودهاست، که عقل می‌تواند صورت‌بندی شایسته‌ای از پاسخ یادشده به‌دست دهد. @sooyesama