دستِ اوّلی و دوّمی در گودال
#شب_زیارتی_ارباب_بی_کفن
نبرد، او را ناتوان ساخت و درنگی برای آسايش ايستاد، در اين ميان سنگی به پيشانيش رسيد، جامه بالا برد تا خون را پاك كند، که ناگاه تير سه شعبهٔ زهرناكی آمد و بر قلبش نشست، پس فرمود:
بسم اللَّه و باللَّه و علی سنّة رسول اللَّه
پس سر به آسمان برداشت و گفت: الهی، تو میدانی مردی را میكشند كه جز او پيغمبر زاده ای بر زمين نيست؛ و آن تير را از پشت خود بيرون كشيد و #خون چون ناودان روان شد، كف از آن پر كرد و به آسمان پاشيد و قطرهای از آن برنگشت و تا آنگاه سرخی در آسمان ديده نشده بود، سپس كف ديگری گرفت و به سر و محاسن خود ماليد و فرمود: با همين خضاب خون خود، جدّم رسولخدا را ديدار خواهم كرد و میگويم: يا رسول اللَّه، #فلان و #فلان مرا كشتند!
📕 مقتلالحسین علیهالسلام، خوارزمی، جلد ۲، صفحه ۳۹
سوزِقلم✍🏻
#همه_اش_لطف_حضرت_زهراست
#هیئتفرهنگیمذهبیقاسمبنالحسن
عضویت در کانال سوزِ قلم در پیامرسان ایتا
📱http://eitaa.com/souzeGhalam
عضویت در کانال سوزِ قلم در پیامرسان تلگرام
📱http://t.me/souzeGhalam
گوشه ای از مصیبتشهادت حضرت علیاکبر صلواتالله علیه
#شب_زیارتی_ارباب_بی_کفن
حضرت او را مینگریست و صیحه میزد و فریاد میکرد: ولدی، ولدی، ولدی...
و حال آنکه دشمن ایستاده بود و شعف بر میآورد و هلهله میکرد!
پس رو به خواهر بزرگوارش زینب سلامالله علیها کرد و فرمود:
یعقوب، یوسف را بر تخت سلطنت دید؛ اما من علیاکبر خود را هزاران پاره، بر روی خاک داغ بیابان دیدم...
منابع :
مصائبالمعصومین، یزدی، جلد۲
ذخیرةالمعاد، اردکانی، جلد ۲، صفحه ۵۶۵
سوزِقلم✍🏻
#همه_اش_لطف_حضرت_زهراست
#هیئتفرهنگیمذهبیقاسمبنالحسن
عضویت در کانال سوزِ قلم در پیامرسان ایتا
📱http://eitaa.com/souzeGhalam
عضویت در کانال سوزِ قلم در پیامرسان تلگرام
📱http://t.me/souzeGhalam