eitaa logo
📀 کتابخانۀ صوتی_تصویری همراه
554 دنبال‌کننده
872 عکس
222 ویدیو
480 فایل
📣 صدها کتاب صوتی از بزرگترین رمانهای ایرانی و خارجی ✅ بهمراه بهترین کتابهای صوتی مذهبی و دفاع مقدس ✅ ده ها پادکست صوتی ادبی، تاریخی و مستندهای کمیاب ودیدنی .... ارتباط با ما 👇 @hasanasef
مشاهده در ایتا
دانلود
🎧 کتاب صوتی ✍️نویسنده: مترجم: ذبیح الله منصوری 🎙 راوی: 🔹در 54 قسمت در بخشی از کتاب کنیز ملکه مصر می‌خوانیم: من تا آن روز تصور نمی‌کردم که پیر شده باشم، چون هر مرتبه که نظر به آینه می‌انداختم، رخسار خود را مثل روز قبل می‌دیدم. گرچه قدری موهایم _ به‌خصوص در طرفین سر _ سفید شده بود، ولی من سفیدی آن مقدار از مو را دلیل بر پیری نمی‌دانستم و خویش را جوان می‌دیدم. در مصر زن‌ها موی خود را رنگ می‌کردند و زن‌های اشراف هر چند روز یک مرتبه رنگ موی سر را مطابق رنگ لباس خود تغییر می‌دادند و کسی به آن‌ها نمی‌گفت که پیر شده‌اید، در آن صورت برای چه من که شرمیون هستم، برای مقداری موی سفید که در سرم نمایان شده، مضطرب شوم و خود را پیر بدانم؟ اما دو دندان جلوی دهان من افتاده‌اند و من بعد از دیدن هریسه و شنیدن صدای او از وحشت لرزیدم، زیرا چون هریسه دندان‌های جلو نداشت، نمی‌توانست درست تکلم کند و کلمات وقتی از دهانش خارج می‌شدند، طوری به گوش می‌رسیدند که انسان را متنفر می‌کرد.... 💢 قسمت 1 - 5 📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️ 📡 @sovtitasviri 🔻🔻🔻
🎧 کتاب صوتی ✍️نویسنده: مترجم: ذبیح الله منصوری 🎙 راوی: 🔹در 54 قسمت در بخشی از کتاب کنیز ملکه مصر می‌خوانیم: من تا آن روز تصور نمی‌کردم که پیر شده باشم، چون هر مرتبه که نظر به آینه می‌انداختم، رخسار خود را مثل روز قبل می‌دیدم. گرچه قدری موهایم _ به‌خصوص در طرفین سر _ سفید شده بود، ولی من سفیدی آن مقدار از مو را دلیل بر پیری نمی‌دانستم و خویش را جوان می‌دیدم. در مصر زن‌ها موی خود را رنگ می‌کردند و زن‌های اشراف هر چند روز یک مرتبه رنگ موی سر را مطابق رنگ لباس خود تغییر می‌دادند و کسی به آن‌ها نمی‌گفت که پیر شده‌اید، در آن صورت برای چه من که شرمیون هستم، برای مقداری موی سفید که در سرم نمایان شده، مضطرب شوم و خود را پیر بدانم؟ اما دو دندان جلوی دهان من افتاده‌اند و من بعد از دیدن هریسه و شنیدن صدای او از وحشت لرزیدم، زیرا چون هریسه دندان‌های جلو نداشت، نمی‌توانست درست تکلم کند و کلمات وقتی از دهانش خارج می‌شدند، طوری به گوش می‌رسیدند که انسان را متنفر می‌کرد.... 💢 قسمت 6 - 10 📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️ 📡 @sovtitasviri 🔻🔻🔻
🎧 کتاب صوتی ✍️نویسنده: مترجم: ذبیح الله منصوری 🎙 راوی: 🔹در 54 قسمت در بخشی از کتاب کنیز ملکه مصر می‌خوانیم: من تا آن روز تصور نمی‌کردم که پیر شده باشم، چون هر مرتبه که نظر به آینه می‌انداختم، رخسار خود را مثل روز قبل می‌دیدم. گرچه قدری موهایم _ به‌خصوص در طرفین سر _ سفید شده بود، ولی من سفیدی آن مقدار از مو را دلیل بر پیری نمی‌دانستم و خویش را جوان می‌دیدم. در مصر زن‌ها موی خود را رنگ می‌کردند و زن‌های اشراف هر چند روز یک مرتبه رنگ موی سر را مطابق رنگ لباس خود تغییر می‌دادند و کسی به آن‌ها نمی‌گفت که پیر شده‌اید، در آن صورت برای چه من که شرمیون هستم، برای مقداری موی سفید که در سرم نمایان شده، مضطرب شوم و خود را پیر بدانم؟ اما دو دندان جلوی دهان من افتاده‌اند و من بعد از دیدن هریسه و شنیدن صدای او از وحشت لرزیدم، زیرا چون هریسه دندان‌های جلو نداشت، نمی‌توانست درست تکلم کند و کلمات وقتی از دهانش خارج می‌شدند، طوری به گوش می‌رسیدند که انسان را متنفر می‌کرد.... 💢 قسمت 11 - 15 📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️ 📡 @sovtitasviri 🔻🔻🔻