🎧 کتاب صوتی #کنیز_ملکه_مصر
✍️نویسنده: #میکل_پیرامو
مترجم: ذبیح الله منصوری
🎙 راوی: #منیژه_افشار
🔹در 54 قسمت
در بخشی از کتاب کنیز ملکه مصر میخوانیم:
من تا آن روز تصور نمیکردم که پیر شده باشم، چون هر مرتبه که نظر به آینه میانداختم، رخسار خود را مثل روز قبل میدیدم. گرچه قدری موهایم _ بهخصوص در طرفین سر _ سفید شده بود، ولی من سفیدی آن مقدار از مو را دلیل بر پیری نمیدانستم و خویش را جوان میدیدم.
در مصر زنها موی خود را رنگ میکردند و زنهای اشراف هر چند روز یک مرتبه رنگ موی سر را مطابق رنگ لباس خود تغییر میدادند و کسی به آنها نمیگفت که پیر شدهاید، در آن صورت برای چه من که شرمیون هستم، برای مقداری موی سفید که در سرم نمایان شده، مضطرب شوم و خود را پیر بدانم؟ اما دو دندان جلوی دهان من افتادهاند و من بعد از دیدن هریسه و شنیدن صدای او از وحشت لرزیدم، زیرا چون هریسه دندانهای جلو نداشت، نمیتوانست درست تکلم کند و کلمات وقتی از دهانش خارج میشدند، طوری به گوش میرسیدند که انسان را متنفر میکرد....
💢 قسمت 1 - 5
📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️
📡 @sovtitasviri
🔻🔻🔻
🎧 کتاب صوتی #کنیز_ملکه_مصر
✍️نویسنده: #میکل_پیرامو
مترجم: ذبیح الله منصوری
🎙 راوی: #منیژه_افشار
🔹در 54 قسمت
در بخشی از کتاب کنیز ملکه مصر میخوانیم:
من تا آن روز تصور نمیکردم که پیر شده باشم، چون هر مرتبه که نظر به آینه میانداختم، رخسار خود را مثل روز قبل میدیدم. گرچه قدری موهایم _ بهخصوص در طرفین سر _ سفید شده بود، ولی من سفیدی آن مقدار از مو را دلیل بر پیری نمیدانستم و خویش را جوان میدیدم.
در مصر زنها موی خود را رنگ میکردند و زنهای اشراف هر چند روز یک مرتبه رنگ موی سر را مطابق رنگ لباس خود تغییر میدادند و کسی به آنها نمیگفت که پیر شدهاید، در آن صورت برای چه من که شرمیون هستم، برای مقداری موی سفید که در سرم نمایان شده، مضطرب شوم و خود را پیر بدانم؟ اما دو دندان جلوی دهان من افتادهاند و من بعد از دیدن هریسه و شنیدن صدای او از وحشت لرزیدم، زیرا چون هریسه دندانهای جلو نداشت، نمیتوانست درست تکلم کند و کلمات وقتی از دهانش خارج میشدند، طوری به گوش میرسیدند که انسان را متنفر میکرد....
💢 قسمت 6 - 10
📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️
📡 @sovtitasviri
🔻🔻🔻
🎧 کتاب صوتی #کنیز_ملکه_مصر
✍️نویسنده: #میکل_پیرامو
مترجم: ذبیح الله منصوری
🎙 راوی: #منیژه_افشار
🔹در 54 قسمت
در بخشی از کتاب کنیز ملکه مصر میخوانیم:
من تا آن روز تصور نمیکردم که پیر شده باشم، چون هر مرتبه که نظر به آینه میانداختم، رخسار خود را مثل روز قبل میدیدم. گرچه قدری موهایم _ بهخصوص در طرفین سر _ سفید شده بود، ولی من سفیدی آن مقدار از مو را دلیل بر پیری نمیدانستم و خویش را جوان میدیدم.
در مصر زنها موی خود را رنگ میکردند و زنهای اشراف هر چند روز یک مرتبه رنگ موی سر را مطابق رنگ لباس خود تغییر میدادند و کسی به آنها نمیگفت که پیر شدهاید، در آن صورت برای چه من که شرمیون هستم، برای مقداری موی سفید که در سرم نمایان شده، مضطرب شوم و خود را پیر بدانم؟ اما دو دندان جلوی دهان من افتادهاند و من بعد از دیدن هریسه و شنیدن صدای او از وحشت لرزیدم، زیرا چون هریسه دندانهای جلو نداشت، نمیتوانست درست تکلم کند و کلمات وقتی از دهانش خارج میشدند، طوری به گوش میرسیدند که انسان را متنفر میکرد....
💢 قسمت 11 - 15
📀 کتابخانۀ صوتی _ تصویری همراه ⬇️
📡 @sovtitasviri
🔻🔻🔻