🌍 #مرکز_دنیا
🌎 در جمهوری اسلامی، هر جا که قرار گرفتهاید، همانجا را #مرکز_دنیا بدانید و آگاه باشید که# همهی_کارها به شما متوجه است.
🌘 چند ماه قبل از رحلت امام ، مرتب از من میپرسیدند که بعد از اتمام دورهی ریاست جمهوری میخواهید چهکار کنید. من خودم به #مشاغل_فرهنگی زیاد علاقه دارم؛ فکر میکردم که بعد از اتمام دورهی ریاست جمهوری به گوشهیی بروم و کار فرهنگی بکنم. وقتی از من چنین سؤالی کردند، گفتم اگر بعد از پایان دورهی ریاست جمهوری، امام به من بگویند که بروم رئیس عقیدتی، سیاسی گروهان ژاندارمری #زابل بشوم - حتّی اگر به جای گروهان، پاسگاه بود - من دست زن و بچهام را میگیرم و میروم! والله این را راست میگفتم و از ته دل بیان میکردم؛ یعنی برای من زابل #مرکز_دنیا میشد و من در آنجا مشغول کار عقیدتی، سیاسی میشدم! به نظر من بایستی با این #روحیه کار و تلاش کرد و زحمت کشید؛ در اینصورت، خدای متعال به کارمان #برکت خواهد داد.۱۳۷۰/۱۲/۰۵
#چهارشنبه_های_امام_رضایی 💚
🌱خوشا به حال هر آنکس که مبتلای رضاست
تمام دار و ندار من از دعای رضاست...
🌱قسم به نغمهٔ نقاره و صدای اذان
دلم مجاور آن گنبدِ طلای رضاست...
🌱مریض بستر عشقم، شفا نمی خواهم
که مرهم دلم از نسخه و دوای رضاست...
#السلامعلیکیاعلیابنموسیالرضا
#دلتنگزیارت
🌿 قرارگاه کوثر
✨﷽✨ #یـادت_بـاشـد♥️ ✍ #فصل_اول (#خواستگاری) #قسمت5 از خجالت سرخ
✨﷽✨
#یـادت_بـاشـد♥️
✍ #فصل_اول (#خواستگاری)
#قسمت6
خواندن این خاطره کلید گمشده سردرگمیهای من در این چند هفته شد. پیش خودم گفتم من هم مثل همسر شهید نیت میکنم. حساب و کتاب کردم، دیدم چهل روز روزه، آن هم با این گرمای تابستان خیلی زیاد است، حدس زدم احتمالا همسر شهید در زمستان چنین نذری کرده باشد! تصمیم گرفتم به جای روزه، چهل روز دعای توسل بخوانم به این نیت که «از این وضعیت خارج بشوم، هر چه خیر است همان اتفاق بیفتد و آن کسی که خدا دوست دارد نصیبم بشود».
از همان روز نذرم را شروع کردم. هیچکس از عهد من با خبر نبود؛ حتی مادرم. هر روز بعد از نماز مغرب و عشاء دعای توسل میخواندم و امیدوار بودم خود ائمه کمک حالم باشند.
پنجم شهریور سال نود و یک، روزهای گرم و شیرین تابستان، ساعت چهار بعدازظهر، کم کم خنکای عصر هوای دم کرده را پس میزد. از پنجره هم که به حیاط نگاه میکردی، میدیدی همه گلها و بوتههای داخل باغچه دنبال سایهای برای استراحت هستند.
در حالی که هنوز خستگی یکسال درس خواندن برای کنکور در وجودم مانده بود، گاهی وقتها چشمهایم را میبستم و از شهریور به مهرماه میرفتم، به پاییز؛ به روزهایی که سر کلاس دانشگاه بنشینم و دوران دانشگاه را با همه بالا و بلندیهایش تجربه کنم. دوباره چشمهایم را باز میکردم و خودم را در باغچه بین گلها و درختهای وسط حیاط کوچکمان پیدا میکردم.
علاقه من به گل و گیاه برمیگشت به همان دوران کودکی که اکثرا بابا ماموریت میرفت و خانه نبود. برای اینکه تنهاییها اذیتم نکند همیشه سر و کارم با گل و باغچه و درخت بود.
با صدای برادرم علی که گفت:
_ «آبجی! سبد رو بده» به خودم آمدم.
با کمک هم از درخت حیاطمان یک سبد از انجیرهای رسیده و خوشرنگ را چیدیم. چندتایی از انجیرها را شستم، داخل بشقاب گذاشتم و برای پدرم بردم. بابا چند روزی مرخصی گرفته بود. وسط کاراته پایش در رفته بود، برای همین با عصا راه میرفت و نمیتوانست سرکار برود. ننه هم چند روزی بود که پیش ما آمده بود.
مشغول خوردن انجیرها بودیم که زنگ خانه به صدا در آمد. مادرم بعد از باز کردن در، چادرش را برداشت و گفت:
_ آبجی آمنه با پسراش اومدن عیادت
سریع داخل اتاق رفتم. تمام سالی که برای کنکور درس میخواندم هر مهمانی میآمد، میدانست که من درس دارم و از اتاق بیرون نمیروم؛ ولی حالا کنکورم را داده بودم و بهانهای نداشتم!
مانتوی بلند و گشاد قهوهای رنگم را پوشیدم، روسری گلدار و قوارهای کرم رنگم را لبنانی سر کردم و به آشپزخانه رفتم. از صدای احوالپرسیها متوجه شدم که عمه، حمید، حسنآقا و خانمش آمدهاند. شوهرعمه همراهشان نبود؛ برای سرکشی به باغشان به روستای «سنبلآبادالموت» رفته بود.
روبرو شدن با عمه و حمید در این شرایط برایم سخت بود، چه برسد به اینکه بخواهم برایشان چایی هم ببرم. چایی را که ریختم، فاطمه را صدا کردم و گفتم:
_ بی زحمت تو چای رو ببر تعارف کن.
سینی چای را که برداشت، من هم دنبال آبجی بین مهمانها رفتم و بعد از احوالپرسی کنار خانم حسن آقا نشستم. متوجه نگاههای خاص عمه و لبخندهای مادرم شده بودم. چند دقیقهای بیشتر نتوانستم این فضا را تحمل کنم و خیلی زود به اتاقم رفتم.
کم و بیش صدای صحبت مهمانها را میشنیدم. چند دقیقه که گذشت، فاطمه داخل اتاق آمد. میدانستم این پاورچین پاورچین آمدنش بی علت نیست، مرا که دید، زد زیر خنده، جلوی دهانش را گرفته بود که صدای خندهاش بیرون نرود. با تعجب نگاهش کردم. وقتی نگاه جدی من را دید به زور جلوی خندهاش را گرفت و گفت:
_ فکر کنم این بار قضیه شوخی شوخی جدی شده. داری عروس میشی!
#ادامهدارد...
هدایت شده از هیئترضوانالرضا(؏)
سلام سلام !🖐🏻
به همهی بروبچههای باصفای
رضوان الرضا(علیہالسلام)😍❣
مژده🌸 مژده🌸 مژده🌸
بالاخره موعد دیدار فرارسید🍃
میدونیم مدت هاست منتظر شروع دوره های بسیار جذاب مهدویت در مسجد بودید ..☺️
دومین جلسه مباحث مهدویت
با حضور سرکار خانم امیدوار ♥️
فردا پنج شنبه راس ساعت ۱۱ ظهر منتظرتونیم✌️🏻
مکان : مسجدامامحسنمجتبیٰ(علیہالسلام)
جهت ثبت نام به این آیدی مراجعه نمایید 👇🏻
[ @ZOMAR_128 ]
#مابچہهایمادرپھلوشکستہایم✨
#هیئتنوجوانانرضوانالرضاع
#پایگاهکوثر
#مولا_جانم
✨نگفته ایم و ندانی
کهچیست در دل ِما
✨کفایت است بدانی
که بی تو آشوب است...
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#شبتونمهدوی🌙
دعای عهد به نیت رفع موانع و تعجیل در ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
❇️ امام صادق علیه السلام فرمودند: «هر کسی این دعا را در چهل صبح بخواند، از انصار قائم ما میشود و اگر پیش از ظهور وفات کرده باشد، خدا او را از قبر خارج میکند (و جزو رجعتکنندگان قرار میدهد)»
📚 ابن مشهدی، المزار، ص ۶۶۳
#دعای_عهد
#قرارگاه_کوثر
🍀 @soyezohor 🍀
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ عِلْمِ النَّبِيِّينَ وَ مُسْتَوْدَعَ حِكَمِ الْوَصِيِّينَ...
🌱سلام بر تو ای مولایی که سینه مبارکت گنجینه علم اولین و آخرین است.
سلام بر تو و بر روزی که به تمام جهانیان جرعه های حکمت خواهی نوشاند.
📚 بحار الأنوار، ج99، ص97.
#اللهمعجللولیکالفرج
مدد نما تو بر این سائلی که غمزده است
و در میان دو عالم فقط تو را دارد
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#صبحم_بنام_شما
#پایگاه_کوثر
🍀 @soyezohor 🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸آن ناد علی
✨سینجلی را صلوات
🌸آن شیر خدا
✨شاه ولی را صلوات
🌸بفرست اگر
✨شیعه ی مخلص هستی
🌸پیوسته ز جان و دل،
✨علی را صلوات
🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸
#پایگاه_کوثر
🍀 @soyezohor 🍀
4_5884143949009914102.mp3
4.5M
#تلنگری
⛅️ ملّتی که قرار است؛ جادهی ظهور آخرین منجیِ زمین را، هموار کنند؛
نیاز به مدیرانی دارند؛ که شَرَف و عزّتی بالاتر از این مقام، این نعمت، این خستگی، این دویدن ... سراغ نداشته باشند.
💥 این ملّت، مدیری میخواهند، که #خدا روی آنها حساب کند، برای تغییر مسیر تاریخ، به سمت آن حادثهی باشکوه.
#مقام_معظم_رهبری
#حجتالاسلام_میرباقری
#استاد_شجاعی
#پایگاه_کوثر
🍀 @soyezohor 🍀
✨﷽✨
🌼حق نماز در بیان امام سجاد (ع)
✍امام سجاد علیه السلام وقتی در نماز در مقابل پروردگار عالم می ایستادند، رنگ صورت ایشان دگرگون میشد،
حضرت درباره حق نماز می فرمایند : و حقوق نماز در این است که بدانی نماز ورود به محضر خداست و در نماز در پیشگاه خدا ایستاده ای، اگر واقعا این را دریابی شایسته است که در این پیشگاه مقدس اینگونه بایستی:
همچون بنده ذلیل امیدوار به رحمت خداوند و ترسان و خائف از عذاب او و فقیر زاری کننده!
که در این پیشگاه عظیم مودب و متواضع و با وقار ایستاده و از درون مناجاتی زیبا می کند و از خداوند می خواهد که آتش را از بدنی که خطا آن را احاطه کرده و گناهان هلاکش کرده است، بردارد که لا قوهَ الا بالله!
📚 آداب نماز،صفحه ۱۴۹
#نماز
#پایگاه_کوثر
🍀 @soyezohor 🍀
#پنجشنبههاویادشهدا
🔸شهیدان آیه های انقلابند
شهیدان جلوه های نور نابند...
🔸به میدان خطر غرنده چون رعد
به وقت امتحان فصل الخطابند...
🍃 پنجشنبه و یادشهدا با ذکر صلوات🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 چرا فقط تبلیغ #چهره_به_چهره؟
🔹حضرت زهرا(س) الگوی تبلیغ چهره به چهره تا روز آخر..
#استاد_پناهیان