سرزمینقلم
رابرت بنچلی، بازیگر و نویسنده:
“پانزده سال طول كشيد تا بفهمم استعداد نوشتن ندارم؛ اما ديگر نتوانستم اين كار را رها كنم؛ چون بيش از حد معروف شده بودم.”
پس نویسندگی یا هر حرفه دیگهای اگه پشتکار به همراه داشته باشه و علاقه، نیازی به استعداد نداره.
سرزمینقلم
ثبت نام کلاسهای آنلاین محدودیت زمانی نداره و خصوصی هستند؛
اما از نظر سنی؛ من معتقدم انسان تا ۱۶ سالگی حداقل فقط باید مطالعه کنه؛ زیاد هم مطالعه کنه تا قلمش شکل بگیره؛ چون زیر سن ذکر شده، از زندگی تجربهای برای نوشتن نداره؛ هر چند آموزش زیر این سنین هم ایرادی نداره.
سرزمینقلم
صرف طرفدار داشتن کافی نیست و یک رمان رو فاخر نمیکنه
باید قوانین قلم رو بیاموزید و در داستانتون به کار ببرید تا ارزش ادبی پیدا کنه.
سرزمینقلم
بله ایشون الحمدلله با توکل به خدا و راهکارهای آموزشی که بهشون داده شد و تلاش خودشون این مهارت رو پیدا کردند؛ چون خواستن توانسته.
جمعه ها
تمام دردهایش را
با صبح آغاز میکند…
با سکوتش
جان آدم را به لبش میرساند
به غروب که میرسد
پر می شود از بغض…
پشت پنجرهی خیال که باشی
با او میگریی...
🌸اللهم عجل لولیکالفرج🌸
╭┅─────────┅╮
🌲♝@sqalam♝
╰┅─────────┅╯
یک نکته خیلی مهم هم در مورد اینکه گفتم کارتون رو دوست داشته باشید و براش ارزش قائل بشید بگم؛ دوست داشتن کار به این معنا نیست که غیر اصولی کاری رو انجام بدیم و بیجا بهش افتخار کنیم!
مثلا بدون اطلاعات و مطالعه و تمرین و آموزش، یک آدامس دهنمون بندازیم بشینیم یک صفحه رو خط خطی کنیم و بعد خودشیفته وار پیش خودمون بگیم به به عجب نقاشیایی چه اثری شده!😇
نه! باید روی اصول پیشرفت؛
مثلا برای داستاننویسی حتما نکات و قوانین قلم رو توش رعایت کنید و با آثار فاخر از نویسندگان بزرگ مقایسهش کنید و خودتون نوشته خودتون رو نقد کنید و سعی کنید عیبهاش رو پیدا کنید. در درجه دوم منتقدان متخصص و دلسوز باید این لطف رو در حق شما انجام بدن؛ البته که نقد دلسوزانه غیر از تخریب و سرکوب داستان و خدای نکرده دلسرد کردن نویسنده و خرد کردن شخصیتشه.
پس اول اصولی کار کنید و مطمئن باشید کارتون اصولیه بعد بهش افتخار کنید و اونقدر براش ارزش قائل باشید که اگر هم عیبی داره علاقهمندانه اصلاحش کنید تا پیشرفت کنید.
🌼به کانال علمی فرهنگی خوش آمدید.🌼
🔴 در اینجا علمی،فرهنگی،بصیرتی،پژوهشی و تحلیلی و اطلاعات خود را بالا ببرید.
🔵 رسول الله صلى الله عليه و آله:
اُطلُبوا العِلمَ ولَو بِالصِّينِ؛ فإنَ طَلَبَ العِلمِ فَريضَةٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ .
https://eitaa.com/channelelmifarhangi
👈 با سلام و احترام 👉
به حضور مخاطبان خاصی چون شما افتخار می کنیم🙏
🌹استخدام 1 شغل
و مباحث خانواده و تربیتی👇
https://eitaa.com/toranj312
💫4🌟1💞معرفی گزینه ازدواج(دائم)
https://eitaa.com/ezdevaj_110
💫1🌟4🟪اسکان زائر مشهد و قم و عتبات
https://eitaa.com/zaeer313
💫4🌟1🌹طلا و جواهرات
خرید و فروش نو و مستعمل
https://eitaa.com/talajatvu
💫1🌟4🔶مجمع مشاوران مذهبی کشور
https://eitaa.com/joinchat/3111059563Cdca0c07473
💫1🌟4🔶اتاق مشاوره مجازی
https://eitaa.com/joinchat/1815216683C6f2a897933
💫4🌟1🟢محصولات ارگانیک و گیاهان داروئی
https://eitaa.com/joinchat/2484207857Ce418fffff9
💫4🌟1🟢
📚مجمع الواعظین
https://eitaa.com/joinchat/959447729C8d76a1fa65
✳️4❇️1✅4✳️1❇️
🟣 رهن،اجاره،خرید،فروش،تهاتر و معاوضه در هر نقطه از مشهد
https://eitaa.com/rahnmashhad
🏢💴🏡🪙
🟢سری بزنین در صورت رضایت بمونین🟢
✨#دوره_های_آنلاین_آفلاین ✨#فشرده ✨#آخر_هفته
📣 ویژه برنامه بزرگداشت علامه طباطبایی:
✅ شناخت منظومۀ فکری و معرفتی علامه طباطبایی
💠 با تدریس اساتید #برجسته فلسفه و عرفان و ارائه #مدرک پایان دوره
⏳اولویت با عزیزانی هست که زودتر ثبت نام کنند (#ظرفیت_محدود)
👈ثبت نام با پیام به 🆔 @Imam_110 یا
📞تماس با:
02537739648💢اطلاعات بیشتر با مراجعه به کانال مؤسسه: http://eitaa.com/joinchat/3181904050C32a22f4cab 🌐مؤسسه پژوهشی امام علی (ع)
هدایت شده از اطلاع رسانی کارگاه های موسسه بانوان کاراندیش نصرت ✨️
🌟 کلاس داستاننویسی آنلاین: قلمتان را به حرکت درآورید! 🌟
آیا تا به حال به این فکر کردهاید که داستانهای شما میتوانند دنیای جدیدی بسازند؟ بیایید با هم به دنیای شگفتانگیز داستاننویسی سفر کنیم و خلاقیتتان را به چالش بکشیم!
🖋️ در این کلاس چه چیزی انتظار شما را میکشد؟
- سفر به دنیای تخیل: با تمرینهای جذاب و الهامبخش، داستانهای خود را بسازید.
- گروههای خلاق: در کنار نویسندگان دیگر، ایدهها و تجربیاتتان را به اشتراک بگذارید.
- چالشهای نوشتاری: هر هفته با چالشهای جدید، مهارتهای نوشتاریتان را تقویت کنید.
اگر آمادهاید تا به داستانهای خود زندگی ببخشید و دنیای جدیدی بسازید، همین حالا اقدام کنید!
در چهار ترم
مقدماتی
ترم یک
ترم دو
ترم سه (پیشرفته)
چهارماهه
هفتهای دو ساعت، همراه با جزوه آموزشی و آموزش تضمینی و پشتیبانی تا اتمام کتاب و اعطای مدرک از طرف << موسسه بانوان کار اندیش نصرت>> از مشهد مقدس.
📞 برای اطلاعات بیشتر و ثبتنام، با ما تماس بگیرید: @safirsetareha
09155128996
https://eitaa.com/banoshar9
تمرین خیال پردازی و به کار بردن بعضی از آرایههای ادبی، از هنرجوی ترم یک سرزمین قلم
ایشون هنوز وارد آموزش داستاننویسی نشدهاند👇
داستان کوتاه
نام: نویسنده
بسماللهالرحمنالرحیم
ماشین را با فاصله ۱۰۰ متری از دفتر پارک کردم، از این فاصله هم ازدحام جلوی دفتر دلهره آور بود
مقنعه را تا روی ابروهای پر پشتم جلو کشیدم، عینک آفتابی را روی صورتم جابجا کردم و به آرامی پیاده شدم.
دوربین عکاسی در دستم مرا بیشتر شبیه خبرنگارانی که جلوی دفتر منتظرم بودند، کرده بود. از لابلای جمعیتی که با صدای بلند حرف میزدند عبور کردم، با دیدن آقای فتحی که مقابل در ورودی مشغول صحبت با نگهبان بود چشمانم گرد شد و پشت ستون سنگی بزرگ که با فاصله کمی از آنها قرار داشت مخفی شدم.
اگر متوجه حضور من میشد کارم تمام بود و باید به صحبتهای به ظاهر عاقلانهاش و سوالهای سرسام آورش گوش میدادم
آقای فتحی خبرنگار سمجی که چشمان کوچک و تیزش شباهت زیادی به عقاب داشت البته بینی استخوانی و عقابیاش هم بیتاثیر نبود. صدای نخراشیداش در گوشم زنگ زد:《 آقای نگهبان امروز حتماً باید خانم تقوی را ملاقات کنم صحبتهای مهمی با او دارم.》
حین صحبت مدام سرش را تکان میداد و با آن نگاه عقابی اش اطراف را برانداز میکرد ، اسلحه مدل کانون eos در دستش بود و به دنبال شکارش میگشت، اما خبر نداشت که آهوی گریز پایش در فاصله ۳ متری او پناه گرفته است .
نگهبان با یونیفورم سورمهای که اندامش را به رخ میکشید و با نگاهی عاری از هر گونه احساسی به خبرنگار خیره شده بود
آقای فتحی ادامه داد:《 کتاب خانم تقوی تاثیر عمیقی بر خوانندگان در سراسر جهان داشته و بسیاری را برانگیخته است تا رویکرد مثبت و پیشگیرانه تری در زندگی خود داشته باشند، اما برخی از منتقدان معتقدند که این کتاب تاکید بیش از حدی به ثروت و موفقیت مادی دارد و چون شخصیت اصلی این کتاب مستقل و به تنهایی زندگی میکند با مفهوم خانواده آشنا نبوده و نقش خانواده در موفقیت را زیر سوال میبرد. حتماً جمله معروف پروست شنیدهاید که میگوید خود راستین نویسنده تنها در کتابهایش نشان داده میشود.》
یک تار ابرویش را بالا انداخت حالت متفکری به خود گرفت وگفت:《با این جمله موافقید؟》
تک تک جملههایش پتکی شده بود که خانه آرزوهایم را نابود میکرد، کاش میتوانستم یقه کت چرمش که او را شبیه به کارآگاه کرده بود تا یک خبرنگار بگیرم، بر سرش فریاد بزنم و تمام حرفهایش به خودش برگردانم.
نگهبان چینی به ابروهایش داده بود و کمی عصبانی به نظر میرسید. آقای فتحی که چیزی از نگهبان دستگیرش نشده بود پلهها را پایین آمد و به جمع خبرنگارانی که بازار غیبتشان گرم بود، رفت.
با عجله به سمت ورودی رفتم عینکم را کمی پایین دادم و لبخند زدم . برقی در چشمان نگهبان رقصید لبخندی کوچک مهمان لبهایش شد، آنقدر کوچک که شک داشتم نام لبخند را روی آن بگذارم.
وارد ساختمان که شدم منتظر آسانسور نماندم پلههای باریک ساختمان را به سرعت طی کردم و خودم را به طبقه دوم رساندم نمیدانم تپش قلبم برای پلههایی بود که دویدم یا لبخند نامحسوسی که از نگاهم دور نمانده بود.
خانم بهرامی با دیدنم ایستاد موهای مشکی سیم تلفنیاش را زیر شالش هول داد و با چهره سبزه اما با نمکش گفت :《بازم فرار کردی؟》فقط سری تکان دادم پاهایم را روی زمین کشیدم و بیرمق وارد اتاق شدم.
روی کاغذ دیواری قهوهای اتاق، گلهای بزرگ طلایی بود که با میز وسط سالن همخوانی داشت پشت میز پنجره بزرگی بود که پردههای ساده طلایی داشت، سمت راست دیوار تمام جوایز و لوحهایی که در طول این چند سال گرفتم، آویز کرده بودم.
پایین آن قاب عکسهای سیاه و سفید از نویسندگان بزرگ جهان بود، که نیچه با آن پالتو مشکی بلندش، بزرگتر از همه در وسط قاب عکسها بود و با نگاهش به من میگفت:《 حالا میخوای چیکار کنی دختر.》
با صدای تلفن روی میز نگاهم را از نیچه دزدیدم کنار تلفن، عکس مادرم با آن لبخند معجزهبخشش به من خیره شده بود. عکس را دوسال پیش، زمانی که داشت به جوک بیمزه برادرم میخندید، از او گرفتم. گوشه چشمانش جمع شده بود که چند خط به صورت زیبا و پرچروکش اضافه کرده بود و چهرهاش میدرخشید.
با عجله پشت میز رفتم. از بین دفترهای پخش و پلای روی میز یکی را انتخاب کردم. صفحه اول آن بزرگ نام کتاب بعدیم را نوشتم "بهشت زیر پای مادرم است" و زیر آن اضافه کردم
"همه ما موفقیتمان را مدیون گذشتهای مادرمان هستیم"
✍ سیده مهدیه تقوی