eitaa logo
سرزمین‌قلم
94 دنبال‌کننده
174 عکس
9 ویدیو
0 فایل
﷽ صفر تا صد دوره عمومی داستان‌نویسی و ویراستاری به همراه دوره‌های تخصصی در پیج روبیکا☕️📚 🖥sarzaminqalam@ لینک ارتباط با مدیر👇 https://abzarek.ir/service-p/msg/1619881
مشاهده در ایتا
دانلود
. یکی از دوستان قدیمیم که معلم شده بود رو توی راه دیدم ایستادم درحین احوالپرسی متوجه چند بچه محصل ابتدایی شدم که رد میشدن! یکیشون از اون طرف خیابون باصدای بلند به این دوستمون گفت: بابام حالتو گرفت آدم شدی؟! بخدا قسم در لحظه دیدم این معلم صورتش سرخ شد و فقط به بچه نگاه میکرد! پرسیدم موضوع چیه؟! گفت مادر این بچه دیروز اومد مدرسه به من گفت این پسر توی خونه منو اذیت میکنه شما یکم بترسونش! مادرش که رفت لاله گوشش رو با دوانگشت کمی فشار دادم و قسم میخورد که حتی نپیچوندم و فقط فشار دادم! امروز پدر بچه با دادو بیداد اومد مدرسه در ظاهر به قصد زدن من که با وساطت مدیر و سایر معلمها کوتاه اومد به شرطی که از بچش عذرخواهی کنم منم چون میدونیتم توبیخ میشم اجبارا اینکارو کردم اما همه دانش آموزها متوجه شدند! این معلم گریه میکرد و به من میگفت تحقیر شدم. ناراحت شدم و دلداریش دادم و از هم جدا شدیم. اما من به جای مظلومیت اون معلم بیشتر داشتم به آینده اون بچه فکر میکردم... با تحقیر معلم آینده بچه ها رو خراب نکنیم! 📌 خبر فوری سراسری @fori_sarasari
به نظر بنده که خوبش شد معلم برای ترسوندن بچه‌ها نیست معلمی شغل انبیاست انبیاء الهی کی گوش بچه مردم رو می‌گرفتن الآن دوره تنبیه بدنی گذشته گذشت دوره شکنجه‌های روحی و جسمی که شامل خیلی از بچه‌های دهه شصت و هفتاد شده بود... معلم باید با دانش آموز دوست باشه باید روانشناس باشه نه اینکه گوشش رو بگیره اون هم به درخواست مادری که توی تربیتش کوتاهی کرده... باید درد بچه رو بفهمه و اینکه چرا این کارها رو می‌کنه... یک‌کمی فکر کنه که اون بچه هم انسانه! روح داره، غرور داره! حرمتش از کعبه‌ی خدا بیشتره! تحقیر میشه جلوی جمع با این حرکت! خب معلم بزرگوار وقتی تحقیرش می‌کنید جری میشه و می‌خواد با تحقیر کردنتون انتقام بگیره و دلش رو تسکین بده... معلم می‌تونه انسان ساز باشه یا آینده یک انسان و یا جامعه رو به تباهی بکشه😔
چه‌قدر دلم می‌سوزه برای دانش آموزانی که بدون دونستن مشکلشون، از طرف معلم سرشون به تخته کوبیده شد، توی سطل آشقال ایستادن، موهاشون کشیده شد، تحقیر شدن... انگ تنبل و کند ذهن بهشون چسبونده شد... این‌ها چه آینده‌ای براشون ساخته شده الآن با یک مشت خاطرات تلخ و شخصیت تحقیر شده‌ی درب و داغون؟!🥺 خدا نگذره از بعضی معلم نماهایی که کرامت انسانی دانش‌آموزان رو زیر پا گذاشتند...
خودم یکی از اون افرادی هستم که دوران راهنمایی دبیر ریاضی کند ذهن و دیر فهم خطابم می‌کرد! اون هم در جمع جلوی چشم همه! من هم نمره‌م بیشتر از ۵ نمی‌شد! دبیرستان که رفتم دبیر ریاضی‌ایی داشتم که واقعا بهم احترام می‌گذاشت و اعتماد به نفس می‌داد، اون سال نمره‌های ریاضیم بیست بود و حتی به هم‌کلاسی‌هام هم آموزش می‌دادم... ان‌شاءالله هر جا که هستند خدا حفظشون کنه... و معلم‌هایی که آینده‌ی دانش‌آموزان رو تباه کردند... نمی‌دونم چی بگم در موردشون... حالا این معلم بزرگوار که جریانشون رو فرستادم شاید گوش بچه رو فشار ندادن ولی دوران سلطه‌گری و ترس گذشته دوست باشید با دانش‌آموزانتون🤝 هم مقتدر باشید هم مهربان. اون موقع ازتون حساب می‌برن. جوری باشید که بترسن از اینکه دل شما ازشون ناراحت بشه. جوری باشید که فردا به نیکی ازتون یاد کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭┅─────────┅╮ 🌲♝@sqalam♝ ╰┅─────────┅╯
🕊______﷽______🕊 می‌خواهم قلمم بال پروازم باشد و با آن، آزادانه به هر کجا که می‌خواهم اوج بگیرم؛ به سرزمین‌های دور دست و دست نیافتنی که خود فاتح آنان‌‌ام و شاید حتی پرواز کنم به سرزمین خدا و بی پروا از جسم خاکی‌ام بر روی زیبایش لبخند زنم! و از چشمه‌ی آب حیات بنوشم و دستی بر شانه‌ی ملائک زنم و فخر فروشم بر قلمی که پروردگار به آن قسم خورده است... 🪶سفیر ستاره‌ها ╭┅─────────┅╮ 🌲♝@sqalam♝ ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥺 درخواست آب دخترکان غزه به همراه تصاویری از توزیع ۶۰ تانکر آب آشامیدنی میان آوارگان ♨️ نیت کنید و به نیابت از حضرت رقیه بنت الحسین(علیه‌السلام) جهت توزیع آب آشامیدنی در نوار غزه مشارکت کنید. 🤝 مشارکت از طریق شماره کارت زیر نزد بانک سپه به نام گروه جهادی اویس قرنی: 💳|
6273 8170 1007 2290
(روی شماره کارت بزنید کپی میشه) 🌐 پرداخت امن الکترونیکی کمک‌ها از طریق لینک زیر👇 https://zarinp.al/aparat.com/owaisqarani_com ‼️ پس از واریز، حتما رسید خود را با قید نیت «فلسطین» به شناسه @Habib72 ارسال کنید. 🔴 اینجا یمن است. تنها درگاه رسمی ارتباط با یمن https://eitaa.com/joinchat/1015808046C4da3eb31ef
🔥🔥🔥🔥🔥🔥 امروز جماعتی را دیدم؛ میان شعله‌های جهنم، مشغول تناول گوشت برادر مرده و تلاوت حدیث😔 🔥🔥🔥🔥🔥🔥 سفیر ‌‌‌ستاره‌ها😰
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار🌧🍃 زندگی نیست بجز دیدن یار🫂 زندگی نیست بجز عشق🫀 بجز حرف محبت به کسی😍 ورنه هر خار و خسی🌵 زندگی کرده بسی🍂 زندگی تجربه‌ی تلخ فراوان دارد☄ دو سه تا کوچه و پس کوچه🏘 و اندازه‌ی یک عمر بیابان دارد🏜 ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم؟!🍁🍂🍁🍂 ╭┅─────────┅╮ 🌲♝@sqalam♝ ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قصه دامادی حضرت قاسم در صحرای کربلا برخی مداحان و روضه خوانان در مراسم های عزاداری قصه دامادی جناب قاسم علیه السلام در کربلا و تزویج او با فاطمه بنت الحسین (علیه السلام) را بیان می کنند که صحت ندارد. به گفته برخی محققان نخستین کسی که داستان عروسی قاسم را ذکر کرده، ملاحسین واعظ کاشفی در روضه الشهدا است( پیشوایی، مقتل جامع، 1395ش، ج2، ص555) ملاحسین واعظ کاشفی(درگذشته 910ق) در کتاب روضة الشهدا نقل کرده است که پس از اجازه امام حسین(علیه السلام) به عازم شدن قاسم برای جنگ،‌ به قاسم فرمود: پدرت به من وصیت کرده که یکی از دخترانم را به عقد تو درآورم و به عباس(علیه السلام) و عون و زینب(سلام الله علیه) فرمود:مقدمات عقد قاسم را فراهم کنند. پس قاسم در روز عاشورا عروسی کرد و سپس وارد میدان شد.(کاشفی، روضه الشهداء، نوید اسلام، ص401.) ╭┅─────────┅╮ 🌲♝@sqalam♝ ╰┅─────────┅╯
قاسم بن حسن (علیه السلام) در واقعه‌ی کربلا قاسم بن حسن از فرزندان امام حسن(علیه السلام ) است که در واقعه کربلا به شهادت رسید. نقل شده در شب عاشورای سال 61 ق هنگامی که امام حسین(علیه السلام) به یارانش خبر داد که روز بعد کشته می شوند، قاسم بن حسن از او پرسید: آیا من هم کشته می‌شوم؟ امام حسین از او پرسید: مرگ در نزد تو چگونه است؟ قاسم پاسخ داد: «یا عَمَّ اَحْلی مِن الْعَسَل:ای عمو شیرین‌تر از عسل»(خصیبی، الهدایة الکبری، 1419ق، ص204) قاسم بن حسن روز عاشورا به حضور امام حسین(علیه‌السلام) آمد تا اجازه‌ی جنگیدن با دشمنان را بگیرد. امام او را در آغوش گرفت و هر دو مدتی گریه کردند تا اینکه هر دو غش کردند. قاسم اصرار می‌کرد و دست و پای امام حسین(علیه السلام) را می‌بوسید تا این‌که امام به او اجازه داد.( مجلسی، بحارالأنوار، 1413ق، ج45، ص34.) ╭┅─────────┅╮ 🌲♝@sqalam♝ ╰┅─────────┅╯
داستانک
تاسوعای حسینی بر اهالی سرزمین قلم و همه‌ی دوست‌دارانش تسلیت باد.