✋🏻با سلام
🌷«عصمت» بار دیگر افتخارآفرین شد
✍🏻 برگزیده شدن کتاب «عصمت» زمانه و زندگی شهید عصمت پورانوری ، بانوی شهید دزفولی ، به قلم سیده رقیه آذرنگ در نخستین جشنواره بینالمللی کتاب ایثار و شهادت سرخ نگاران
🌴 الف دزفول را ببینید 👇🏻
🌐https://alefdezful.com/033
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
✴️ لینک عضویت کانال واتساپ شماره 1 الف دزفول 👇🏻:
🌐https://chat.whatsapp.com/Buc1u61DQc33JoFAltMqo2
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/alefdezful
📚به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
🍂🍃🌺🍂🍃🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍃🍂
🌺برشی ازکتاب عصمت:
شهیده عصمت پور انوری:
زمانی که کلاس را به مقصد خانه ترک می کرد،
سعی داشت در مسیر رفتنمان هم، ذهنش را به مرور مباحث کلاس مشغول کند
و با اشاراتش به موضوعات هر جلسه از صحبت های بیهوده پرهیز می کرد.
#سیده_رقیه_آذرنگ
#کتاب_عصمت
#شهید_شاخص ۹۸
🍃🍂🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺 به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇🌺
https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
🔻مصاحبه سایت نوید شاهد با سرکار خانم سیده رقیه آذرنگ به بهانه برگزیده شدن کتاب عصمت در جشنواره بین المللی سرخ نگاران را از لینک زیر مطالعه بفرمایید👇
http://khuzestan.navideshahed.com/fa/news/480361/%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D9%85%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D8%AF%D8%B9%D8%B5%D9%85%D8%AA-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%D9%88-%D9%86%D9%88%D8%B1-%D8%A2%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%DA%AF%D8%B1%D9%87-%D8%B2%D8%AF%D9%85
#کتاب_عصمت
#شهید_عصمت_پور_انوری
#شهید_شاخص
📚به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
🍂🍃🌺🍂🍃🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍃🍂
🌺برشی ازکتاب عصمت:
شهیده عصمت پور انوری:
زمانی که شهر مورد حملات موشکی یا توپخانه ای قرار می گرفت و من در خانه حضور داشتم، به عصمت می گفتم:
امکان داره موشک بعدی نزدیکی خانه ما بخوره.
زیر پله، جای مناسبیه، می تونیم به عنوان پناهگاه ازش استفاده کنیم، محافظ خوبیه.
وقتی این جمله را از زبانم می شنید،
می گفت:
اگه خانه موشک بخوره، زیر پله رفتن و پناهگاه پیدا کردن معنی نداره.
کل خانه با خاک یکسان می شه.
عصمت اصلا به پناهگاه عقیده ای نداشت.
می گفت: هر چی خدا بخواد، همون میشه.
#سیده_رقیه_آذرنگ
#کتاب_عصمت
#شهید_شاخص ۹۸
🍃🍂🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺 به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇🌺
https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
۱۴۰۰سال پیش امام حسین نشان داد که سیاه و سفید هیچ فرقی با هم ندارند
غلامی سیاه پوست بنام "جَون بن حُوّی" برای اذن میدان حضور امام حسین آمد و گفت پوست بدنم سیاه و بد بو هستم...
وقتی به شهادت رسید امام حسین به او گفت که تو در پیشگاه خداوند روسفید شدی و ملائکه بوی عطر از تو استشمام میکنند
و همانند پسرش حضرت علی اکبر، صورتش را بر صورت غلام سیاه گذاشت و سخت گریست
📚به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
📸 لقا الله
▪️بهمناسبت چهاردهم خرداد سالروز رحلت امام خمینی (ره)
📚به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc
"عصمت"
📌سرکار خانم سیده رقیه آذرنگ در پست صفحه اینستاگرام شخصی شان مطلبی را با عنوان آرزوی دیدار با امام درج نمودند که در صفحه باشگاه مخاطبان ریحانه وابسته به دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه ای بازتاب و نشر داده شد.
🔻(آرزوی دیدار با امام)
تمام عکس های دوران کودکی ام در کنار پوسترهای امام خمینی رقم خورد. همان پوسترهایی که پدرم بر روی دیوار اتاق نصب کرده بود.
شاید به یقین بشود گفت که من آرزو به دل از این دنیا نخواهم رفت!
چرا؟! قبل از اینکه به مدرسه بروم با دیدن فیلم های سخنرانی امام از شبکه های صدا و سیما در حالیکه کودکان را به آغوش می کشید بهانه گیر شدم. و هر وقت برای این دیدارها دلم غنج می رفت به پدرم می گفتم: کی مرا پیش امام می بری؟ و پدرم می گفت: امام به رحمت خدا رفته اند...
با گریه و زاری به او می گفتم: چرا امام مُرد! چرا مرا پیشش نبردی!
و در آخر برای لحظاتی کوتاه با پدرم قهر می کردم به سان دخترکانی که زود قهر می کنند و اشک می ریزند.
هر چه بزرگتر شدم این جمله با من بود و مدام از پدرم می پرسیدم: واقعا چرا مرا پیش امام خمینی نبردی!
و پدر دلشکسته تر از همیشه جواب می داد: قسمت نشد دخترم!
من با این غم، بزرگ شدم و با یادآوری این جمله در آرزوی دیدار امام اشک ریختم. تصویر امام همیشه جلوی چشمم بود.
روزهای زندگی ام در آینه این آرزوی دست نایافتنی گذشت تا سال ۹۵ که با عنایت خاص یکی از بانوان شهید و به سفارش ایشان یک کتاب نوشتم به اسم عصمت(زندگانی شهید عصمت پورانوری) فقط و فقط به عشق اینکه کتابم به محضر امام و رهبرم امام خامنه ای برسد البته آرزوی عجیبی بود. من در شهرستان بودم و کتابم که چاپ شد تبلیغ و معرفی در خور این کتاب مثل دیگر کتب شهدا صورت نگرفت کتابم گمنام بود و سوژه کتاب گمنام تر
القصه دوندگی من برای معرفی شهید ادامه داشت. تبلیغات کتاب به عهده خودم بود. بعد از دوسال که از چاپش گذشت یک نفر با من تماس گرفت و گفت: شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها نوبت دیدار با مقام معظم رهبری را دارید؟
همین یک جمله را تنها شنیدم. انگار از آسمان بر روی سرم ستاره می بارید باورش برایم خیلی سخت بود. نمی دانم آن روز چطور خودم را به تهران رساندم البته در این سفر پدر هم همراهم بود
ساعت دیدار فرا رسید و تقدیر زیبایی برایم رقم خورد که توانستم در محضر مقام معظم رهبری چند کلامی صحبت کنم و در نهایت به آرزویم رسیدم و به قولی آرزو به دل از این دنیا نخواهم رفت چون تصویر واقعی امام خمینی را در چهره امام خامنه ای دیدم.
در همان لحظات بود که به پدرم گفتم: مرا پیش امام نبردی. من اما امام را دیدم. پدرم در پس پرده اشکش به من گفت: تو به واسطه شهدا به آرزویت رسیدی و با امام و رهبر مسلمین جهان صحبت کردی. آرزوی زیبایت از دل برخاسته بود و شهدا این دیدار را به تو هدیه کردند#سیده_رقیه_آذرنگ
#موهبت_خمینی
#هنر_متعهد
📚به کانال کتاب عصمت در پیامرسان ایتا بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/534446100C4630a601bc