eitaa logo
سید سلمان علوی
329 دنبال‌کننده
342 عکس
223 ویدیو
10 فایل
ارتباط با من: @ss_alavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷 مرحوم نمونه‌ای کم‌نظیر در زهد، تقوا و سیاست بود. در برخوردهای شخصی، با سران و رجال مملکتی با کم اعتنایی برخورد می‌نمود. حسین مکی درباره برخورد مدرّس با کسانی که به منزل وی می‌آمدند، نوشته: «اشخاص تازه وارد اگر از طبقات پایین بودند، مدرّس احترامات بیشتری می‌کرد و هر قدر از طبقات بالاتر وارد می‌شدند کمتر تعارفات معمول را می‌نمود. اگر می‌خواست به کسی تعارف زیادتری کرده باشد، مثلا شاهزاده نصرت‌الدوله وارد شده بود و مدرّس می‌خواست به او تعارف کند، می‌گفت: شاهزاده یک چای برای خودشان بریزند».۱ 🔻مدرّس در صراحت بیان و حاضر جوابی کم نظیر بود، چنانکه گفته‌اند اگر در مجلس، وسط سخنرانی کسی، جمله‌ای می‌گفت و صدا به همه نمایندگان نمی‌رسید، گفته‌ی مدرس را از یکدیگر جویا می‌شدند. آنچه در پی می‌آید، برخی از سخنانی است که از او ثبت کرده‌اند: 🔹زمانی که نصرت‌الدوله وزیر دارایی بود، لایحه‌ای تقدیم مجلس کرد که به موجب آن، دولت ایران یکصد سگ از انگلستان خریداری و وارد کند. او شرحی درباره خصوصیات این سگ‌ها بیان کرد و گفت: این سگ‌ها شناسنامه دارند، پدر و مادر آنها معلوم است، نژادشان مشخص است و از جمله خصوصیات دیگر آنها این است که به محض دیدن دزد، او را می‌گیرند. مدرس طبق معمول، دست روی میز زد و گفت: مخالفم. وزیر دارایی گفت: آقا! ما هر چه لایحه می‌اوریم، شما مخالفید، دلیل مخالفت شما چیست؟ مدرس جواب داد: مخالفت من به نفع شماست، مگر شما نگفتید، این سگ‌ها به محض دیدن دزد، او را می‌گیرند؟ خوب آقای وزیر! به محض ورودشان، اول شما را می‌گیرند. پس مخالفت من به نفع شماست. نمایندگان با صدای بلند خندیدند و لایحه مسکوت ماند.۲ 🔸مدرس معمولا نامه‌های خود را روی کاغذ پاکت تنباکو و کاغذهایی بود که در آن روزگار، قند در آن می‌پیچیدند. یکی از وزیران نامه‌ای از مدرس دریافت داشته و آن را اهانت به خود دانسته بود. روزی یکی از آشنایان مدرس آمد و یک دسته کاغذ آورده به مدرس گفت: جناب وزیر این کاغذها را فرستانده‌اند که حضرت آقا مطالب خود را روی آنها مرقوم فرمایند. مدرس گفت: عبدالباقی! چند ورق از آن کاغذهای مرغوب خودت را بیاور. فرزند مدرس فوری بسته‌ای کاغذ آورد. مدرس به آن شخص گفت: آن بسته کاغذ وزیر را بردار و این کاغذها را هم روی آن بگذار. سپس روی تکه کاغذ قند نوشت: جناب وزیر! کاغذ سفید فراوان است ولی لیاقت تو بیشتر از این کاغذ که روی آن نوشته‌ام نیست.۳ 🔹یک وقت رضا شاه به سفر رفته بود. سفری که شاید مورد خطر بود. مرحوم مدرس به رضا شاه گفته بود: دعا کردم به شما تا در این سفر سالم برگردید. رضا شاه خیلی خوشحال شده بود که مدرّس به او دعا کرده بود گفت: دعا کردید؟! مدرّس جواب داد: آخر نکته دارد؛ اگر تو در این سفر مرده بودی همه اموال ما از بین رفته بود. من می‌خواهم زنده باشی تا اموالمان را پیدا کنیم.۴ 🔸روزی رضاخان یقه این پیر خسته را گرفت و او را با خشم به کنج دیوار کشید و فریاد زد، «سید! آخر تو از جان من چه می خواهی؟»، مرحوم مدرس بی آنکه ذره ای ترس به دل راه بدهد، با لهجه شیرین اصفهانی جواب داد، «می خواهم که تو نباشی!»۵ 🔹در زمستان هنگامی که مدرّس از پله‌های مجلس بالا می‌رفت، یکی از نمایندگان مجلس به او برخورد و گفت: شما در این زمستان سخت، با این پیراهن کرباسی و یقه باز گرفتار سرماخوردگی می‌شوید. مدرّس نگاهی تند به او نمود و گفت: کاری به یقه باز من نداشته باش. حواست جمع دروازه‌های ایران باشد که باز نماند.۶ 🔸یک روز طلبه‌ای نزد مدرّس آمد و نامه‌ای نوشته بود: اجازه بفرمایید در وزارت معارف به عنوان معلم استخدام شوم. مدرّس روی یک قطعه کاغذ نوشت: «آقای وزیر معارف! حامل نامه، یکی از دزدان ،و قصد همکاری با شما را دارد. گردنه‌ای به وی واگذار کنید». طلبه، نامه را گرفت و رفت. پس از چند لحظه خجالت زده بازگشت و گفت: آقا! چه بدی از من دیده‌اید؟ اگر کسی به شما چیزی گفته، دروغ گفته است. مدرّس جواب داد: اگر بگویم که تو شخص فاضل و متدینی هستی، تو را راه نمی‌دهند. برو و نامه را ببر. او مجددا نامه را برد و فردای آن روز خدمت مدرّس رسید و گفت: آقا! استخدام شدم و مدیریت یک مدرسه را هم به من داده‌اند.۷ 🔹در جلسه رسمی و علنی مجلس، آقا میرزا شهاب در بین سخنانش گفت: همه مثل آقای مدرّس نمی‌توانند با منطق و مشعشعانه حرف بزنند. بنده و امثال بنده رطب و یابس به هم می‌بافم. مدرّس با صدای بلند گفت: به همین جهت سردار سپه دستور داد شماها انتخاب شوید. همهمه و خنده نمایندگان فضا را پر کرد.۸ ادامه👇
🔸سرلشکر خدایار از طرف رضا خان نزد مدرّس آمد و با کمال تواضع و احترام گفت: رضا شاه می‌گوید: خوب است شما به درس و بحث خود بپردازید و از دخالت در امور سیاسی خودداری کنید. رضا شاه میل دارد باب مراوده را با شما باز کند و به هر طیق که بپسندید با شما روابط حسنه داشته باشد و همه اوامر شما را در امور مملکتی اطاعت خواهد کرد. ضمنا مبلغ یکصد هزار تومان برای شما فرستاده تا در هر راهی که صلاح می‌دانید به مصرف رسانید. مدرّس چند لحظه‌ای به آن پول نگاه کرد. سپس فرمود: به رضا خان بگویید که من وظیفه شرعی دارم که در امور مسلمین دخالت کنم. اسم آن را سیاست بگذارید یا چیز دیگر هر چه باشد فرق نمی‌کند. من وظیفه خود را انجام می‌دهم. سیاست در اسلام چیزی جدایی از دین نیست. در اسلام دین و سیاست با هم است. اسلام، مسیحیت نیست که فقط جنبه تشریفاتی، آن هم هفته‌ای یک روز در کلیسا داشته باشد. این پول‌ها را هم ببر که اگر اینجا بماند تمامی آن به مصرف نابودی رضا خان خواهد رسید. خدایار مأیوسانه از خانه مدرّس ـ به همراه پول‌ها ـ بیرون رفت.۹ 🔹دو نفر خدمت مرحوم مدرّس آمدند که یکی از آنها فرنگی بود. مردی که مترجم بود، گفت: «ایشان یکی از مأمورین عالی رتبه سفارت انگلیسند. چکی تقدیم می‌دارند، برای اینکه هر نوع صلاح بدانید مصرف نمایید» آقا گفتند: «چک چیست؟» مترجم گفت: «چک براتی است که بانک می گیرد و مبلغی که در آن قید شده می پردازد». مدرس خندید و گفت: «به ایشان بگویید من پول و چک قبول ندارم. اگر خواست به من پول بدهد، باید تبدیل به طلا و بار شتر کند و ظهر روز جمعه و هنگام نماز به مدرسه سپهسالار بیاورد و آنجا اعلام کند که این محموله را مثلاً انگلستان یا هر جای دیگر بری مدرس فرستاده است تا آن وقت من قبول کنم». بعد از ترجمه این سخنان، فرنگی چیزی گفت. مترجم رو به آقا کرد و گفت: «ایشان می گویند شما می‌خواهید در دنیا حیثیت ما را نابود کنید». مدرس خندید و گفت: «به ایشان بگویید، از نابودی چیزی که ندارید نترسید»!۱۰ 📚منابع ۱) مدرّس قهرمان آزادی، ج۲، ص۶۶۸. ۲) مدرّس مجاهدی شکست ناپذیر، ص۲۰۲ و مدرّس، ج۱، ص ۲۴۴. ۳) مدرّس ، ج۱، ص۱۹۴. ۴) صحیفه نور، امام خمینی (ره)، ج۴، ص۴۲. ۵) در گفت وشنود با تهمینه مهربانی، ص۹۶. ۶) مدرّس، ج۱، ص۱۸۷. ۷) مدرّس مجاهدی شکست ناپذیر، ص۲۰۳. ۸) مدرّس، ج۱، ص۲۰۹. ۹) مدرّس، ج۱ ، ص۲۴۱. ۱۰) در گفت وشنود با دکتر محمد حسین مدرسی، ص۵۱. 🆔 @ss_alavi_ir
🗓 ۱۱ آذر، سالروز شهادت روحانی مبارز و رهبر مشروطه‌خواه جنبش جنگل است. 🔹بنابر نقل رضا مظفری در کتاب مشاهیر گیلان او در آستانه نیلِ به مقام اجتهاد بود که تحولات ایران آن زمان مسیر زندگی‌اش را تغییر داد. 🔸در زمان مظفرالدین شاه که زمام امور کشور به دست عین الدوله صدر اعظم افتاده بود، میرزا کوچک خان در رشت عده‌ای از روحانیون را با خود همراه کرد و گروه «مجمع روحانیون» را تشکیل داد و تدریجاً آنها را مسلح کرد. 🔹در زمان محمدعلی شاه برای ادامه مبارزات روانه تهران شد. در اواخر سال ۱۲۹۴ شمسی، همزمان با جنگ جهانی اول، چون اوضاع ایران را پریشان و آن را در اشغال بیگانگان می‌دید، با گرایش به اندیشه اتحاد جوامع اسلامی، كمیته‌ای به نام «اتحاد اسلام» را در حوالی تالش تشكیل داد که این کمیته را «نهضت جنگل» نیز می‌نامند. 🔸میرزا کوچک بارها هدف از نهضت خود را احیای قوانین اسلام معرفی کرده بود. 🏴 پس از خیانت برخی از یاران، میرزاکوچک که با تعداد اندکی از یاران خود برای جمع‌آوری قوا به طرف خلخال حرکت کرده بود، در برف و بوران اسیر شد و جان خود را از دست داد. با درگذشت وی در روز دوشنبه یازدهم آذر ۱۳۰۰ش نهضت جنگل که هم‌زمان توسط، حکومت انگلستان، حکومت شوروی و سپاه قاجار به فرماندهی رضاخان تعقیب و تهدید می‌شد، به نقطه پایان خود رسید. 🥀 رضوان الله تعالی علیه و حشره الله مع موالیه علیهم‌الصلوة‌والسّلام 🆔 @ss_alavi_ir
🔷عاقبت ؛ مرگ یا شهادت؟! 🔻درباره چگونگی آسمانی شدن میرزا کوچک، روایات متفاوتی وجود دارد. 1️⃣ «ابراهیم فخرایی» مترجم، منشی مخصوص میرزاکوچک‌خان و سخنگوی نهضت جنگل در صفحه ۳۹۰ کتاب «سردار جنگل» از «رضا نام اسکستانی» به عنوان کسی که سر میرزا را ـ پس از فوت او ـ از بدنش جدا کرده نام برده و عکس او را نیز در این کتاب آورده است، اما توضیحی درباره اینکه آن عکس را چطور و از کجا به دست آورده نداده است. 2️⃣ «میرزا محمدعلی خمامی» معروف به «محمدعلی گیلک»، «وزیر فواید عامه»ِ نهضت جنگل بود و کتابی تحت عنوان «تاریخ انقلاب جنگل» دارد، در این کتاب روایت دیگری از نام قاتل میرزا و نحوه شهادت ایشان به چشم می‌خورد، گیلک در صفحه ۵۰۹ کتاب خود، کسی که سر از تن میرزا جدا کرد را «سرخان نام خلخالی اَسکِستانی» معرفی کرده و نوشته است: «بعد از آمدن از گیلوان خبر فوت آن مرحوم [میرزا کوچک خان] به گیلان می‌رسد چند نفر قزاق با کسان سردار مقتدر از طالش به‌طرف خلخال حرکت می‌کنند، وقتی به خانقاه می‌رسند که اهالی جمع شده مذاکره می‌کردند که جنازه را جنب بقعه خانقاه دفن کنند، فوراً از دفن مانع شدند، شبانه فتح اله خان، آدم سردار مقتدر طالش و «سرخان نام خلخالی اَسکِستانی» بی‌خبر از همراهان خود و اهالی سر آن شهید راه وطن را با یک طرز فجیعی از بدن جدا ساختند، اهالی مطلع می‌شوند اجتماع کردند سر را بگیرند ممکن نشد توی کیسه گذاشته بردند «از قرار تقریر» کسانی که در آنجا بودند گویا هنگام بریدن سر نفس هنوز تمام نشده بود و خون به قسمی جاری گردید که قبر پر از خون شد». 3️⃣ در صفحه ۱۴ روزنامه اطلاعات به تاریخ سوم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۴۲ به‌طورکلی روایت متفاوت دیگری از نحوه شهادت میرزا، نه در گیلَوانِ خلخال که در جنگل‌های فومنات دیده می‌شود. در این گزارش شخصی به نام «علی‌اصغر رضایی» ماجرا را اینگونه روایت می‌کند که: «به‌ناچار با تفنگ به جنگ او رفتیم و در فومنات او را محاصره کردیم و پس از آتش زدن جنگل او را دستگیر کردیم و کشتیم ولی کسی باور نمی‌کرد که ما بتوانیم میرزا کوچک خان را بکشیم، درنتیجه من شبانه سر میرزا کوچک خان را از تنش جدا کردم و آن را به ترک اسبم بستم، ابتدا به رشت رفتم و سر میرزا کوچک خان را به معرض نمایش گذاشتم و سپس آن را به تهران آوردم». 4️⃣ در گزارشی که فارس از آخرین روز زندگی میرزا کوچک خان منتشر کرده آمده است: «بعد از نماز در همان سرما و برف کوهستان، راهی ارتفاعات جهت عزیمت به خلخال شدند؛ وقتی که به ارتفاع رسیدند، سرما توان گائوک را گرفته و در حالی که تا کمر در برف فرو رفته بود، در همان جا زمین‌گیر شد. میرزا که جلوتر می‌رفت، برای کمک به یار وفادارش برگشت اما فایده‌ای نداشت،‌ او از شدت سرما جان داده بود. حال، میرزا در ارتفاعات ییلاقات «ماسال» تنها مانده و مسیر کاملاً از برف پوشیده است، میرزا حدود 500 متر از گائوک فاصله نگرفته که خود او نیز از سوز بادهای صبحگاهی کوهستان دوام نیاورد و از هوش رفت. ساعت‌ها بعد گروهی متوجه پیکرهای بی‌جان می‌شوند، میرزا را نمی‌شناسند اما چون ساعت او را می‌بینند، گمان می‌کنند که از اربابان است، او را به قتل می‌رسانند». 🔸علاوه بر نحوه رحلت و یا شهادت میرزا کوچک خان، سرانجام همسر و فرزند او نیز کماکان در ابهام است. 🔹با توجه به اهمیت سرگذشت روحانی مبارزی که هم‌زمان سه حکومت ایران و روس و انگلیس برای سرنگونی او هم‌داستان شده بودند، بررسی این روایت‌های مغشوش و پژوهش درباره چگونگی وفات یا شهادت او ضروری به نظر می‌رسد. 🆔 @ss_alavi_ir
🔻تقویم امروز تقویم عجیبی است. امروز روز جهانی لغو بردگی است. این مطلب به کنار؛ برخی از اتفاقات بزرگی که سال‌ها پیش در چنین روزی افتاده ببینید: 🗓درگذشت جلال‌الدین سیوطی 🗓تولد «اُلغ بيگ» فرمانروای دانشمند و منجم ايرانی 🗓 شهادت میرزا کوچک خان 🗓تاج‌گذاری ناپلئون بناپارت 🗓آغاز قیام فیدل کاسترو 🗓تقسیم شبه جزیره کره به دو قسمت شمالی و جنوبی 🗓 استقلال «امارات متحده عربی» و خروج از تحت الحمايگي انگلستان 🗓همه پرسی قانون اساسی جمهوری اسلامی 🗓نخست‌وزیری بینظیر بوتو؛ نخستین زن مسلمانی که رئیس دولت شد. 🆔 @ss_alavi_ir
🔷 ارادت امام خمینی به میرزا کوچک خان در نوجوانی و عزیمت ایشان برای ملحق شدن به او 🔸روح الله مصمم می‌شود که خود شخصاً به نهضت جنگل بپیوندد و از آقا مرتضی می‌پرسد چگونه می‌توان به جنگل پیوست؟ برادر بزرگ او ار از این کار به شدت منع می‌کند. او در عوض اجازه گرفت برای مبارزان جنگل مقداری آذوقه بفرستد. 🔹یک روز آقا مرتضی قصیده‌ای در لابه‌لای دفتری که مادر مخارج خانه را در آن می‌نوشت یافت. دانست که از روح الله است. پرسید: «این برای کیست؟» روح الله نوجوان پاسخ داد: «برای میرزا کوچک خان که چندی پیش مهمان ما بود» آقا مرتضی با تعجب پرسید: «خودِ میرزا؟» روح الله پاسخ داد: «بله»... ننه خاور دخالت کرد و گفت: «یک ماه پیش دیدم روح الله خیلی سرحال است. گفتم از وقتی مادرتان رحمت خدا رفته شما غمگین هستید، چطور امروز آنقدر سرحال هستید؟ برایم خواب شب گذشته را تعریف کرد: «شب بود اما خورشید همچنان در آسمان بود. این خانه نیز جنگل بود، جنگلی‌ها با اسب به این خانه آمدند و میرزا در میان آنها بود. برایش چای آوردم، لبخندی زد، بی آنکه چیزی بگوید، خداحافظی کرد». 🔸اولین باری که روح الله برای زیارت حضرت رضا(ع) راهی مشهد مقدس شد، از رئیس کاروان کمک خواست تا برای بازگشت، او را به کاروانی بسپارد که از جاده شمال عبور کند... راه گیلان را در پیش گرفت تا ماسوله را ببیند. 🔹او پایگاه میرزا را از نزدیک می‌بیند اما این دیدار مصادف است با زمانی که این نهضت در پشت پشته‌های توطئه، خاکستر شده بود. 📚کتاب خمینی روح الله، سید علی قادری، مرکز حفظ و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، ۱۳۸۳، جلد اول، صص ۲۳۲- ۲۳۸. 🆔 @ss_alavi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 حقوق زن در اسلام از زبان دختر اروپایی 🔸از آغاز موجی در مردم جهان به راه افتاده برای شناخت بیشتر اسلام و قرآن 🔹حالا ببینید این دختر با دیدن آیاتی از قرآن که درباره زنان نازل شده چطور به هیجان آمده! 🆔 @ss_alavi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزارشی اجمالی از تلاش‌های بی‌وقفه! و غیرتمندانه! مسئولین ارشد جمهوری اسلامی برای مبارزه با بی‌حجابی و بدحجابی در طول یک‌سال گذشته!!!!!!!! اجماعاً خدا قوّت! 🆔 @ss_alavi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد! 🎥 محصول جدید منوتو درباره جلاد ساواک لیدرهای اپوزیسیون را به جان هم انداخته! صراحتاً به حجم وسیع شکنجه‌ انقلابیون در زندان‌های شاه اعتراف می‌کنند. 🆔 @ss_alavi_ir
🔷آیین نکوداشت مرحوم آیت الله غروی اصفهانی 🔸سخنرانان: دکتر عزت الله دهقان حجةالاسلام محمّدزمانی حجةالاسلام موسوی مطلق 🔹شاعران: هادی جانفدا حجةالاسلام مؤدب حجةالاسلام علوی 🔸مرثیه‌سرا: حاج محسن عرب‌خالقی 🗓چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۳۰ تهران، میدان بهارستان، خیابان دیالمه، کوچه موحّدی، دارالبکاء فاطمةالزّهراء سلام‌الله‌علیها 🆔 @ss_alavi_ir
🔷 اقدام انقلابی و قابل تقدیر ریاست محترم مرکز مطالعات و پاسخ به شبهات حوزه علمیه 🔸جلسه میزهای تخصصی مرکز مطالعات و پاسخ به شبهات، امروز پس از نماز ظهر و عصر در سالن جلسات این مرکز تشکیل شد و با صرف ناهار به اتمام رسید. 🔹در هنگام پذیرایی، همراه با غذا، بطری‌های هم روی میز گذاشته شد؛ امّا بلافاصله با انتقاد و واکنش ریاست محترم مرکز ـ جناب حجةالإسلام والمسلمین پورامینی حفظه‌الله ـ جمع و بازگردانده شد. 🔸اقدام شایسته این مدیر مدبّر و غیرتمند جای تقدیر و تشکر دارد و انتظار داریم چنین رویکردی را در سایر نهادها ـ به‌ویژه نهادهای حوزوی و انقلابی ـ شاهد باشیم؛ ان‌شاءالله. 🆔 @ss_alavi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙در ایران باستان، متون ادبی، فلسفی یا تاریخی قابل توجّهی وجود نداشته. 🔻دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان استاد دانشگاه آکسفورد در مصاحبه با رادیو فرانسه: 🔹داستان آتش‌سوزی کتب ایرانیان توسط مسلمانان افسانه است! 🔸اوج علم، فرهنگ و تمدّن ایرانی در دوران اسلامی است! 🆔 @ss_alavi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قال رسول الله صلّی‌الله‌علیه‌وآله: طُوبی لمن ادرک قائمُ اهل بیتی و هو مقتدٍ به قبل قیامِهِ یأتِمُ به و بائمهِ الهُدی من قبلِهِ و یَبرَأُ الی الله من عدوِّهم اُولئِکَ وُفقائی و اکرمُ اُمَّتی علیَّ. خوشا به حال کسی که زمان قائم ـ علیه السّلام ـ را درک کند در حالی که قبل از قیامش از او پیروی می کرده به او و ائمه هدا قبل از او متمسک شده و از دشمنانشان، به سوی خداوند بی زاری جسته آنها دوستان من و کریم ترینِ امت من هستند. 📚بحارالانوار، ج۵۱، ص۷۲. 🆔 @ss_alavi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷بانک‌ها چه می‌کنند؟ 🔸فرایادهای حاج سعید قاسمی را بشنوید. 🔹قاسم [سلیمانی] به ما یاد داد، تا آخر با شما می‌جنگیم! 🆔 @ss_alavi_ir
🔷 «رفعت‌العرعیر»؛ شاعر، نویسنده و روشنفکر فلسطینی به همراه خانواده‌اش به شهادت رسید. 🔸 رفعت فارغ‌التحصیل رشته ادبیات از کالج دانشگاه لندن و استاد ادبیات دانشگاه اسلامی غزه بود. 🔹او مبتکر طرح «We Are Not Numbers» (ما عدد نیستیم) بود و با همکاری چند تن از دوستانش گروهی را با همین نام در سال ۲۰۱۵ راه‌اندازی کرد تا واقعیات زندگی فلسطینیان را بیان کند. 🔸العرعیر با وجود عملیات صهیونیست‌ها در شمال غزه و اعلام شهر غزه به عنوان منطقه جنگی، همراه خانواده و کودکانش در شمال غزه ماند و در صفحه مجازی‌اش راوی جنایات اسرائیل بود تا اینکه سرانجام در بمباران روز چهارشنبه در حمله هوایی رژیم صهیونیستی به همراه برادر، خواهر و چهار کودک به شهادت رسید. 📚پیش از این از وی کتاب «غزه از بازگشت می‌نویسد» توسط انتشارات آرما در ایران ترجمه و چاپ شده بود. 🆔 @ss_alavi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 ۲۰ میلیون بودجه در سال ۵۷ برای ترویج خرافه در ایران! 🔸منشاء رؤیت تصویر امام در ماه چه بود؟ 🔹 و برای دین‌گریزی مردم ایران. 🆔 @ss_alavi_ir
🔷 یمن را دریاب ... ! 🔻خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر 🔹پدر داشت روزهای پایانی را می‌گذراند. دکترها برایش اصطلاحِ «سپسیس عفونی» را بکار می‌بردند. «سپسیس» یک بیماری خطرناک و مرگبار است که بر اثر واکنش شدید سیستم ایمنی بدن در برابر عفونت شدید ایجاد می شود. «سپسیس شدید» منجر به «شوک سپتیک» می شود. این شوک، فشار خون پدر را کمتر از ۷ کرده بود. بوسيله دارویی که دائم و به‌تدریج به بدن تزریق می‌شد، سعی در جلوگيری از اُفت شدید فشار داشتند. 🔸این حالات، پدر را در خوابی عمیق و متفاوت فرو می‌برد؛ حالتی اغماء گونه ... از شب، نوبت حضور من بالای سرشان است. حالتی رفت و برگشت دارند. بی‌هوش و هوشیار در نیمه‌های شب نگاهی به من کردند. «علی بیا !». بعد بلافاصله گفتند: «از یمن چه خبر؟!». متعجب نگاه می‌کنم. «با موشک کجا را زده؟». گویی نظاره‌گر واقعه‌‎ای بوده که من از آن بی خبرم. می‌گویم: «خواب دیدید؛ ما الآن در بیمارستان نمازی هستیم». رویش را برمی‌گرداند. «نه، خواب نبود! یمن را دریاب. اخبار یمن را پیگیر باش. آخرالزمان از یمن آغاز می‌شود. از شلیک اولین موشک‌ها !» بعد سکوتی طولانی کرد. 🔹دوباره می‌گوید «علی بیا!». اشاره می‌کند که «سرت را جلو بیار». سرم را می‌چسبانم به دهانش. باصدای بی‌جوهره‌ای می‌گوید: «ان‌شاءالله تو ظهور را درک میکنی!» مو به تنم سیخ می‌شود. می‌گویم «ان‌شاءالله» و در دل، همۀ این فضا را حمل بر حال اغماگونه او می‌کنم و عبور میکنم ... تا این‌روزها که اولین موشک‌ها با جسارتی وصف‌ناشدنی از یمن به سمت تمام منافع اسرائیل و آمریکا شلیک می‌شود ... و تنگه‌ای که لقب مهمترین آبراهۀ جهان را یدک می‌کشد برای همه کشتی‌های اسرائیل و آمریکا ناایمن شده. یمن یک تنه دارد صف‌آرایی و آبروداری می‌کند. باز صدای پدر را می‌شنوم: «یمن را دریاب ...!» منبع 🆔 @ss_alavi_ir
🔷 نامه بدون نقطه یک رعیت در زمان ناصرالدین‌شاه 🔸تصویر نامه‌ای که «مرحوم میرزا محمد الویری» به «مرحوم احمدخان امیر حسینی سیف الممالک» فرمانده فوج قاهر خلج نوشته است. تمام نامه از حروف بی نقطه‌ی الفبا انتخاب شده و در نوع خود از شاهکارهای ادب زبان پارسی به شمار می‌آید. انگیزه‌ی نامه و موضوع آن کمیِ درآمد و کثرت عائله و تنگی معیشت بوده است. این نامه در زمان ناصرالدین شاه نوشته شده است. متن نامه 🆔 @ss_alavi_ir
🔷نامه بدون نقطه یک رعیت در زمان ناصرالدین‌شاه 🔸نوشته‌ای که می‌خوانید نامه‌ای است که «مرحوم میرزا محمد الویری» به «مرحوم احمدخان امیر حسینی سیف الممالک» فرمانده فوج قاهر خلج نوشته است. تمام نامه از حروف بی نقطه‌ی الفبا انتخاب شده و در نوع خود از شاهکارهای ادب زبان پارسی به شمار می‌آید. انگیزه‌ی نامه و موضوع آن کمیِ درآمد و کثرت عائله و تنگی معیشت بوده است. این نامه در زمان ناصرالدین شاه نوشته شده است. 📜متن نامه: سر سلسله امرا را کردگار احد، امر و عمر سرمد دهاد. دعا گو محمد ساوه‌ای در کلک و مداد ساحرم و در علم و سواد ماهر. ملک الملوک کلامم و معلم مسائل حلال و حرام. در کل ممالک محروسه اسم و رسم دارم. در هر علم معلم و در هر اصل مؤسّسم. در کلک عماد دومم در عالم، در علم و حکم مسلم کل امم سر سلسله اهل کمالم، اما کو طالع کامکار و کو مرد کرم؟ دلمرده آلام دهرم. کوه کوه دردها در دل دارم. مدام در دام وام، و علی الدوام در ورطه آلام دهرم. هر سحر و مسا در واهمه و وسواس که مداح که گردم و که را واسطه کار آرم که مهامم را اصلاح دهد و دو سه ماهم آسوده دارد. مکرر داد کمال دادم و در هر مورد مدح معرکه‌ها کردم. همه گوهر همه دُر، همه لاله همه گل، همه عطار روح، همه سرور دل، اما لال را مکالمه و کر را سامعه و کور را مطالعه آمد. همه را طلا سوده در محک ادراک آورده احساس مس کردم و لامساس گو آمدم. اما علامه دهرم، ملولم و محسود و عوام کالحمار محمود و مسرور... لا اله الا الله وحده وحده دلا در گله مسدود دار در همه حال که کارهای همه عکس مدعا آمد علاوه همه دردها و سرآمد کل معرکه‌ها عروس مهر در آرامگاه حمل در آمد. عالم و عام لام و کرام، صالح و طالح، صادر و وارد، کودک و سال‌دار، گدا و مال‌دار، همه در اصلاح اهل و اولاد و هر کس هر هوس در معامله و سودا دارد آماده و اطعمه و هر سماط گرد آورده، حلوا و کاک، سرکه و ساک، کره و عسل، سمک و حمل، گرمک و کاهو، دلمه و کوکو، امرود و آلو، الی کلم کدو، همه در راه، مکر دعاگو که در کل محرومم و در حکم کاالمعدوم. اگر موهوم و معلول معدل سه صاع و دو درم ارده گردد حامد و مسرورم. مگر کرم سر کار اعلی که سرالولد و سرالوالد در او طلوع کرده و دادرس آمده، دردها دوا، وام‌ها ادا و کام‌ها روا گردد... له طول عمر كطول المطر سواء له الدرهم، و كه المدر دهد مرد را كام دل كردگار همه عمر آسوده و كامكار دل آرا همه كار و كردار او ملك در سما مادح كار او طول الله عمره و دمره حاسده، هلك اعدانه، اعطه ماله، اصلح احواله و اسعد اولاده مدام السماء. 📚فرهیتخگان ساوه، ابوالقاسم فخاریان، ص۸۴۰ -۸۴۵. 🆔 @ss_alavi_ir