#سرزمین_زیبای_من
#قسمت_بیست_چهار : نماینده عدالت
– من اهانت می کنم؟ … و صدام رو بالا بردم … من که هر بار دهنم رو باز کردم، اجازه صحبت بهم داده نشد؟ …
همه ی شما خیلی خوب می دونید که تمام مدارک این پرونده به نفع موکل منه …
من قبلا همه شون رو به دادگاه تقدیم کرده بودم …
و امروز ما باید فقط برای تعیین جریمه و حق موکل من اینجا باشیم …
اما چرا به من … حتی اجازه اعتراض به وکیل مقابلم، داده نمیشه؟ …
رو کردم به وکیل خوانده … در حالی که شما، آقای وکیل … هیچ گونه مدرکی جز بازی با کلمات به دادگاه ارائه نکردید …
آیا واقعا گوشی برای شنیدن صدای مظلوم هست؟ … .
این بار با خشم بیشتری فریاد زد … من اعتراض دارم آقای قاضی …
پریدم وسط حرفش و فریاد زدم … به چی اعتراض دارید آقای وکیل؟ …
به حرف های من؟ … یا اینکه یه بومی سیاه جلوی شما ایستاده؟ …
کپ کرد … سرجاش میخکوب شد …
– آقای ویزل … به عنوان قاضی دادگاه به شما هشدار میدم… اگر به این حرف ها ادامه بدید ناچار میشم شما رو از دادگاه اخراج کنم …
– اون کسی که توی دادگاه داره اهانت می کنه، من نیستم … دوباره چرخیدم سمت وکیل خوانده …
شما هستید … شما هستید که به شعور انسان هایی اهانت می کنید که قوانین رو نصب کردن …
قوانینی که میگه هر انسانی حق داره از خودش دفاع کنه … انسان ها با هم برابرن و به من اجازه میده که اینجا بایستم …
چرخیدم سمت قاضی …
فراموش نکنید که شما نماینده عدالت هستید … نماینده ای که باید حرف مظلوم رو بشنوه … و حق اون رو بگیره