فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 «به نبودنش عادت کردیم»
⭕️ غیبت امام زمان علیهالسلام متاسفانه برای بعضی از شیعیان عادی شده
🔰 #استاد_عالی
*گریه امام جواد برای امام زمان علیه السلام*
صقربنابىدلف گوید: از امام جواد علیهالسلام شنیدم که مىفرمود:
امام پس از من فرزندم على است، دستور او دستور من و سخن او سخن من و طاعت او طاعت من است و امام پس از او فرزندش حسن است، دستور او دستور پدرش و سخن او سخن پدرش و طاعت او طاعت پدرش باشد، سپس سکوت کرد.
گفتم: اى فرزند رسول خدا! امام پس از حسن کیست؟
او بهشدت گریست و سپس فرمود:
پس از حسن فرزندش قائم به حق امام منتظر است،
گفتم: اى فرزند رسول خدا! *چرا او را قائم مىگویند؟*
فرمود: زیرا او پس از آنکه یادش از بین برود و اکثر معتقدین به امامتش مرتد شوند قیام مىکند،
گفتم: *چرا او را منتظر مىگویند؟*
فرمود: زیرا ایام غیبتش زیاد شود و مدتش طولانى گردد و
*مخلصان* در انتظار قیامش باشند
و *شکاکان* انکارش کنند،
و *منکران* یادش را استهزاء کنند،
و *تعیینکنندگان وقت ظهورش* دروغ گویند،
و *شتابکنندگان در غیبت* هلاک شوند،
و *تسلیمشوندگان* در آن نجات یابند.
(بحارالانوار، ج۵١، ص٣٠)
💠 جهان منتظر قدوم مبارك شماست
🔻انقلاب و انتظار
🔹آقاي عسكراولادی در خاطراتش میگويد:
🔹 در یکی از شبهای اسفندماه سال ۴۱ به امام خمینی عرض کردم «وقتي محمدرضای خائن از قم برگشت، دستور داد كه برای شما كيفرخواست صادر كردند... اينها میخواهند شما را دستگير كنند»
🔹 فرمودند: «ثمّ ماذا... كه چه؟» عرض كردم: « زبانم لال، ممكن است برای شما اعدام را در نظر بگيرند!»
🔹 فرمودند اگر من را گرفتند، داد بزنيد! اگر محاكمه كردند، فرياد بزنيد! اگر خون من لايق شهادت باشد، بزرگترين سرمايه برای شماست. از سرمايه می ترسيد؟
🔹 بعد فرمودند: « از اينجا كه رفتيد، به برادرانمان بگوييد حداقل مبارزه ما سی سال است. هر كس ميتواند بماند، و هر كس نميتواند، در كناري باشد و وظايفی كه میتواند، انجام دهد!
🔹 بعد فرمودند: خيال نكنيد كه بعد از سی سال، ايران را اسلامی كرده ايم يا دنيای اسلام را نجات دادهايم. خيال نكنيد كه ما در ظرف سی سال همه مان زنده میمانيم ممكن است كه ما در درگيری با كفار بينالمللی بكشيم و كشته شويم.
🔹بعد از آن مكثي كردند و فرمودند: « شما بدانيد كه مبارزه ما سه مرحله دارد: اوّل، اسلامی كردن ايران، دوم، اسلامی شدن كشورهای اسلامی، سوم، اسلامي شدن جهان.
🔹 آن روز است كه به مولا عرض ميكنيم: مولا جان! جهان منتظر قدوم مبارك شماست
📚فصلنامه اتتظار موعود شماره ۱۴، ص۱۶
💠 شاه باید برود
🔻انقلاب و انتظار
🔹مرحوم حجت الاسلام سيد محمد كوثري (ره) نقل می نمايد:
يك روز من در منزل آيت الله فاضل لنكرانی، از استادان حوزه علميه قم بودم و يكی از فضلای مشهد آنجا بودند.
🔸ايشان به نقل از يكی از دوستانشان نقل كردند كه در نجف اشرف در خدمت امام بوديم و صحبت از ايران به ميان آمد.
🔹من گفتم اين چه فرمايشهايی است كه در مورد بيرون كردن شاه از ايران می فرماييد؟
🔸يك مستأجر را نميشود از خانه بيرون كرد، آن وقت شما ميخواهيد شاه را از مملكت بيرون كنيد؟ امام سكوت كردند.
🔹من فكر كردم شايد عرض مرا نشنيدهاند. سخنم را تكرار كردم.
🔸امام برآشفتند و فرمودند: فلاني چه ميگويي؟ مگر حضرت بقيةالله صلوات الله عليه به من (نستجيربالله) خلاف ميفرمايد؟! شاه بايد برود.
📚 پا به پاي آفتاب، ج ۵، ص ۱٧۱
┄┅═══••✾••═══┅┄
🔘حكومت او به قيام حضرت مهدي متصل ميشود
🔹آيت الله خرازي ميگويد: «يكي از دوستان به نقل از عده اي از دوستان موثقش فرمود: ما در حدود سالهاي 42 و 43 كه امام (ره) در تبعيد بودند، خدمت مرحوم آيت الله آقاي حاج شيخ عباس تهراني رسيديم و در مورد امام (ره) با ايشان صحبت كرديم.
🔹 ايشان فرمودند: آيتالله خميني به وطن باز ميگردد و پيش از برگشتن، شاه را از مملكت بيرون ميكند و پس از برگشتن خود، حكومت اسلامي تشكيل ميدهد و بالاخره حكومت او به قيام حضرت مهدي (ارواحنا فداه) متصل ميشود.
آيتالله سيد محسن خرازي، روزنههايي از عالم غيب، ص 254
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ ایرانیان زمینه ساز ظهور امام زمان علیه السلام هستند
🎥 استاد عالی
┄┅═══••✾••═══┅┄💠 انقلاب و انتظار
🔻ايرانيان حكومت اسلامي را تداوم ميدهند
🔹مرحوم حجت الاسلام محمد دشتي ميگويد: "در روزهاي بسيار سخت و اندوهباري كه حضرت امام خميني (ره) از عراق بيرون رفتند و كويت با اقامت امام موافقت نكرد، همه عاشقان نگران بودند كه امام به كجا مي رود
🔹 چرا يك ميليارد مسلمان آن چنان وابسته و خود فروختهاند كه قدرت پناه دادن به يك رهبر اسلامي را ندارند.
🔹 در چنین ایامی يكي از علماي عارف و اهل بصيرت و مكاشفه به منزل قبلي امام خدمت آيتالله پسنديده (ره) برادر بزرگ امام آمد و فرمود:
🔹 نگران نباشيد، آسيبي به آقاي خميني نميرسد و ايشان وارد ايران شده، حكومت اسلامي تشكيل ميدهد
🔹 تا سالها آن را شخصاً اداره ميفرمايد و پس از ايشان تا سالها، ايرانيان حكومت اسلامي را تداوم ميدهند؛ آنگاه حضرت مهدي (عج) ظهور خواهند كرد."
📚 محمد دشتي، آينده و آينده سازان، ص ۱۰۵
┄┅═══••✾••═══┅┄
💢 ایران، شیعه خانه ی امام زمان عجل الله...
✧پس از فشارهایی که در جنگ جهانی اول اوضاع کشورمان را بسیار متشنج کرده بود و دشمنان برای تصاحب ایران هجوم آورده بودند، مرحوم میرزای نائینی،از علمای بزرگ شیعه شکایات زیادی به امام زمان کردند. آقای نائینی می گوید:
✧خیلی نالیدم و به امام زمان شکایت کردم، یک روز برایم مکاشفه ای شد و حضرت را دیدم که ایستاده اند و به من با انگشت اشاره کردند که دیوار بسیار بلندی که کج شده بود را ببینم. بعد دیدم انگشت حضرت به طرف دیوار است و فرمودند:
✧این دیوار، ایران است، کج میشود اما با انگشتمان نگهش داشته ایم نمی گذاریم خراب شود. اینجا «شیعه خانه ی ماست»، کج می شود اما نمی گذاریم خراب شود.
📚 کتاب مجالس حضرت مهدی؛ ص۲۶۱
♥️🦋🌷🇮🇷🦋🌷🇮🇷🦋🇮🇷🌷♥️
🔰 با هر قدمی در راه استواری انقلاب، یک قدم به ظهور نزدیکتر میشوید
🔻 رهبر معظم انقلاب اسلامی:
💠 هم روحتان در انتظار حضرت مهدی عجّلاللهتعالیفرجهالشریف باشد، هم نیروی جسمیتان در این راه حرکت بکند؛
✅ هر قدمی که در راه استواری این انقلاب اسلامی برمیدارید، یک قدم به ظهور حضرت مهدی عجّلاللهتعالیفرجهالشریف نزدیکتر میشوید.
✅اگر خدا بخواهد کسی را بالا ببرد، اگر آسمان و زمین هم دست در دست هم بدهند نمی توانند کاری کنند، پس به جای این و آن را مقصر جلوه دادن، توکل به خدایت را بالا ببر و حرکت کن✅
✅ترسو ترین آدم کسی هست که از شکست خوردن می ترسد، شکست به شما تجربه می دهد، به شما راه و چاه را نشان می دهد، شکست اولین گام پیروزی است✅
✅تا هدف بزرگ نباشد، تلاش بزرگی هم نیست، و تا تلاش بزرگی نباشد موفقیتی هم در کار نیست✅
هر صبح با يك هدف بيدار شو بزرگترين رقيب امروزت ، ديروز خودته پس سعي كن بهتر از ديروزت باشي
〰〰〰〰〰〰〰
🔰امام رضا :
هر كس از خدا توفيق بخواهد و تلاش نكند ، خود را مسخره كرده است .
مَن سَألَ اللّه َ التَّوفيقَ و لَم يَجتَهِد فَقَدِ استَهزَأَ بِنَفسِهِ.
ميزان الحكمه ، ح 2790
〰〰〰〰〰〰〰
🔰امام هادی:
به جای حسرت و اندوه برای عدم موفقیتهای گذشته، با گرفتن تصمیم و اراده قوی جبران کن.
اُذکُر حَسَراتِ التَّفریطِ بِأَخذِ تَقدیمِ الحَزمِ
📚 میزان الحکمة، ج ۷، ص ۴۵۴
🔆#پندانه
✍سختیهای توأمان با لذت
🔹صبر کردن اینقدر کار سختیه که خدا چند تا پیغمبر فرستاد تا فقط صبر کردن رو به مردم یاد بده.
ایوب: صبر در بیماری.
یعقوب: صبر در فراق.
نوح: صبر بر اولاد بد.
لوط: صبر بر همسر بد.
موسی: صبر بر مردم نفهم.
عیسی: صبر بر عالمان بدون عمل
و...
🔸ولی لذتش اینجاست که خود خدا میگه:
🕋 إِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (انفال:۴۶)
✨ همانا خداوند با صابران است!
💢 خدا با ماست، به شرط اینکه صبری جمیل داشته باشیم.
🕋 فَاصْبِر،ْ صَبْراً جَمیلا (معارج:۵)
✨پس صبر كن، صبرى نيكو.
✅ صبرِ جمیل، یعنی پیش خدا تسلیم باشیم و در راه اطاعت از خدا صبر کنیم.
🔻ناامیدى نداشته باشیم و بیتابى و آه و ناله هم نکنیم.
🔴ارزش «وقت»
🔶در این دنیا چیزی با ارزشتر از «زمان» در اختیار نداریم. لحظه به لحظه در حال از دست دادن آن هستیم. مقدار از دست رفته آن به هیچ وجه قابل بازگرداندن نیست. برخلاف پندار سادهاندیشان، هیچ برگشتی در کار نیست. به تعبیر زیبای مولوی:
هر نفس نو میشود دنیا و ما
بیخبر از نو شدن اندر بقا
عمر همچون جوی نو نو میرسد
مستمری مینماید در جسد
پس باید از لحظاتی که در اختیار داریم نهایت بهرهبرداری را برای حیات اصیل و حقیقیمان داشته باشیم.
🔶امام حسن مجتبی علیه السلام میفرماید:
يَا ابْنَ آدَمَ إِنَّكَ لَمْ تَزَلْ فِي هَدْمِ عُمُرِكَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ أُمِّكَ فَخُذْ مِمَّا فِي يَدَيْكَ لِمَا بَيْنَ يَدَيْكَ فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ يَتَزَوَّدُ وَ الْكَافِرَ يَتَمَتَّع؛
اى فرزند آدم! تو از همان زمان كه از رحم مادرت بیرون افتادی، پيوسته در حال از دست دادن عمرت هستی. پس، از آنچه در اختیار دارى براى آنچه در پيشدارى بهره برگير؛ زيرا كه مؤمن توشه بر مىدارد و كافر خوش مىگذراند.
🔻چطوری چیزی رو پشت گوش نندازیم؟
🔹اندازه آمیگدال یا بادامه -عضوی بادامشکل در لوب گیجگاهی مغز- در افرادی که اهل پشت گوش انداختن هستند، بزرگتر است. این بخش عمدتا وظیفه پردازش احساسات و کنترل انگیزه را بر عهده دارد. چون مدام به نتیجه ی کار فکر میکنن بخاطر همین کارهارو پشت گوش میندازن!
🔸حالا برای جلوگیری از پشت گوش انداختن چیکار کنیم!؟
۱-تعیین زمان: بازده های کوچیک مثلا ۳۰ دقیقه کار و پنج دقیقه استراحت کن و با افزایش کار، بازده ی استراحت رو بلند تر کن مثلا یک ساعت کار و ۱۵ دقیقه به خودت استراحت بده.
۲-فهرست کارها: کارهای که باید در طول روز انجام بدی به تربیت الویت فهرست بندی کن.
۳-متمرکز باش: نذار احساست، موبایل، افکار یا آدم ها تورو از کارت دور کنن.
*چیقوی شما چیست؟*
نماز ظهر بود که دزدها به دهِ خنامان (روستایی از توابع شهرستان رفسنجان استان کرمان) زدند. صدای تیر که بلند شد، همه سراسیمه از خانه بیرون آمدند. دزدها تهدید کردند هرچه اَشرفی، پول، طلا، نقره، مِس، کَشک، روغن و آذوقه دارید، به خانه کدخدا بیاورید که اگر نه؛ هرچه دیدید از چشم خود دیدهاید! چارهای نبود و کدخدا هم همه هستونیست مردم را تحویل دزدان داد. دِه چهار قاطر داشت که هر چهار تا را دزدان برای یدککشیدن مالِ مردم استفاده کردند و اگر چیزی (آذوقهای) هم ماند، دیگر امکان بردنش نبود. اما غلامرضا بیشتر از همه سوخت! آمده بود جلوی دزدان بایستد و مقاومت کند که نهتنها همه داراییاش را بردند، بلکه میخواستند او را بکشند. اما به وساطت مُلا و کدخدای ده، فقط به شکستنِ کِتفش اکتفا کردند. همه مردم ده را در خانه کدخدا حبس کردند. بعد از چند ساعت تنها غلامرضا جرئت کرد که در خانه کدخدا را باز کند و فهمید که دزدان رفتهاند و همه بیرون آمدند. همان شب درِ خانه کدخدا جمع شدند و حسابوکتاب کردند که چه رفته است و چه مانده است. غلامرضا دار و ندارش مشتی پول و اَشرفی بود که رفته بود و از زندگیاش تنها چند گوسفند مانده بود و چیقویی (وسیلهای که پنبهدانه را از کولکِ پنبه جدا میکند) که حالا تمام زندگی او بود.
حدود یک ماه بعد (خردادماه)، غلامرضا تصمیمش را گرفته بود. چیقویش را برداشت و گفت میرود تا بخت خود را در پایتخت بیازماید. هرچه نزدیکان گفتند اثری نکرد و آخر رفت. حکایتهای مختلفی از رسیدن غلامرضا به تهران نقل میشود اما هرچه بود وقتی به تهران رسید، زمستان شده بود و گرمای خانهوکاشانهاش تبدیل به سوز و سرمای آن روزهای تهران! در بازار تهران بساط پنبهپاککنی پهن کرد و به همت و مهارت چیزی نگذشت که کارش سکه شد. هنوز بهار پنجم غربتش نشده بود که ثروت و اعتباری پیدا کرد که هرگز تصور رسیدن به آن را هم نداشت! غلامرضا با ثروتی که در تهران اندوخت به خنامان برگشت و زمینها و املاک بسیاری در ولایت خود خرید و پس از آن به کشاورزی پرداخت.
آنچه خواندیم تلخیصی از حکایت پدرِ پدربزرگ دکتر اصغر محمدیخنامان بود که بهتازگی در کتابی با عنوان «در جستوجوی دانایی: از خنامان تا استکهلم» منتشر شده است. دکتر محمدی میگوید حکایت چیقوی غلامرضا بعدها بخشی از حکایت زندگی من شد. ایشان میانه دهه ٤٠ وارد دانشگاه(صنعتی شریف امروز) شده و سالها بعد بهعنوان نماینده سازمان انرژی اتمی ایران در مرکز تحقیقات هستهای سوئد کار میکرد. اما سال ١٣٥٨ از سمتش عزل میشود و نهتنها شغلش را از دست میدهد که حتی بورس تحصیلیای که قرار بود استفاده کند، از دست داده بود. به قول خودش وضعی بهمراتب بدتر از اوضاع غلامرضا! میگوید فکر میکردم با توجه به سوابق و ارتباطاتم پستی مدیریتی یا حداقل کارشناسی با حقوق بالا در شرکتی معتبر به من پیشنهاد میدهند، اما به هر دری که میزدم، درِ بسته بود! آنجا بود که یاد غلامرضا و چیقویش افتادم و اینکه چیقوی من چیست؟
میگوید به این نتیجه رسیدم که باید از اول شروع کنم و همه تحصیلات و تجربه تخصصیام را کنار بگذارم. روزگاری در دوران دانشجویی، جوشکاری را بهخوبی یاد گرفته بودم. برای همین به استخدام یک کارخانه خودروسازی بهعنوان جوشکار درآمدم و جوشکاری مسیری شد که بعدها استاد دانشگاهی در سوئد بشود و بسیاری موفقیتهای دیگر!
حکایت چیقوی غلامرضا و جوشکاری دکتر اصغر محمدی فوقالعاده زیبا و آموزندهاند. هر کسی باید یک چیقو برای روز مبادا داشته باشد. یکی از مشکلات زندگی امروزمان همین است که فکر میکنیم نهتنها یک چیقو بلکه چندین چیقو در جیب داریم؛ چراکه با کلی تحصیلات و تجربه تخصصی، در شرکتهای کوچک و بزرگ کار میکنیم. اما سخت نیست دریافتن اینکه اغلب مهارتها و تخصصهایمان آنقدر کوچک و محدود است که چند چیقو که هیچ، یک چیقو هم از آنها درنمیآید. خیلی اوقات آنقدر مشغول مهارتهای تخصصی میشویم که تنها یکی یا دو جا بیشتر مخاطب برایش پیدا نمیشود! تخصصگرایی بد نیست که خیلی هم خوب است اما زندگی همیشه طبق روال جلو نمیرود. پس تا دیر نشده این سؤال صریح و شفاف را از خود بپرسیم که چه مهارت، حرفه یا تخصصی داریم که همه جا (یا حداقل خیلی از جاها) به کار میآید و برایش پول میدهند؟ غلامرضا نمیدانست آن روز ظهر به دِهشان دزد میزند، دکتر محمدی هم نمیدانست آن روز عزل میشود، ما هم نمیدانیم فردا چه ممکن است در انتظارمان باشد!
✨﷽✨
#پندانه
🔴پرندهات را آزاد کن!
✍پسربچهای پرنده زيبايی داشت و به آن پرنده بسيار دلبسته بود. حتی شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را كنار رختخوابش میگذاشت و میخوابید. اطرافيانش كه از اين همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند، از پسرک حسابی كار میكشیدند.
هر وقت پسرک از كار خسته میشد و نمیخواست كاری را انجام دهد، او را تهديد میکردند كه الان پرندهاش را از قفس آزاد خواهند كرد و پسرک با التماس میگفت: نه، كاری به پرندهام نداشته باشيد، هر كاری گفتيد انجام میدهم.تا اينکه یک روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از چشمه آب بياورد و او با سختی و كسالت گفت، خستهام و خوابم مياد.
برادرش گفت: الان پرندهات را از قفس رها میکنم، كه پسرک آرام و محكم گفت: خودم ديشب آزادش كردم رفت، حالا برو بذار راحت بخوابم، كه با آزادی او خودم هم آزاد شدم. اين حكايت همه ما است. تنها فرق ما، در نوع پرندهای است كه به آن دلبستهایم.
🔺پرنده بسياری پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعيتشان، پارهای زيبایی و جمالشان، عدهای مدرک و عنوان آكادمیک و خلاصه شيطان و نفس، هر كسی را به چيزی بستهاند و ترس از رها شدن از آن، سبب شده تا ديگران و گاهی نفس خودمان از ما بيگاری كشيده و ما را رها نكنند.
📖 هر روز یک صفحه کتاب
👌هر روز به اندازه یک صفحه هم که شده کتاب بخوان. اینگونه تو هر روز به اندازه یک صفحه به علم و آگاهی ات اضافه میکنی. هر چقدر تعداد صفحات را اضافه کنی، میزان این آگاهی هم بیشتر خواهد شد.
👌 حال فرض کن در فواصل کوتاه مدت کتابهای مختلف را خوانده و به اتمام رسانی، اینگونه تو میتوانی آگاهی های بی نظیری به دست آوری که خیلی از انسانها از آنها صرفاً جهت اینکه کتاب نمیخوانند محروماند.
👌 کتاب خواندن به تو کمک میکند که از همه انسانها یک قدم جلوتر باشی و بسیاری از موانعی که آنها نمیشناسند و درگیرشان میشوند را شناسایی کرده و به راحتی آنها را از بین ببری.