🔰زن ، آرامش ، اقتدار
خانهای که به ما از طرف محل کار داده بودند ، اقساط آن را ماهیانه از حقوق محسن کم میکردند.
بعضی از ماهها حقوقش صفر میشد و دیگر هیچ پولی نداشتیم. مجبور بود اضافه کار زیاد بماند تا بلکه بتواند برخی از مشکلات مالیمان را حل کند. گاهی هم با ژیان سفید رنگی که داشت، شبها مسافرکشی میکرد تا درآمد بیشتری داشته باشیم. اکثر شبها حدود ساعت دوازده به خانه میآمد و من از همان در ورودی میدیدم که از زور خستگی، پلکهایش مدام روی هم میافتد و سفیدی چشمهایش به خون نشسته. سعی میکردم در کنار او، من هم با قلاببافی و گلدوزی کمکخرج خانه بشوم.
وقتی میدید در کنار خانهداری، مشغول کارهای دیگر هستم، میگفت: «خانوم! من شرمندهی محبت تو هستم.» با لبخند نگاهش میکردم: «شرمندگی نداره. من و تو باید با هم زندگی رو بسازیم.»
-آخه تو علاوه بر زحمت بچهها و خونه، اضافه بر سازمان کار میکنی.
- تو هم ساعت دوازده برمیگردی.
-من مرد خونهام.
- منم زن خونهام و باید کمککار تو باشم.
میدانست در این بحث راه بهجایی نمیبرد و من از کمک کردن به او کوتاه نمیآیم. همیشه دستهایش را به نشانهی تسلیم بالا میآورد و از عمق قلبش لبخند میزد.
با تمام این اوصاف و مضیقههای مالی، خدا شاهد است که یک بار هم نشد خسته شوم و بگویم دیگر بس است و از او بخواهم این رشتهی درسی و کارکردن را رها کند تا ما هم مثل باقی مردم راحت زندگی کنیم. میدانستم محسن با اعتقاد در این راه قدم گذاشته و با عشق و علاقه کار میکند و من با تمام وجودم باید مشوق و محرکش باشم.
علاقه محسن به درس، تحصیل و پروژههای تحقیقاتی کمنظیر بود، حداقل من مثل او ندیده بودم. از همه لذات و تعلقات دنیویاش میگذشت تا درس و بحث را سر و سامان بدهد. هر بار که میدیدم مشکل مالی مانع ادامه مسیرش شد، با او حرف میزدم و با کمک هم مشکل را حل میکردیم.
یکبار که دیگر توان خرید کتابهای درسیاش را هم نداشت، گفتم: «محسن جان! نگران خرید کتابات نباش. من طلاهام رو میفروشم، تو هم برو کتابایی که لازم داری رو بخر.» نگاهی از سر ناراحتی کرد: «خانوم جان! اینکه نمیشه تو مدام انگشتر ازدواج و طلاهات رو برای من بفروشی که من راحتتر درس بخونم. » سعی کردم قانعش کنم: «اتفاقاً من بهترین کار رو انجام میدم. اینم خودش نوعی جهاده.» بغض صدایش را لرزاند.
-این محبتای تو رو هیچوقت فراموش نمیکنم…
📚 کتاب_شنبه_آرام
#سبک_زندگی
#محسن_فخری_زاده
✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست
🌐 @strategistladies
🔰زنان محمدرضا پهلوی(۴)
🔸داستان شاه و گیلدا ، حکایت دختری دبیرستانی است که به خاطر قدرتطلبی و جاهطلبی پدر طعمه محمدرضا پهلوی میشود و یکی از پر حادثهترین داستانهای هزار و یک شب دربار پهلوی را رقم میزند. شاه گیلدا را به خاطر رنگ موهایش که طلایی رنگ بود ، طلا صدامیزد و این دختر با نام طلا هم در تاریخ ایران شناخته میشود.
🔺 گیلدا دختر سرلشکر آزاد ، یکی از افسران عالی رتبه نیروی هوایی بود ، که محمدرضا شاه را در بازدید از مراکز نظامی اصفهان همراهی میکرد. سرلشکر آزاد که از نیروی هوایی بوده دختر زیبای خود را به همراه خود آورده ، و در هواپیما کنار محمدرضا شاه نشاند و دختر طبق تعلیماتی که از پدرش یاد گرفته بود محمدرضا را خام خودش میکند.
🔻فریده دیبا(مادر فرح دیبا) ، در خاطراتش میگوید : بعدها از طریق پری اباصلتی که در مسافرت محمدرضا به اصفهان به عنوان خبرنگار روزنامه اطلاعات همراه او بوده ؛ شنیدم که این دختر خردسال به اتفاق پدرش سرلشکر آزاد در هواپیمای حامل شاه بوده و محمدرضا در داخل هواپیما به این دختر دست درازی کرده است.
🔸هدف سرلشکر آزاد این بود که از این طریق جانشین طوفانیان شود ، طوفانیان خیلی به محمدرضا نزدیک بود و خریدهای نظامی او را انجام میداد و با محمدرضا حساب و کتاب داشت و روی هم رفته مرد مورد علاقه شاه و امین او محسوب میشد .
🔺 تاجالملوک در خاطرات خود میگوید : " این دختر از حقهبازهای روزگار بود طوری محمدرضا را خام خود کرده بود که محمدرضا نمیتوانست در برابر خواهش او نه بگوید . سرلشکر آزاد هم از اول آمده بود به پست و مقامی برسد ، و به نحوی جای طوفانیان را بگیرد ، یک مرتبه دید که موقعیت بهتری برایش پیدا شده و میتواند دخترش را جانشین فرح کند این ماجرا مربوط به سال ۱۳۵۱ میباشد . "
🔻شاه بی مهابا گیلدا را به کاخ آورده و رسما در مهمانیهای دربار شرکت میداد. فرح که از گستاخی شاه به تنگ آمده بود، دعوا و درگیری را آغاز کرد .
🔸 ملکه مادر علت حساسیت بیش از حد فرح را این میداند که این دختر فوقالعاده قشنگ بود به خصوص اینکه محمدرضا به زیبایی ذاتی این دختر اکتفا نکرد و «او را نزد پروفسور تسه فرانسوی ، دکتر خانوادگی دربار در امور زیبایی فرستاد و با چند عمل جراحی خیلی دیدنی شده بود .»
📚منبع :
۱. دخترم فرح _فریده دیبا
۲. ملکه پهلوی _ تاجالملوک
✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست
🌐 @strategistladies
🔸ملکه مادر در مصاحبه خود در خصوص ازدواج شاه و گیلدا میگوید : " حالا ازدواج بود یا نه ، من درست نمیدانم ، البته ازدواج به این معنی نبود که محمدرضا او را با تشریفات به عقد رسمی خود در آورده باشد ... " .
🔺 اشاره شد که محمدرضا گیلدا را برای عمل جراحی زیبایی بینی به فرانسه نزد پروفسور تسه فرستاده بود. پروفسور تسه که آدم سادهای بود از گیلدا میپرسد چه نسبتی با شاه ایران دارید ، و گیلدا هم با بی انصافی یا از روی شیطنت میگوید من زن جدید اعلیحضرت شاهنشاه هستم .
🔻پروفسور تسه که میدانست در کشورهای شرقی و مسلمانان میتوانند چهار زن داشته باشند ، به خیالش که فرح موضوع ازدواج را میداند به همین خاطر در ملاقاتی که با فرح روبهرو میشود ماجرای طلا ( گیلدا ) و عمل بینی او را برای فرح شرح میدهد ، آتش این فتنه از این جا شروع شد . سرانجام فرح بیتاب شده و در سعدآباد که چشمش به گیلدا افتاد جلو رفت و کشیدهی محکمی به گوش وی زد .
🔺 فرح پس از اطلاع از ماجرا و فهمیدن جریان شاه و گیلدا ، جلوی محمدرضا ایستاد و گفت باید مرا طلاق بدهی !
ملکه مادر میگوید من با محمدرضا صحبت کردم ، محمدرضا گفت چه عیبی دارد او را طلاق میدهم ، طلاق در نزد مردم ایران امری مورد قبول ، و خیلی مردها زنشان را طلاق میدهند .
گفتم : پسر عزیزم ، خیلی مردها که زنشان را طلاق میدهند ، شاه مملکت نیستند ، تو سه بار ازدواج کردهای ، از نظر مردم خوب نیست که در این سن ازدواج کنی ، از همه مهمتر فرح مادر ولیعهد است ، مادر شاه آینده مملکت است ، تو اگر او را طلاق بدهی ارتباطش را با ولیعهد و سایر بچهها نمیتوانی قطع کنی .
محمدرضا گفت : پس مادر تو میگویی چه کار کنم ؟ گفتم : از قدیم و ندیم گفتهاند به هر چمن که میرسی گلی بچین و برو ! مگر برای تو قحطی زن و دختر است ، این همه زنان زیبا به خودت دیدهای ، چه طور در برابر این دختر موطلایی خودت را باختهای ؟!
🔻به هر حال ملکه طلاق را صلاح نمیدانست و با پادرمیانی وی شاه و فرح توافق کردند که به خاطر مصالح مملکت از هم طلاق نگیرند ، ولی من بعد با هم کاری نداشته باشند و فقط دوست باشند ، و سپس محمدرضا با این تصمیم آزادی خودش را بدست آورد و فرح هم کار خودش را میکرد .
🔸 سرانجام شاه پس از مدتی کامجویی از گیلدا خسته و دلزده شد ، و تصمیم گرفت وی را به تیمسار خاتم ، فرمانده نیروی هوایی ، واگذار نماید . گیلدا زمانی معشوقه خاتم ( خاتمی ) بود و با وی به این سو و آن سو میرفتند. او در خانهای که در نزدیک دزاشیب تهران سکونت داشت.
▫️یک روز همسایگان صدای سقوط شیئی را شنیدند ، وقتی مردم به نزدیک منزل وی رسیدند با جسد بیجان وی مواجه شدند و مطبوعات اعلام کردند که گیلدا خودکشی کرده است.
📚خاطرات طلا "معشوقه محمدرضا پهلوی" _ گلیدا
✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست
🌐 @strategistladies
🔰 شهات 4895 دانشآموز از آغاز جنگ در غزه
🔹وزارت آموزش و پرورش فلسطین اعلام کرد از آغاز جنگ در غزه در هفتم اکتبر گذشته، 4895 دانشآموز فلسطینی در حملات ارتش رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند.
🔹این وزارتخانه همچنین تاکید کرد که تاکنون 400 مدرسه هم بمباران و تخریب شده است.
⁉️چطور دم از شورای امنیت و صلح می زنند؟!!
‼️چطور می گویند؛ کلمه #شهادت را از کتابها حذف کنید تا بچه ها نترسند ؟
بچه ها از بمباران ، از خراب شدن آوار روی سرشان ، از درد و کشت و کشتار ، از دیدن جنازه خانوادشان ، از صحنه ها وحشتناک قطع شدن دست و پا و پاره پاره شدن اعضای بدن خواهران و برادرانشان ، نمیترسند!!!
❌ لعنت برشما و محتوای فریبنده رسانه هایتان ،
نفرین و مرگ برشما که از انسانیت بویی نبردهاید ،
بلکه از حیوانات هم پست ترید و ادعای حقوق بشر دارید ،
🔚شما که عمرتان تمام است ولی در تاریخ ، از ددمنشی شما خواهند نوشت ...
✍حمیده شفیعیزاده
✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست
🌐 @strategistladies
🔰یزد ، عقاب کوه
#ایران_زیبا
✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست
🌐 @strategistladies
🔰هنيالكم يا عبادالشمس
🔹در روزهای اخیر یکی از بیانات مقام معظم رهبری در توصیه به کشورهای اسلامی قطع شریانهای حیاتی رژیم غاصب صهیونیستی بود ،
وهنیا لکم ای اهل یمن که به ندای امام مسلمین آفتابگردانوار پاسخ داده و در جهت بسط ید امام مسلمین یکه تاز بودید .
🛳با نا امن کردن دریای سرخ وتنگه باب المندب برای کشتی های تجاری ایادی کفر 🇺🇸🇬🇧به ندای رسای خورشید ولایت لبیک گفتید :
🕋فاقم وجهك لدين حنيفا
🔺والبته صد افسوس برای سایر دول اسلامی که ندای حق را نشنیده ویا کتمان حق کردندوهمانا وعده الهی برای کتمان کنندگان حق بسیار سنگین است .
🌥نه تنها موجبات بسط ید ولی را فراهم نکردند بلکه قبض ید ولی رارقم زدند و همچون ابری سیاه بروی خورشید حق و حقیقت بودند.
✍ فاطمه جعفرى
✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست
🌐 @strategistladies
11.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‼️ اگه رأی ندیم چی میشه؟
مشارکت در انتخابات چه ربطی به امنیت ملی ایران داره❓
✅ چارت سیاست خارجی آمریکا درباره رفتار با کشورهایی که پشتوانه مردمی ندارند را ببینید!
🎥فرشتهسادات رحیمی
@Rahimi_f_s
✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست
🌐 @strategistladies
🔰به بهانه #جشنواره_فیلم_فجر
زمانی که متوجه شدم فیلم #آسمان_غرب، درباره #شهید #شیرودی، در جشنواره فجر امسال اکران میشه، مشتاق و منتظر دیدنش بودم.
✂️تلاش گروه سازنده قابل تقدیر هست، اما اثر جای نقد زیادی داره❗️ البته برای گروه نوجوان میتونه تماشایی باشه.
🔹با این وجود یک نکته سبب شد که کل فیلم برام باارزش بشه و آن هم انتقال حس ضرورت #غیرتورزی مردان بود؛ که اگر نباشن مردان باغیرت نهخانوادهای میمانه و نه کشوری.
🌀امروزه #غیرت ویژگی گمشدهی مردانگی هاست.
🔱پسربچههایی که از کودکی حس غیرتورزی آنها تحت تأثیر رسانه تحقیر میشه؛ و برخورد نامناسب مادر و خواهر و غیرت آبرفتهی پدر، تیر خلاص را به حس غیرت او میزنه. نهایتاً با سختی یک آتش فطری در وجودش خاموش میشه.
🔹بین مادرها کسی را پیدا نمیکنی که تحمل درد مختصر جسمی کودکش را داشته باشه؛ اما درد زخمهایی که بر فطرت و روح انسان وارد میشه خیلی سختتر و غیرقابل تحملتر هست.
🔹کدوم مادری هست که با دیدن کودکان مجروح غزه اشک نریخته، اما برای نفس و روح زخمی کودک خودش شیون نمیکنه.
بله❗️ چشمها را باید شست...
✅این روزها هر زمان قربون صدقه پسرم میرم و نوازشش میکنم مدام به خودم تذکر میدم تا مبادا با رفتار و مثلاً تربیت کردنم زخمی به نفس و روح لطیف و نحیفش وارد نکنم؛ که تا ابد درگیر رنج و عذاب نباشه.
📌پیشنهادم میکنم که #کتاب #برفراز_آسمان را برای پسران نوجوانتون تهیه کنید و با هم مطالعهاش کنید.
♾ادامه دارد...
@madarmorabbi
🔰پری غفاری خاطرات خود که در مورد روابط عاشقانه وی ، در سن ۱۶_۱۷ سالگی با محمد رضا پهلوی است را پس از انقلاب ۱۳۵۷ در کتابی به نام تا سیاهی در دام شاه منتشر کرد. این کتاب تنها یک بار در سال ۱۳۷۶ منتشر شد. به اعتقاد برخی منتقدان این کتاب در صورت تجدید چاپ میتوانست پرفروش ترین کتاب تاریخ ایران باشد!
✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست
🌐 @strategistladies
🔰زنان محمدرضا پهلوی(۵)
🔸پری در خصوص اولین دیدار با شاه گفت :
“… احساس کردم که بروی ابرها گام بر میدارم، از اینکه در کنار شاه قدم میزنم خود را خوشبخت احساس کردم و غافل از اینکه همچون صیدی دست و پا بسته اسیر یک سفاک شدهام”.
شاه و پری با هم قرار بعدی را گذاشتند؛ فردای روز ملاقات ، شاه ساعت یازده صبح زنگ زد و گفت : “… من تمام شب به یاد تو بودم ، میخواهم امشب در کاخ میهمان من باشید، تا بیشتر با هم آشنا شویم”.
🔺ساعت هفت صبح بود که امیرصادقی(راننده شاه) آمد و ماشین وی را به سوی کاخ برد. پری به همراه امیرصادقی به کاخ رسیدند . امیرصادقی رفت و وی را تنها گذاشت، دستی از پشت به شانهی پری خورد، برگشت، شخص شاه بود .
🔻 وقتی صبح که از خواب بیدار شد، دوران کودکی و دوشیزهگی را از دست داده بود ، احساس پلیدی به وی دست داد ، هنوز با اعلیحضرت عقد زناشویی نبسته بود. شاه از پری میخواهد این ماجرا را به کسی ـ حتی پدر و مادرش ـ نگوید تا زمانی با یک تشریفات رسمی مراسم عقد اجرا شود.
🔺اکنون از ماجرای شبی که در کنار شاه بود یک ماه میگذرد ، وی در این یک ماه دیگر هیچ شبی را در کاخ نخوابیده بود. شاه دستور داده بود در خیابان کاخ، خانهای برای وی خریداری شود تا نزدیک شاه باشد و هر ماه پنج هزار تومان نیز به مادر پری قرار بود پرداخت نماید تا هزینه زندگی وی تأمین شود.
🔻شاه پری را از پرخوری و نوشیدنی زیاد بر حذر میداشت تا همیشه زیبا و خوش اندام بماند !! وی هفتهای سه روز در کنار شاه بود؛ روزهای شنبه، دوشنبه، چهارشنبه ، به سفارش شاه ، خیاط و آرایشگر او را هم چون عروسکی در میآوردند تا ساعتی از لحظات شخصی شخص اول مملکت را سرگرم خود کند. ساعت حدود یازده که میشد شب سرگرمی صاحب عروسک تمام شده است و عروسک بایستی به گنجهاش باز گردد.”
🔸پری میگوید: “من همچون .....که پس از انجام وظیفهاش، دستمزد میگیرد، هدیههای او را در کیفم میگذاردم … حداقل فایده این طلاجات دلخوشی مادرم بود”.
✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست
🌐 @strategistladies
🔺وقتی که پروین حامله شد و این راز را با شاه در میان گذاشت و از او خواست تا عقدش کند. پروین ، شاه را چنان که در کتاب نوشته تهدید میکند که اگر عقدش نکند آبرویش را خواهد بود. این تهدید باعث درگیری میان پروین غفاری و شاه شد و شاه بعد از تهدیدش با ته تپانچه به سر او میزند. این دعوا که چندین روز طول کشید در نهایت با اهدای خانه کاخ و قول برای عقد کردن پروین و تضمین دادن برای سقط جنین به پایان میرسد. شاه با این بهانه که هنوز فوزیه را طلاق نداده پس فعلاً نمیتواند او را عقد رسمی کند پروین را صیغه میکند. پروین در مجلسی که هیچ کدام از اعضای خانوادهاش حضور نداشتند صیغه شاه میشود. این مجلس نخستین دیدار او با اعضای خانواده سلطنتی به جز مادر شاه است.
🔻در نهایت بعد از این شب شاه و پروین چند روزی به بابلسر میروند و بعد از این سفر است که او در مطب دکتر پزشکیان در خیابان سیروس توسط پروفسور عدل جنینش را سقط میکند. این کورتاژ باعث مشکلاتی برای پروین شد و در نهایت چندین هفته او را به بستر بیماری انداخت.
🔸در مهرماه ۱۳۲۹ فردوست به خانه پروین غفاری میرود و با مقداری پول نقد و سند خانه کاخ از او میخواهد که دیگر به شاه فکر نکند.
بیست و سوم بهمن ۱۳۲۹ ثریا به طور رسمی همسر شاه میشود. فردوست دو کارت شرکت در عروسی را به مادر پروین غفاری میدهد. او با آرایشی غلیظ به این مجلس میرود و برای دستبوسی شاه و همسرش خودش را نشان میدهد. اما آنطور که نوشته هیچ حرفی میان او و شاه رد و بدل نمیشود: «وقتی که به مقابل او و ثریا رسیدم بدون اینکه اعتنایی به او داشته باشم دست ثریا را بوسیدم. عروس با نگاه خستهاش به صورتم لبخندی زد. قصد کردم متلکی به داماد بگویم؛ زبانم نچرخید، به ناچار دور شدم و این آخرین دیدار من با شاه بود.»
✅کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست
🌐 @strategistladies